رمان ماهرخ پارت 139

4.3
(110)

 

 

 

 

 

شهریار ناراحت شد اما این قصه سر دراز داشت…

باید صبوری کرد…

 

-درست میشه ماه منیر… درستش می کنم… نمیزارم زنم جلوی چشام همینجوری پر پر بشه… می تونیم… می تونیم دوباره بچه دار بشیم…!!!

 

 

ماه منیر با اشک هایی که پر و خالی می شدند نگاهش کرد که چگونه سعی داشت بغض مردانه اش را فرو دهد…

 

-می دونم مادر… میدونم که تو می تونی به زندگی برش گردونی…!!!

 

 

مرد دستی توی صورتش کشید…

-بر می گرده ولی سخته ماه منیر… چشماش دیگه اون برق همیشگی رو نداره…!!!

 

 

-امیدش و بهش برگردون… آدمیزاد بند امیده…!!!

 

-بعضی وقتا یه کارایی می کنی تا زندگی بهتر بشه اما یهو یه طوفان میاد و همه چیز و از بین می بره…!!!  نصف حال بدش به خاطر منه ماه منیر… موقعی که باید همراهش می شدم،  بدتر از خودم روندمش…!!!

 

 

زن گردن کج کرد…

-تقصیری نداری مادر تو فقط ترسیده بودی اما خب بعضی چیزها دست خودمون نیست…!!!

 

 

-بود ماه منیر… بود که اگه بهش اون حرفا رو نمی زدم،  اونم نمی رفت پیش مهراد…!!!

 

-چی بگم که درمون دردتون باشه…؟!

 

-هیچی… فقط دعا کن که بتونم زنم و آرومش کنم و دوباره خنده روی لب بیارم…

 

-میاری پسرم… دلم روشنه…!

 

شهریار سکوت کرد…

به رامبد گفته بود که قصد دارد دوباره عاشقش کند…

تلاش می کرد تا روزهای سیاه زندگیشان را کنار بزند و از نو شروع کنند…

برق چشمانش را دوباره زنده می کرد…

حداقل به دلش یک تلاش بدهکار بود تا کارش را جبران کند و وجدانش را آرام…

 

#پست۶۱۳

 

 

 

چشمان باریک شده اش روی سامیار و ماهرخ چرخ خورد…

وجودش پر از خشم و عصبانیت شد که چشمان مرد روی صورت ماهرخ در رفت و آمد بود…

 

 

بدون آنکه دست خودش باشد جلو رفت و کنار ماهرخ ایستاد…

-ممنونم اما احتیاجی به زحمت نبود…

 

 

سامیار لبخند جذاب و زیبایی روی لب نشاند…

-اختیار دارین، انجام وظیفه است…!!!

 

سپس نگاه پر معنی اش را سمت شهریار سوق داد…

-خوشبختم جناب…!!!

 

 

شهریار با نگاهی تند و تیز سری تکان داد و مقابل چشمان متعجب مرد، دست دور کمر ماهرخ انداخت و او را سمت خود کشید…

 

-همچنین آقای…

 

-سامیار مجد هستم…!!!

 

شهریار دست دراز شده اش را در دست گرفت…

-شهریار شهسواری، همسر ماهرخ خانوم…!!!

 

 

سامیار ماند و بهت زده نگاهش روی صورت مرد و سپس دخترک رفت…

 

شهریار نیشخند زد و ماهرخ با چشمانی باریک شده نگاه شوهری کرد که کم مانده بود چشمانش چراغانی شوند…

 

انگار داشت مالکیتش را به رخ می کشید…

حوصله جنگ و جدل نداشت و بدتر نمی خواست خودش را درگیر موضوعی جدید کند که از قضا یک مرد غریبه قصد نزدیکی به اویی دارد که شوهرش کنارش ایستاده…!!!

 

-ببخشید سامیار خان از لطفتون خیلی ممنونم اما باید از حضورتون مرخص بشیم…!!!

 

سامیار وا رفت…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 110

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۱۵۹۹۴۸

دانلود رمان پالوز pdf از m_f 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک…
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۶ ۱۷۰۶۰۹

دانلود رمان شهر بی شهرزاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه دختر هفده‌ساله‌ بودم که یتیم شدم، به مردی پناه آوردم که پدرم همیشه از مردونگیش حرف میزد. عاشقش‌شدم ، اما اون فکر کرد بهش خیانت کردم و رفتارهاش کلا تغییر کرد و شروع به آزار دادنم کرد حالا من باردار بودم…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.8 (12)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
IMG 20230123 235601 807

دانلود رمان به نام زن 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
IMG 20240524 022305 966

دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی 5 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۲۱۴۷۷۳۵

دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی…
رمان دلدادگی شیطان

رمان دلدادگی شیطان 5 (1)

13 دیدگاه
  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این…
IMG 20230622 120956 438

دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

6 دیدگاه
خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x