رمان ناسپاس پارت 26 - رمان دونی

 

چشمک زد و گفت:

-کادو پیچش میکنم برات داش سامی…تا اینجایی نمیزارم بی لعبت تو تهرون سر کنی…هرجور شده واست پیداش میکنم میارمش دست بوست…

ته مونده ی اون آب هندوونه رو خوردم و بعد لیوان خالی رو گذاشنم‌کنار و گفتم:

-چشم چرونی نکن…شاید دختره کس و کارش باشه…ناموسش باش! خواهرش دخترش…بچه برادرش…بچه آبجیش

تا اینو گفتم‌زد زیر خنده.هر و کر خنده های شیطانیش تو خونه پیچیده و از اون سکوت مرموز و سنگین خارجش کرده بود.پاهاشو کشید بالا و با لم دادن کمرش گفت:

-فتاحی و دختر این سن و سالی؟ نه داداش…مگه میشه آمارش دست ما نباشه.رفیق جینگ پدرم..زن بچه رو فرستاده دَدر که خودش با اون جیگره عشق و حال بکنه..
در ضمن…خونه ای که من رفتم خو نه ی اصلیش نبود.یه جورایی جایگاه قرارها و الواتی هاشه هیشکی هم ازش خبر نداره جز….
بیخیال…تو فقط یه چیزی بگو….پایه ای دختره رو جور کنم ؟! بیارمش اینجا!؟

دستمو روی صورت کم موم کشیدم.فهمید رفتم تو فکرش که خودش رو کشید جلو و گفت:

-ببین…من حاضر شرط ببندم اونم به دلار…نه ریال….مثل اون دخترو تو دل اروپاش هم نمیتونی پیدا بکنی! خوش قدو بالا…کمر باریک
چشماش سگ که بماند…خرس وحشی داشتن…

پوزخندی زدم و گفتم:

-فتاحی لقمه شو نمیده دست تو!

لبخند معنی داری زد و گفت:

-واسه همچین دخترایی پول ملاک انتخابشونه…بیشتر بماسم بیشتر میزاره ب*الم

سرمو به تاسف براش تکون دادم و گفتم:

-بچه شیطون!

دندوناشو روهم گذاشت و شروع کرد خندیدن.میدونستم با هرکسی همخواب نمیشه مگه اینکه طرف خیلی خوشگل باشه.
کوسن رو زیر سرم مرتب کردم و گفتم:

-پس حسابی بیفت تو زحمت شاید به دستش آوردی!

چشماشو بست.آب هندوونه رو هورت کشید و بعد لش کرد و گفت:

-چشمای خوشرنگش هنوز جلو چشمام.از وقتی دیدمش دیگه نتونستم به دختر دیگه ای فکر کنم..من اینو باید بیارمش سامی‌.‌میخوای باش میخوای نباش….
من هرجور شده پیداش میکنم‌مخشو میزنم میارمش تو همین خونه…

خم شدم و با برداشتن لحاف از روی زمین ودرحالی که خنکی باد کولرهای خونه به من یاداوری میکرد تو اون یکی خونه بخاطر نبود کولر چه سگ شبی ای رو گذرونده بودم گفتم:

-اگه به من که حتما پیداش کن…یه بار نه و صدبارهم‌بک *نش…

* ساتین”

سرمو بالا گرفتم و به صورت عبوس پلیسی که پشت میز نشسته بود و خودکار توی دستش رو آهسته تکون میداد خیره شدم.
کلافه شده بود از سکوتهای طولانی من و برای چندمینبار پرسید:

-میگی با کمک کی عموتو به این روز درآوردی یا نه!؟ کی توی اینکار کمکت کرده!؟ دو نفر شهادت دادن شما سوار یه موتور شدین که راننده ی اون موتور همونی بود که به دستوز و خواسته ی شما آقای مظفر سعادت رو مجروح کرده…اون یه نفر کی بوده!؟

تا پای اعدام هم که میبردن منو محال بود لب به اعتراف باز کنم و اسمی از سامی به زبون بیارم.
زن عمو نیشگون محکمی از بازوم گرفت و گفت:

-حرف بزن دریده ی گیس بریده…حرف بزن تا زبونتو از تو حلقومت نکشیدم بیرون.اون کی بود که شوهرمو باهاش کتک زدی!؟کی بود که میخواستی باهاش شوهرمو بکشی و منو بیوه بکنی و بچه هامو یتیم!؟

چون دستم درد گرفت آخی گفتم و شونه ام کج شد و این کج شدن باعث شد کوله ام از روی دوشم بیفته روی زمین.
پلیس بااخم رو به سوی زن عمو کرد وگفت:

-خانم لطفا برید کنار.سروصدا راه بندازید میگم بندازنتون بیرون!

تشر پلیس باعث زن عمو رو که از خشم زیاد رو پا بند نمیشد رو یکم ازم دور نگه داشت.
دوباره پرسید:

-خانم سعادت…کم کم دارید منو مجاب میکنید جور دیگه ای از زیر زبونتون حرف بکشم…حرف بزن بگو اون یه نفر کی بوده!؟

جای نیشگون روی بازوم رو مالیدم و بالاخره سرمو بالا گرفتم و یک کلمه گفتم:

-نمیدونم…

پووووفی کرد و خودکار توی دستشو انداخت روی میز.عمو که دوتا دستش پانسمان شده و سرش باندپیچی و صورتش پر از زخم بود گفت:

-دروغ میگه مثل سگ جناب سروان…شما که حرفهای شُهود رو شنیدین…

رو به سوی من کرد و ادامه داد:

حرف بزن نمک نسناس…حرف بزن مار توی آستین….تُف تو ذاتت دختر…تففففف….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی

    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری. پر از خامی و بی تجربگی.می خواهیم که با

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.6 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
anisa
anisa
2 سال قبل

پارت نمیدی

مسیحا
مسیحا
2 سال قبل

خفنهههههه این رمان خیلیییییی دوسش دارممم

ادا
ادا
2 سال قبل

تف به روی همچین عموی پدصگی عین این

Mmmm
2 سال قبل

اُه اُه تو دردسر افتاد

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x