رمان عشق صوری پارت 208 - رمان دونی

 

آقا رهام نفسش رو کلافه و عصبانی بیرون فرستاد و بعد گفت:

-همین امشب واسه همیشه قید شیوا رو میزنی.واسه همیشه…

دیگه برام‌ هیچی مهم نبود.مهم نبود که همچین چیزی رو از شهرام‌میخواد.
مهمم نبود که قاطع و محکم ازش میخواد قیدمو بزنه.
من حتی شهرام رو نگاه نکردم که ببینم واکنشش نسبت به جمله ی دستوری پدرش چی هست.
چنددقیقه ای ساکت بود اما بعدش گفت:

-اینکارو نمیکنم…

پدرش برافروخته و خشمگین از نافرمانی های پسرش فریاد زد:

-اینکارو میکنی…باید بکنی…

و شهرام در کمال نابوری و بهت همه باز گفت:

-دوستش دارم و قیدشو نمیزنم!
به هیچ قیمتی اینکارو نمیکنم…به هیچ قیمتی!

جسارت شهرام تو حرف زدن به ژینوس این فرصت رو داد تا به راحتی هر حرفی دلش میخواد به زبون بیاره مثل وقتی که دست به سینه از جا بلند شد و به معرکه ی شهرام و پدرش پیوست و خطاب به آقا رهام گفت:

-همیشه و مدام از شهرام و دوست دختر گرامیش یعنی این دختره ی بی آبرو واسه من عکس میفرستادن و من همیشه از همه چیز چشم پوشی میکردم چون زندگیم واسم مهمتر از هر چیزی بود.
اما از کجا معاوم خود مستانه خانم دخترشو قالب نکرده باشه به شهرام !؟
هان !؟

فورا چشم از شهرام برداشتم و سرم رو به سمت مامان چرخوندم.
میدونستم که نسبت به این حرفها بدون عکس العمل نمی مونه و حدسمم درست بود.
از جا بلند شد و درحالی که قدم زنان سمت ژینوس میرفت با اون لحن قاطع و محکمش گفت:

-هووووی دختر! حواست به کلمان و حرفهایی که از دهنت بیرون میاد باشه!
من شیوا نیستم صم بکم یه جا بشینه و نیگات کنه!
در مورد من ناحق و ناروا بگی زبونتو از حلقومت میکشم بیرون!

ژینوس پورخندی زد و بعد نگاهی تحقیر آمیز به سرتاپای مامان انداخت و گفت:

-خوبه خوبه! اون رگ پایین شهریتون مثل اینکه داره خودشو نشون میده

منتظر بودم مامان مثل یه کوه آتش فشان فوران بکنه اما…
اما در کمال حیرتم یه لبخند ملیح روی صورت نشوند و گفت:

-عزیرم! چقدر داری حدص میخوری! اشکال نداره…هر چی دلت میخواد بگو
من اگه اینهمه سال آویزون آدمی بودم که یه نفر دیگه رو دوست داره و محل سگ نمیده، حتما همینجوری دچار سوزش میشدم!

بله!
روشهای مامان همیشه مختص خودش بودن.
هیچوقت کم نمیاورد.
هیچوقت…

بله!
روشهای مامان همیشه مختص خودش بودن.
هیچوقت کم نمیاورد.
هیچوقت…
آقا رهام اما از اونجایی که تحمل این بگو مگوهای خاله زنکی رو نداشت،با عصبانیت داد زد:

-بس کنید دیگه باهمتونم!

ژینوس باز فاز بیگناه هارو برداشت و با صدای گریه آلود گفت:

-عمو رهام…رابطه من و شهرام خوب بود…خوب بود تا وقتی که خیلی یهویی همه چیز خراب شد.
چرا !؟
چون دختر زنتون وارد زندگیمون شد.
چرا ازمن دفاع نمیکنی !؟ از منی که هنوز هم دلم میخواد واسه زندگی مشترکم بجنگم

اینبار شهرام بود که با حالتی برافروخته گفت:

-زندگی !؟ کدوم زندگی…کدوم عشق کدوم علاقه…نمیخوای دست از این بازی احمقانه و این دروغها برداری؟

ژینوس پشت چشمی نازک کرد و گفت:

-من هیچ دروغی نگفتم..

شهرام داد زد:

-چرا…تو سر تاپات دروغ!
تو چشمت پی سهام های کلونه !
پی سهام برندهای من…پی پولها و سرمایه هام.
تو صدتا دوست پسر داشتی تو تمام این مدتی که ادعادی عاشقی میکردی.
اسم ببرم چند نفرو تیغ زدی !؟
تو به رفقای خود منم رحم نمیکردی!
هرروز با یکی بودی هرروز یکی رو تیغ میزدی تا پول رو پول بزاری…
واسه پول کشیدن به هیکشی رحم نمیکردی
تو شهرامو دوست نداری تو پول بابای شهرامو دوست داری تو املا و اموال شهرام رو دوست داری..

ژینوس با حالتی غیرعادی و غیر طبیعی درحالی که آشکارا مشخص بود درحال تحمل خودش هست گفت:

-من همیشه اونقدری داشتم که نخوام دنبال پول کسی باشم

شهرام پوزخندی زد و گفت:

-آره تو همیشه داشتی…ولی سیرمونی نه….

دلم میخواست دستهامو بزارم رو گوشهام تا بگومگو هاشون رو نشونم..
حس میکردم دارم به جنون میرسم.
به دیوونگی…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای آرام جلد دوم به صورت pdf کامل از سلاله

    خلاصه رمان:   قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن   اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری   که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره…   اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sanaz
sanaz
2 سال قبل

عالییییی❤
باریکلا به شهرام بنازمش😍👌👌😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط sanaz
من منم
من منم
2 سال قبل

😑دلم میخواد مدرک داشته باشه شهرام و رو کنه کیا میکردن ژینوس عفریته‌رو تا ولش کنه
عجب آدم کنه‌ایه بابا این تو کنه بودن رکورد زده،در مقابلش مستانه هیچیه!شیوا هیچی!شیدا هیچی!
ژینوس جن*ه،ژینوس کو*ده!
دلم خنک نمیشه هرچی بارشون میکنم
چرا؟!

aram
aram
2 سال قبل

ژان ژااان😂😂

NARGES
2 سال قبل

ژینوس فشاااار میخورد😂🤙

F.b.n
F.b.n
2 سال قبل

وایی خیلی داره جالب میشه ، میشه روزی دو تا پارت بزاری ؟!

Shadi
Shadi
2 سال قبل

شیوا خیلی خله اول میگه بیا بگو منو دوست داری تا باورت کنم حالا که شهرام گفته نه ازش طرفداری می‌کنه تازه به مرز دیوونگی هم میرسه

اتنا
اتنا
2 سال قبل

متاسفانه پارت هاتون خیلی کوتاه شده
. قبلا پارت های رمان شما خیلی خوب و بلند بود ولی متاسفانه الان توی هر پارت اتفاق خاصی نمیوفته.
لطفا دوباره پارت هارو بلند کنید 💜

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x