رمان سکوت تلخ پارت 9

4.3
(168)

 

 

 

 

– چی شده؟

 

طلا دست روی بینی گذاشت

 

– هیش …آروم تر

 

گیج به او نگاه کرد

 

صدا پایین آورد و لب زد

 

– چی شده طلا جونم؟

 

طلا در حالی که استکان ها را روی میز چیده و دستمال داخل سینی میکشید گفت

 

– هیچی دختر ، دو دقیقه آروم بگیر تا صدات کنن

 

چرا باید صدایش میکردند؟

 

ابرو بالا داد

 

دهان باز کرد بپرسد که طلا اخم و تخم نشان داد و چشم غره رفت

 

پوفی کشید .

 

زبان به دهان گرفت و روی صندلی نشست

 

طلا قوری برداشت

 

در هر استکان ذره ای چای ریخت و سپس از آشپزخانه بیرون آمده و خود را تا نزدیکی دیوار پذیرایی رساند

 

چند دقیقه ای گذشت

 

– حالا عروسم کجا فرار کرده؟ نمیخواد یه چایی بیاره؟

 

با شنیدن صدای لعیا ، طلا تند و شتاب زده به آشپزخانه برگشت

 

– پاشو دختر پاشو

 

کتری را از روی گاز برداشت و در همان حین که استکان ها را از آب جوش پر میکرد گفت

 

– اول چایی رو میگیری جلوی پدربزرگت ، بعدش حاج کمال و خدیجه خانم زنش‌ بعد اون دیگه هر کی به چشمت بزرگتر اومد …آخرین نفر هم میری سراغ هاکان خان…فهمیدی؟

 

 

چه میگفت او؟

 

چرا باید چایی می برد؟

 

هاکان کدام خری بود؟

 

گیج پرسید

 

– م…منظورت چیه طلا خانم؟

 

طلا مضطرب دستمال داخل سینی کشید و رد قطره چایی که داخل آن افتاده بود را پاک کرد

 

– منظور میخواد دختر؟ چرا خودتو میزنی به نفهمی ، نمی‌بینی این‌جماعت اومدن خواستگاری ..

 

مبهوت سر جا خشک ماند و طلا ادامه داد

 

– از چندسال پیش قرار بود بشی زن هاکان خان ولی آقا بخاطر تو کوتاه اومد و گذاشت با اون کیارش بی همه‌ چیز بپری ..

 

سینی چایی را به دست مانلی داد

 

– خداروشکر که قبل از اینکه کار از کار بگذره سرت به سنگ خورد ، کدوم آدم عاقلی کیارش رو به هاکان خان ترجیح میده؟

 

تمام وجودش یخ زده بود

 

حرف های طلا را نمی فهمید

 

امشب مجلس خواستگاری اش بود؟

 

– راه بیفت دیگه دختر ، الان صدای بابا بزرگت درمیاد

 

 

از تشر طلا تکانی خورد و با بغض گفت

 

– یعنی چی؟ بابا بزرگ بدون خبر من…

 

– میگم معطل نکن متظرن ، وایسادی اصول دین میپرسی از من؟ برو یخ کرد چایی..

 

با اخم و تخم های طلا به اجبار قدم از قدم برداشت و راهی پذیرایی شد

 

انقدر سردرگم بود که با ورود به‌ پذیرایی ابتدا لحظه ای ایستاد و به تمامی مهمان ها زل زد

 

لعیا با لبخند نگاهش کرد و بقیه با کنجکاوی

 

حالات عروس طبیعی بود؟

 

– مانلی بابا..

 

با شنیدن صدای میرزا رضا پلکش لرزید

 

به سمت او رفت و میرزا اشاره زد که اول به حاج کمال تعارف کند

 

میان تعارفات آنها بالاخره میرزا رضا کوتاه آمده اولین چایی را برداشت

 

حاج کمال نیز بعد از آن

 

– دستت درد نکنه دخترم ..

 

نوش جانی زیر لب بلغور کرد و به سمت زنی که کنار حاج کمال نشسته بود رفت

 

احتمالا خدیجه خانمی که طلا میگفت او بود

 

پس از گذشتن از خدیجه خانم به سراغ اسفندیار پدر هاکان رفت

 

اسفندیار هر چند ناراضی اما با خوشرویی از دخترک استقبال کرد

 

دلیل نارضایتی اش اجباری بودن این وصلت بود

 

 

 

نمیخواست هاکان تن به این وصلت دهد اما‌مجبور به سکوت بود

 

کافی بود کسی اعتراض کند تا حاج کمال با خودخواهی تمام روزگار آن شخص را سیاه کند

 

دخترک زیبا بود اما

 

باب میل هاکان او نبود

 

میدانست که هاکان دلش در گرو کس دیگری است .

 

از کسانی که به چشمش بزرگتر می آمدند گذشت

 

و با ابروهای درهم کشیده مقابل‌ مرد گستاخ و پررویی که چند دقیقه پیش در حیاط دیده بود ایستاد

 

هاکان شوکه بود

 

جا خورده بود

 

زنی که قرار بود به عقدش دربیاید این دختر بود؟

 

غیرقابل باور بود

 

حاج کمال این را برایش انتخاب کرده بود؟

 

کفری و ناباور نفس از سینه بیرون میدهد و میرزا اشاره میکند تا مانلی سر جای خود کنارش بنشیند

 

نگاه سنگین همه را روی خود حس میکرد

 

مخصوصا آن مرد جوانی که روبرویش نشسته و با اخم خیره اش بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 168

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۲ ۱۵۵۸۴۷۶۳۹

دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم…
رمان زیر درخت سیب

دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی 3.8 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش…
IMG 20230123 235746 955

دانلود رمان آمیخته به تعصب 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۶ ۲۳۳۰۲۳۹۵۴

دانلود رمان حس مات pdf از دل آرا دشت بهشت 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن.پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی میکنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی میرسه اما فرزین راضی به ازدواج…
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۶ ۱۷۰۶۰۹

دانلود رمان شهر بی شهرزاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه دختر هفده‌ساله‌ بودم که یتیم شدم، به مردی پناه آوردم که پدرم همیشه از مردونگیش حرف میزد. عاشقش‌شدم ، اما اون فکر کرد بهش خیانت کردم و رفتارهاش کلا تغییر کرد و شروع به آزار دادنم کرد حالا من باردار بودم…
IMG 20240522 075749 599

دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی 4 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر…
IMG 20240623 195232 003

دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر 4.3 (4)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۰۴۲۰۰۳۰

دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستاره
ستاره
5 ماه قبل

ننه ندا کو فرفریا که خیلی خوشکلن؟پس چرا هیچکس از این مانلی خوشش نمیاد؟بدبخ گوناه داله

Hhhhh
Hhhhh
5 ماه قبل

نویسنده ی عکس از قیافه مانلی بذار

رمان خوان
رمان خوان
5 ماه قبل

این داستان ابهام داره ،آخرش نفهمیدیم دختره قشنگه ،قشنگ نیست ،اگه قشنگه پس چرا هر که سر راهش قرار میگیره ازش خوشش نمیاد

رهگذر
رهگذر
5 ماه قبل

هاکانم که عاشق یکی دیگه هست😐
یعنی یه تفر قرار نیست عاشق این دختر بشه

دلی
دلی
5 ماه قبل

بابا مگه چشه مگه چطوریه که میگه ایننن
مگه چیکاره که میگه غیر قابل باور بودد

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x