من میتونستم احساس کنم که شرایط الان چقدر واسه شهرام بده.
حتی میتونستم تصور کنم که چقدر فشار روحی و روانی رو داره تحمل میکنه واسه همین دل ناگرونش شدم و خطاب به مونا که دو لپی مشغول خوردن پیتزاش بود گفتم:
-اذیتش کردن آره!؟
سوالم خندوندش.چشمکی زد و گفت:
-ای بسوزه پدر عاشقی دل ناگرونشی آره!؟
دل ناگردنش نباش چون اون پوست کلفت تر از این حرفهاس که دست از سر تو برداره.
امیر میگفت بازم جلو خونوادش موند و به همه حتی خانواده ژینوس گفت که خودش کس دیگه ای رو دوست داره.
میدونی شیوا…امیر میگفت بابای ژینوس یکی از سهامدارای بزرگ چند شرکت تجاری مشترک با آقا رهام هست.
این دونفر یعنی پدر ینوس و اقا رهام همیشه میخواستن بچه هاشون باهم ازدواج کنم که سرمایه هاشون هیچوقت به باد نره و قدرت از خودشون به بچه هاشون انتقال پیدا کنه حالا این بهم خوردن نامزدی کلا اوضاعشون رو ریخته بهم.
ولی خودمونیما…ببین شهرام چقدر دوست داره که بیخیال اونهمه ثروت و ارث شده…
تا حرف از ارث زد، فکرهایی به سرم خطور کرد که باعث شد متعجب بپرسم:
-ارث؟ بیخیال ارثش شده!؟
لقمه تو دهنشو که حسابی لپشو باد انداخته بود رو به سختی قورت داد.
مشخص بود سوتی داده.
مثل همیشه امیر یه حرفهایی بهش زده و سپرده به نگه اوننم طبق معمول از دهنش پریده و…
یکم نوشابه خورد تا لقمه راحت تر بره پایین و بعد هم جواب داد:
-آره! ظاهرا آقا رهام بهش گفته اگه تورو انتخاب کنه یاید قید ارث و میراث رو بزنه اونم گفته تورو انتخاب میکنه!
آااااخ!
حال خرابم خرابتر شر.
ببین چه جوری شدم عامل دوری پدر از پسر !؟
مونا زبونشو به کنج لبش زد و با اشاره به جعبه پیتزا گفت:
-بخور دیگه…یخ میکنه!
من حالم ابری بود.
یه حال داغون…آب دهنمم نمیتونستم چه برسه به غذا.
سرم رو خم کردم و دوباره گذاشتم رو زانوهام و بعدهم گفتم:
-اشتها ندارم…
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
فازشیواچیه که عذاب وجدان گرفته خوبه حیامیا برای خانواده شیوامعنی نداره یکی نییس بهش بگه شیواااا جااان بی خی جان مستانه حالاکه خودتم دو دستی تقدیم شهرام کردی رفته نازت چیه بعله رازودتر بگو قال قضیه رابکن بلکه شیدام نجاتش دادی ازدست اون شوهرروانیش هرچند شماخانوادتن مرد واستون مثل روسری شده این نباشه اون یکی ولی ما خستمونه دیگه….راستی شیدا نیست کجاخوشه با برادرشویش😐😐شیداااا📣📣 کدوم زیرمیراای بیابیرون به شیوابگو شهرام حیفه تا نپریده بعله رابگه وگرنه ژینوس دماغ عملی تو نوبته😂😂😂
بدبختی اگه بخواد داستان شیدا هم تعریف کنه که دیگه باید صد نسل بعد ما پایان رمان رو بخونن خوبه نیستش 😑😂
واااااااااای خدا دو هفته هست رمان رو نخوندم الان فقط سه پارت نوشتههههههههههههههههههه
پنج پارت منا و شیوا گور به گوری حرف میزنن تموم نشده چقدر فک میزنن
پارتا هم ماشالا طولانی خسته شدم برم بخوابم
دقیقااا همینه..فقط دوپارته دارن پیتزا کوفت میکنن
به طور حتم نویسنده هرروز پیتزا کوفت میکنه یا یه چیزی زده تو توهم فرو رفته
یه مدت هم که از هستی محو شد نبودش
حالا هم که هستش چقدر منظم و مرتب و طولانی پارت میده چشم نخوره😂😑
فقط دوستان عزیز اسم این نویسنده چیه؟!
لطفا بگید
نویسنده اسم نداره گمنام برای فحش دادن بهش از یک فحش دیگه به عنوان اسم استفاده میشه
اوفف….مرسی
خواهش میکنم
مثل اینکه دوباره اوضاع به روال قبل برگشته و یک روز در میون پارت داریم
اَه امروزم که پارت نداریم
کون لقتون
راستش دیگه رد دادم…دیگه اصلا برام مهم نیست هر کی هر غلطی میخواد بره بکنه دیگه حتی به نظرم این رمان با اینکه خیلی وقته دنبالش میکنم ذره ای ارزش خوندن نداره ولی میام سر میزنم و آخر خر پارت و میخونم که ببینم این رمان کوفتی بااون نویسنده ..هه..اصلا نمی شه بهش گفت نویسنده…کی تموم میشه الانم پارتو اصلا نخوندم یه راست رفتم آخرشو خوندم
تو رو خدا همشو یجا بزارید …چرا تشنمون میکنید
این دختره چقد بلده دلش جدیدن برای همه میسوزه بگو تو ک میگفتی من حاضرم برای شهرام جان فدایی کنم اگه ب باباش بگه شیوا بدنتم رو میخام حالا ولش کردی ک چی دلت چی میخاد من جای شهرام بودم این بی لیاقت روش تف هم نمیکردم والا اون ژینوس شرف و وفا داره ب این نادون احمق
نویسنده الکی داره این رمان و کش میده خب ی جوری ب خوبی و خوشی تمومش کن کاش فقط بحث نادون کارای شیوا بود شیدا رو کجای دلم بذارم😐💔
فک کنم شیوا اختلال دو قطبی داشته باشه
تا دیروز که نباید نزدیک مرد زن دار بشه یه سره پیش شهرام بود و رابطه داشتن حالا امروز نگرانه دوری پدر از پسر شده
انصافا شیوا ساقیتو عوض کن از موتوری جنس نگیر
موتوری تو جورابش گذشته حتما عرق گیر شده موادی ک میزنه بگو تو با قهر مامانت رفتی ب شهرام دادی الان بخاطر پدرش دیگه نمیخایش والا من ک نمیتونم درکش کنم😂
نوچ..طبق روال عادی الان دوباره قهر کردن..پس الان دوباره شیوا میره پیش شهرامو دوباره آشتی میکنن..بعد دوبارهحتما یه سری دیگه جریان پیش میاد و دوباره قهر میکنن و دوباره مثل همیشه شیوا میره پیش شهرام و آشتی میکنن…شیدامم که معلومه مثل همیشه کتک میخوره مونده تو خونه شوهرش و جالب اینجاست که خانم هیچ اقدامی برای طلاق نمی کنه ..و الان تنها چیزی که به اون خونه فرهاد اضافه شده زنه صیغه ای که اونم علاوه بر مادر شوهر به این متلک میندازه و حتما شیدا جوابشو میده بعد کتک میخوره و….دیگه کاملا رمان معلومه
اینکه انتظار داشتیم رمان تغییر کنه و از این حسو حال و فضا در بیاد از این نویسنده واقعا انتظار خیلی بالایی بود
شیدایادت نیست بخاطربرادر شویش اونجاس😂😂کتکم بخوره مهم اونه که میادنازش میکنه
بعد دو روز دو خط پارت میزارین انصاف نیست