رمان سکوت تلخ پارت 30

4.4
(170)

 

 

 

 

از جوابش تمام آن خشم و عصبانیتی که از کیارش داشتم را فراموش میکنم

 

دلم میخواست محکم ببوسمش

 

فکر نمیکردم اینطور او را سنگ رو یخ کند

 

دستانش را میگیرم ، نزدیکش میشوم

 

طوری که کاملا به قفسه سینه اش می چسبم

 

– تو اشتباه من نیستی هاکان ، قشنگ ترین اتفاق زندگیمی

 

لبخندی به رویم میزند ..

 

کیارش را نمی بینم ..

 

یعنی پایین آمدن سر هاکان و بوسه ای که به روی بینی ام میزند اجازه دیدن او را نمیدهد.

 

تنم گر میگیرد

 

سرخ شدن گونه هایم را حس میکنم

 

نمیدانم این داغی بخاطر آن جام بالا کشیده اس یا که این نزدیکی

 

تکان خفیفی میخورم

 

میخواهم نگاهم را از چشمانش بدزدم که دیجی دعوتمان میکند به یک رقص دونفره

 

فیلم بردار کار خودش را کرده بود.

 

#پارت_صدوهفت

 

کیارش خود قبل از آنکه حتی متوجه اش شویم می رود

 

نگاه دو دو زنم در اطراف می چرخید

 

گیج و منگ بودم که هاکان دستم را میگیرد و به جایگاه می کشاند

 

سرم سنگین بود

 

دمای بدنم هر لحظه داشت بالاتر میرفت

 

حس میکردم تعادل ندارم

 

– هاکان

 

صدایش که میزنم

 

نگاهش می چرخد به طرفم

 

انگار متوجه گیج و منگی ام میشود که تنم را میکشد سمت خود …

 

– چیه؟

 

– نمیخوام برقصم …

 

دیجی رقص تکی از من میخواست و با اشاره هاکان اما راضی میشود به همان رقص دو نفره …

 

یک دست پشت کمرم میگذارد

 

و با دست دیگر پنجه های یخ زده ام را میگیرد

 

صدای موزیک بلند میشود

 

دست و جیغ مهمان ها بلند میشود و من تنم به کمک هاکان تکان میخورد

 

#پارت_صدوهشت

 

-وقتی ظرفیتشو نداری چرا میخوری؟

 

پلک میزنم و زیر لب بغض کرده پچ میزنم

 

– خودت ظرفیت نداری …

 

دستم از روی سرشانه اش پایین می آید و روی قفسه سینه اش می نشنید

 

پر بغض به غر زدنم ادامه میدهم

– بیشعور …

 

صدای خنده آرامش را میشنوم

 

– تو با یه پیک مست شدی من بیشعورم؟

 

سرم روی گردن سوار نبود …دیدم تار بود و انگار میان زمین و هوا معلق بودم

 

بی آنکه دست خودم باشد سرم را به سینه اش تکیه میدهم

 

دلیل شدت گرفت صدای جیغ و دست ها را نمی فهمم تنها هاکان است که کنار گوشم زمزمه میکند

 

– چیکار کنم من با تو امشب؟

فقط دو دقیقه تنهات گذاشتم …

 

هر دو دستش می پیچد دور تنم

 

دیجی جوگیر شده از زوج عاشق امشب می گوید

 

کمی که میگذرد

 

دیجی میخواهد پایان رقصمان را با یک بوسه رقم بزنیم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 170

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
nura
nura
30 روز قبل

سلام
چرا من تو سایت رمان دونی میتونم کامنت بزارم ولی رمان وان نمیشه

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  nura
30 روز قبل

رمان وان بد قلقه باید خیلی تلاش کنی

نام نامدار
نام نامدار
پاسخ به  nura
29 روز قبل

دقیقا مشکل منم هست
می نویسه برای نظر دادن وارد شوید وارد هم که میشی بازم نمی تونی کامنت بزاری

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  nura
29 روز قبل

سلام تو سایت رمان وان برای کامنت دادن باید ثبت نام کرده باشید.

nura
nura
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
29 روز قبل

نمیشه ثبت نام کرد
ی مدت خوب شده بود باز دوباره مثل قبل شد

نام نامدار
نام نامدار
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
29 روز قبل

ثبت نام هم کردم ولی تو بیشتر رمان هاش نمی تونم نظر بدم قبلا تو رمان مفت بر تو پارت های اول می تونستم کامنت بدم ولی الان یه جورایی برام قفله اصلا نمیشه کامنت گذاشت فقط تو یکی یا دوتااز رمان هایش می تونم کامنت بذارم

نام نامدار
نام نامدار
30 روز قبل

ای کاش فقط هاکان بعدا این لحظه ها رو نزنه تو سر مانلی که تو منو خواستی من قبول نکردم

فرشته منصوری
فرشته منصوری
30 روز قبل

مرسی من این رمان رو خیلی دوس دارم کاش هرروز سریه ساعت معین میزاشتینش
امکانش هست؟

خواننده رمان
خواننده رمان
30 روز قبل

با این وضعیت پارت گذاری حالا حالاها درگیر شب عروسی هستیم

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x