رمان سکوت تلخ پارت 75 - رمان دونی

 

 

تک خندی میزند

 

– نگران نباش پیش اونم میرم ، فعلا با تو کار دارم

 

از جواب او بغض و حرصش بیشتر میشود

 

فشاری به مچ دست او می آورد

 

– ولم کن جاوید

 

نگاه جاوید اینبار اخم داشت …

 

جدی بود

 

بی آنکه محلش بگذارد هم سوی اتاق می کشاندش

 

وارد اتاق که میشوند …

در را می بندد

 

دستش را رها میکند و مانلی حین آنکه سمت تخت می رفت لب میزند

 

– از اتاقم برو بیرون

 

جاوید بی اهمیت به حرف او می گوید

 

– گفتی ازدواج صوری؟

 

لبهایش روی هم کیپ میشود و نفسش را در سینه حبس میکند

 

کاش آن لحظه زبان به دهان میگرفت

 

حالا چه غلطی میکرد؟

مگر میتوانست گندی که زده بود را درست کند؟

 

جاوید بیخیال این ازدواج صوری نمیشد

 

#پارت_دویست‌وپنجاه‌وسه

 

– نشنیدم جوابتو..

 

لحن صدایش

غیض کلامش او را بیشتر می ترسناند

 

هنوز جرات چرخیدن و چشم در چشم شدن با او را نداشت

 

لبهایش هم روی هم چفت مانده بود

 

– با توام ..

 

از عربده اش شانه هایش بالا میپرد

 

این روی جاوید را ندیده بود

 

حداقل برای او همیشه عموی دوست داشتنی و مهربانش بود .

 

هنوز هم داشت آن کلمه را زیر لب تکرار میکرد

 

– که برای فرار از من و پدرم ازدواج صوری کردی؟

 

پلک می بندد

 

اشک از گوشه چشمانش می چکد و جاوید درست پشت سرش قرار میگیرد

 

– لال شدی چرا؟

زبون داشتی که ، بگو ، از حماقتت بگو ، از خریتت بگو ، از گهی که به زندگیت زدی بگو …

 

بغضش بالاخره ترکیده بود

 

– چاره ای نداشتم..

 

 

زهرخندی روی لبهای جاوید می نشیند

 

– چاره …من بهت چاره میدم …طلاق میگیری

 

#پارت_دویست‌وپنجاه‌وچهار

 

نمیتوانست

طلاق

 

ممکن نبود

 

شدنی نبود

 

وگرنه که خود هم این را میخواست

 

از غلطی که کرده بود پشیمان بود

 

این ازدواج بزرگترن اشتباهش به شمار می آمد

 

بودن در این خانه کنار آن مرد برایش خفه کننده بود

 

– نمیشه..

 

بازویش به چنگ دست بزرگ و قدرتمند جاوید می آید و تنش با ضرب به عقب چرخانده میشود

 

– تو کی انقدر بدبخت و بی غرور شدی که حاضری با آدمی زندگی کنی که هیچ …

 

پیش از آنکه جاوید ادامه حرفش را بزند سر بالا میبرد و با بغض می گوید

 

– فقط اون نیست که منو دوست نداره…

 

زل میزند به چشمان منتظر جاوید و ادامه میدهد

 

– منم دوسش ندارم …

 

پوزخندی روی لبهای جاوید می نشیند

 

دست پیش میبرد

 

چانه او را میگیرد و حین آنکه مجبورش میکرد تا نگاهش را ندزدد با صدای آرامی میپرسد

 

– مطمئنی که نداری؟

 

#پارت_دویست‌وپنجاه‌وپنج

 

با همان حالی که اشک در چشمانش به جوش و خروش افتاده بود می گوید

 

– ندارم …

 

لب روی هم میکشد و ادامه میدهد

 

– یه زمان فکر میکردی عاشق کیارشم ، الان گیر دادی به هاکان…با هر مردی مرواده داشتم‌میشم عاشقش؟

 

نیشخند روی لب جاوید پررنگ میشود

 

– کیارش رو دوست نداشتی ،

انقدر تو مغزت خونده بودن نشون کرده این که باورت شده بود سرنوشتت با اون الدنگ گره خورده …

 

راست میگفت

 

کیارش را دوست نداشت

 

به عنوان نامزد پذیرفته بودش

 

منطق درونش میگفت بهتر از او گیرش نمی آید..

 

کار داشت و خانواده

 

آشنا بود و سالم ..

 

البته از نظر او سالم

 

 

– این یکی فرق داره برات ، نگاهت میگه فرق داره…دلتو باختی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 107

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند

  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه آقا؟! و برای آن که لال شدنم را توجیه کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عصبانی از سایت بدرد نخور
عصبانی از سایت بدرد نخور
6 ساعت قبل

چرا انقد کم

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x