رمان دونی

 

 

صدای فروشنده از پشت در گند زد به همچی.

یا شاید بهتر بود بگم مارو به خودمون آورد.

مایی که از مکان نامناسب قصد انجام کارای خاکبرسری داشتیم!

 

 

-مورد پسندتون بود !؟

 

 

خیلی زود چرخیدم و شهرام رو از خودم جدا کردم.

تور رو دادم پایین و با مرتب کردن لباسم دستپاچه جواب دادم:

 

 

-ب…بله…بله…

 

 

اینو گفتم و خیلی زود لباس شهرام رو دادم بالا و درحالی که تند تند کمربندش رو می بستم گفتم:

 

 

-جون من برو بیرون تا آبروریزی نشده!

 

 

لبهاشو رو هم فشرد و با کلافگی گفت:

 

 

-تف به این شانس!

 

 

وقتی همچی مرتب شد درو باز کردم و رفتم بیرون.

فروشنده با اون لبخندی که نمیدونم بخشی از شخصیتش بود یا بخشی از کارش به به کنان گفت:

 

 

-عالی شدین…خیلی عالی!

واقعا که برازندتونه!

پس انتخاب نهاییتون شد همین !؟

 

 

با دستپاچگی لبخندی زدم ومن من کنان جواب دادم:

 

 

-بله بله…نامزدمم پسندید…

 

 

خندید و گفت:

 

 

-پس تشریف ببرید داخل درش بیارین تا من واستون بزارم تو جعبه!

 

 

نگاهی به خودم انداختم.

تازه حالیم شد تور هنوز تنمه.

نیشخندی زدم و گفت:

 

 

-عه آها! راس میگینا…الان درمیارم!

 

 

خندید و دور شد.

فورا برگشتم داخل و اینبار با حرص خطاب به شهرام گفتم:

 

 

-چقدر گفتم بیخیال شو…حق نداری بیای داخلاااا…

 

 

نیمچه لبخندی زد و گفت:

 

 

-باشه باباااا…

 

 

اخم کردمو درو بستم و از داخل قفلش کردم و مشغول درآوردن تور شدم…

 

به محض اینکه رفتیم داخل مامان مشتاقانه به سمتمون اومد.

یا بهتر بود بکم کنجکاو!

سلامی سرسری به شهرام کرد و بعد هم تند و سریع و انگار که دیگه طاقت صبوری نداشته باشه از من پرسید :

 

 

-چیشد !؟ تور انتخاب کردی!؟

 

 

با لبخند جواب دادم:

 

 

-آره!

 

 

آهسته بدون اینکه صداش به گوش شهرام برسه کنار گوشم پرسید:

 

 

-خریدی یا اجاره کردی!؟

 

 

نمیدونم چرا جواب این سوال واسش مهم بود.

مامان بود دیگه

نمیشه بهش ایراد گرفت.

در هر صورت جواب دادم:

 

 

-فرقی میکنه مگه!؟

 

 

پشت چشمی نازک کرد و گفت:

 

 

-معلومه که فرق داره‌…حتمالا بگو خریدی یا اجاره کردی!؟

 

 

نیت دقیقش رو از گفتن این حرف متوجه نشدم اما جواب دادم:

 

 

-خب باشه خربدم…اما واقعا چه فرقی داره آخه؟ من که نمی فهمم!

 

 

یه چشم غره بهم رفت و جواب داد:

 

 

-معلومه که فرق میکنه!

گربه رو باید دم حجله بکشی!

اصلا خودتو دست کم نگیر!

عروس پرخرج ارج و قربش بیشتره!

حالا بده ببینم چی گرفتی!

 

 

سرم رو تکون دادم و گفتم:

 

 

-باشه!

 

 

شهرام هر چیزی که توی دستش داشت و همه هم شامل خریدهای من بودن رو یه گوشه گذاشت و یه گوشه نشست و از خدمتکار براش چایی بیارن بلکه خستگیش در بره…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان پرنیان شب pdf از پرستو س

  خلاصه رمان :       پرنیان شب عاشقانه ای راز آلود به قلم پرستو.س…. پرنیان شب داستان دنیای اطراف ماست ، دنیایی از ناشناخته های خیال و … واقعیت .مینو ، دختریه که به طرز عجیبی با یه خالکوبی روی کتفش رو به رو میشه خالکوبی که دنیای عادیشو زیر و رو میکنه و حقایقی در رابطه با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی

  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره و با سامیار معتمدی پسره مغرور و پر از شیطنت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
asrin
asrin
1 سال قبل

بچه ها این رمان رو باید بخرین واسه همین هم کسی ک رمان رو میذاره پارت پارته چون نویسنده اصلی تا همینقد اجازه میده بخونید بعد بخریدش
بنظرم نخرید اخرش معلومه دیگه😉

خطاب به نویسنده کرمالو
خطاب به نویسنده کرمالو
1 سال قبل

هوووو کرمالو چس منگ
چس نویس
نمی‌خواد برای دو خط چس خودتو به زحمت بندازی و دست چستو خسته کنی
تو دیگه رمانت چس هم نمیارزه که واسش چس کلاس هم بزاری گرفتی برو گمشو کرمالو چس نویس

پارمیدا
پارمیدا
1 سال قبل

پس چرا پارت نمیزاری

Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

چرا چن روز پارت نمیزاری هااا همش میام چک میکنم نیومده عرضه نویسندگی نداشتی نمینوشتی دو تا سطر میزاره اونم همش تکراری ماهی ی بار ب خودت زحمت نده نزاری سنگین تره

عصبی
عصبی
1 سال قبل

پس این پارت بی صاحاب رو کی میزاری دیگه کچل شدیمممممم 😡

Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

هنوزم پارت نذاشتی ک 😑 

Haana
Haana
1 سال قبل

خداروشکر از تور فروشی دراومدم 😅👌

Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

سلام نویسنده جان میشه بگی کی بی کی پارت گذاری میکنی ؟ ممنون میشم اگ بگی

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x