رمان ناسپاس پارت 132 - رمان دونی

 

 

اینو گفت وبه سمت تخت رفت.روش دراز کشید.

چرخیدم سمتش و بهش نگاه کردم.

پاهاش رو از هم وا کرد و شورتش رو با کلی ناز و ادا و حرکات صک*صی و لوند از پا درآورد.

اونو جلوی بینیش گرفت و گفت:

 

 

-اوممم…چه بوی خوبی…

 

 

حرکاتش هر مردی رو دیوونه میکرد.

هر مردی رو اما…

اما من بیشتر داشتم جلوی خودم رو میگرفتم‌که داغ نکنم.

شورتش رو گوله کرد و

اون رو پرت کرد سمت صورتم و خنده کنان پرسید:

 

 

-چرا نشستی نگام میکنی!؟

 

 

سرد نگاهش کردم و پرسیدم:

 

 

-باید چیکار کنم!؟

 

 

خیلی زود جواب داد:

 

 

– پاشو بیا  دیگه!

 

 

از روی لبه ی تخت بلند شدم و دست به کمر بهش خیره شدم.

برای من این آسون نبود که بخوام با اون رابطه ی جنسی داشته باشم.

اصلا برام آسون نبود….

 

 

 

 

برای من این آسون نبود که بخوام با اون رابطه ی جنسی داشته باشم.

اصلا برام آسون نبود.

با اینکه سالها دنبالش بودم، با اینکه تقریبا همیشه و هر شب بهش فکر میکردم و همیشه در جست و جوش بودم و با تمام وجود خواهان یافتنش بودم اما هیچوقت این جست و جو و این تلاش برای رسیدن به اون، معنیش این نبود که مسائل جنسی برای من اولویت بوده و هست.

نمیخواستم بهش حس ناامنی بدم.

نیمخواستم حتی گمون ببره اون واسه من صرفا یه گزینه برای مسائل جنسی هست.

جدا از همه ی اینها، من میخواستم به اندازه تمام روزایی که ندیده بودمش باهاش باشم و حرف بزنم و چیزی که اون فکر میکرد من بخاطرش سمتش اومدم شاید حتی آخرین گرینه ی توی ذهن من هم نبود.

 

در هر صورت من مطمئن شدم چیزی که اون میخواد الان انجام بدیم رو نمیخوام انجام بدم برای همین گفتم:

 

 

-سلدا…آااا….من…من فکر نکنم الان زمان مناسبی برای انجام همچین کارایی باشه!

 

 

حرفهای من دور از انتظار اون بود.

متعجب نگاهم کرد و با حالتی جاخورده پرسید :

 

 

-جان !؟

 

 

آره! من نمیتونستم.نمیتونستم با اون بیشتر از این پیش برم یا به رابطه جنسی فکر کنم.

راستش تمایل و رغبتی هم برای انجام اینکارها نداشتم،واسه همین واضحتر و روشنتر از قبل گفتم:

 

 

-بهتره لباسهات رو بپوشی!

 

 

رفته رفته رو صورتش اخم واضحی نشست.

دو دستش رو به دو طرف کمرش تکیه داد و پرسید:

 

 

-چرا بپوشم…؟!

 

 

خیره به صورتش جواب دادم:

 

 

-بهتره ادامه ندیم…

 

 

چون اینو گفتم پوزخند آشکاری زد و پرسید:

 

 

-هه ! تو داری منو پس میزنی !؟ هه….

 

 

 

اون اسمس رو گذاشته بود”پس زدن” من اسمش رو میذاشتم تمایل نداشتن.

برای خودمم یه حالت مسخره داشت.

گاهی واقعا اونقدر هواش رو میکردم که دلم میخواست تو خواب و خیال لمسش کنم اما حالا که رو به روم بود و خودش ازم میخواست باهاش یکی بشم من نمیتونستم اون کارو انجام بدم.

خم شدم و لباسش رو از روی زمین برداشتم و قدم زنان به سمتش رفتم و وقتی نزدیکش شدم گفتم:

 

 

-سلدا…من تورو برای همچین مسائلی نمیخوام…تو واسه من صرفا یه جسم تحریک کننده نیستی!

تو کسی هستی که من فراتر از اینها دوستش دارم.

برای اینکه جای پای خودتو تو قلب من محکمتر کنی اصلا نیازی به این کارا نیست!

 

 

انگار که حرفهای مضحکی از من شنیده باشه تک خنده ای رفت و گفت:

 

 

-سعی نکن شبیه به آدم خوبا حرف بزنی که توجه منو جلب کنی!

 

 

شونه هام رو بالا و پایین کردم و گفتم:

 

 

-اصلا رو خوب بودن من حساب نکن! من هیچ ادعایی برای خوب بودن ندارم.

من…من فقط ترجیح میدم با تو حرف بزنم…به اندازه و به تلافی تمام روزهایی که ازهم دور بودیم.

من اون رو به چیزی که تو میخوای ترجیح میدم!

 

 

با گفتن این حرفها لباسش رو به سمتش گرفتم و گفتم:

 

 

-بگیر و بپوش

 

 

دیگه حتی اون پوزخند هم روی لباش نبود.

از رو لبه تخت بلند شد و گفت:

 

 

-پس دوست داری بیشتر از من حرف بشنوی!

 

 

سرم رو به آرومی تکون دادم و گفتم:

 

 

-آره! این برای من خوشایندتره…

 

 

چنددقیقه ای تو سکوت براندازم کرد و بعد لباسش رو ازم گرفت و با رد شدن از کنارم از اتاق رفت بیرون و همزمان گفت:

 

 

-من با پسر خوبا حال نمیکنم

 

 

به آرومی چرخیدم و دور شدن و بیرون رفتنش رو تماشا کردم بدون اینکه تعبیر خاصی از دل جمله اش برای خودم بیرون بکشم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تموم شهر خوابیدن

    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر پرتو كتابی است قطور كه به هيچ كدام از زبان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

خیلی این سلدا خراب تشریف دارن .عالی زد تو پوزش ای رول نویسنده خوووب 😍 

SARINA
SARINA
1 سال قبل

نویسنده ی عزیز خیلی مسخره ای 🙂💔

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x