رمان گرداب پارت 186 - رمان دونی

 

 

لبخنده ارومی زد و گفت:

-دیگه مهم نبود..چند ماهی یکبار می تونستم حرف هاشون رو تحمل کنم..فقط برای احترام می رفتیم..نمی خواستم ارتباط بابات باهاشون به کل قطع بشه…..

 

-قربون دل مهربونت برم..

 

لبخند زد و چرخید طرفم و با انگشت هاش گونه ام رو نوازش کرد و با شوق گفت:

-تو که به دنیا اومدی، همه چیز ده برابر زیباتر شد..شادیمون تکمیل شد..بابات روی پا بند نبود..یه سور و سات حسابی راه انداخت..میدونی که اسمتم خودش انتخاب کرد..می گفت مثل یک پرنده ی کوچولواِ..پرنده ی منه..نمی دونی نگاهت که میکرد چه حالی میشد..مرده گنده برای اولین بار که توی بیمارستان تورو دید، از خوشحالی زد زیر گریه..دوتایی تورو بغل کرده بودیم و مثل دیوونه ها گریه می کردیم……

 

خندیدم و مامان هم همزمان با بغض و خنده گفت:

-الهی بمیرم..از صدای گریه ی ما ترسیدی و تو هم باهامون شروع کردی به گریه کردن…

 

دوتایی زدیم زیر خنده و همراهش اشک هم از چشم هامون جاری بود…

 

دلم خیلی هوای بابام رو کرده بود..چقدر بهش احتیاج داشتم…

 

نگفته هم خودم می دونستم چقدر دوستم داشت..”عشق بابا” و “پرنسس بابا” گفتن از دهنش نمی افتاد….

 

اخ بابا..اخ بابایی کاش بودی..کاش هنوز داشتمت..

 

مامان سرم رو کشید تو بغلش و روی موهام رو بوسید و گفت:

-گریه نکن قربونت برم..حالت بد میشه..

 

حالم بد بود..از مامان جدا شدم و اسپری زدم و با بغض گفتم:

-اما منم اذیتتون کردم..با مریضیم نذاشتم از پدر و مادر شدنتون لذت ببرین…

 

 

 

مامان اخم کرد و با عشق، تشر زد:

-ساکت شو ببینم..این چه حرفیه..مگه این چیزا باعث اذیت پدر و مادر میشه..هردفعه حالت بد میشد ما میمردیم و زنده میشدیم اما با یک نگاهت همه چیز دود میشد و به هوا میرفت..تو دلیل زندگی ما بودی و هستی..دیگه نبینم این حرفو بزنی…..

 

-چشم..ببخشید..این خونه رو پس کی خریدین؟..

 

-پا قدم تو برامون پر از خیر و برکت بود..کار بابات حسابی رونق گرفت و تونستیم بدون کمک کسی، پول جمع کنیم و تو که چهار ساله بودیم اینجا رو خریدیم و نقل مکان کردیم…..

 

بابام مغازه ی لوازم خانگی داشت و اواخر عمرش حسابی مغازه رو بزرگ کرده بود و درامد خوبی داشتیم….

 

با فوتش ما نمی تونستیم دیگه اونجارو بچرخونیم..تصمیم گرفتیم مغازه رو با تمام وسایلش اجاره بدیم….

 

درامدش انقدری خوب بود که روی هوا مغازه رو میزدن..

 

ما هم اونجارو به یک ادم معتمد که از دوست های خوده بابام بود، اجاره دادیم و خرج زندگیمون تا حالا از همون مغازه بود…..

 

دوباره لبخند زدم که مامان نگاهی به ساعت کرد و با تعجب گفت:

-ای وای ساعتو ببین..پاشو ببینم..خستگی از صورتت میباره..نشستیم به حرف زدن ساعت از دستمون دررفت..برو یکم بخواب..منم برم سراغ شام درست کردن….

 

-کمک نمی خواهی؟..

 

-نه قربونت برم..برو استراحت کن..

 

از جا بلند شدیم و گوشیم رو برداشتم..من رفتم سمت اتاقم و مامان رفت سمت اشپزخونه و درهمون حال گفت:

-اگه بازم زنگ زد تو جواب نده..بیا خودم باهاش حرف میزنم..

 

 

 

“چشم” گفتم و رفتم تو اتاقم..در رو پشت سرم بستم و ولو شدم روی تخت…

 

هنوز سرم کامل روی بالش نیومده بود که صدای پیامک گوشیم بلند شد…

 

با تعجب گوشی رو بالا اوردم و پیامی که اومده بود رو باز کردم…

 

چشم هام گرد شد و خیره موندم به شماره ای که بالای صفحه ی گوشیم افتاده بود…

 

همون شماره ناشناسی بود که دفعه ی قبل برام یک شعر کوتاه فرستاده بود و الان باز هم یک شعر فرستاده بود…

 

“دلتنگ توام جانا، هردم که روم جایی

با خود به سفر بردم، یاد تو و تنهایی”

 

کی بود که اینجور متن ها برای من می فرستاد..از کنجکاوی داشتم خفه میشدم…

 

از طرفی هم می ترسیدم کاوه باشه و برام شر بشه..همین فکر جلوم رو برای زنگ زدن بهش می گرفت…

 

نمی خواستم دیگه باهاش حرف بزنم..

 

براش نوشتم “خودتو معرفی کن وگرنه بلاکی”..

 

ارسال کردم و هرچی منتظر شدم باز هم جواب نداد..نمی دونم از کنجکاوی بود یا چی اما دست و دلم به بلاک کردنش هم نمیرفت….

 

با اینکه این تهدید رو کرده بودم..

 

خودم کم بدبختی نداشتم که حالا بخوام با یک مزاحم هم سر و کله بزنم…

 

اگه قصدی غیر از مزاحمت داشت، حتما خودش رو معرفی می کرد…

 

اخه این کی بود که دم از دلتنگی میزد..

 

“اه”ی گفتم و با حرص گوشی رو انداختم روی پاتختی و پتو رو روی سرم کشیدم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضد نور

    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و.. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شیطانی که دوستم داشت به صورت pdf کامل از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان:   درمورد دختریه که پیش مادر و خواهر زندگی میکنه خواهر دختره با یه پسر فرار میکنه و برادر این پسره که خیلی پولدارهه دنبال برادرش میگرده و میاد دختره و مادره رو تهدید میکنه مادره که مهم نیست اصلا براش دختره ولی ناراحته اما هیچ خبری از خواهرش نداره پسره هم میاد دختره رو گروگان میگیره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا

  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
1 سال قبل

چرا پارت نمیدید؟
چند روز کلا فقط سهم من از تو میاد چرا بقیه رمان ها پارت گذاری ندارن
نویسنده ها باهم اعتصاب کردن؟

neda
عضو
پاسخ به  ...
1 سال قبل

ادمین رمانای که پارت ندارن
نیستن..
مشکلی براش پیش اومده
بیاد براتون جبرانی میذاره

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

چرا پارت نداریم؟؟

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x