رمان گرداب پارت 190

3.7
(3)

 

 

سرش رو به تایید تکون داد و من برای اینکه مطمئن بشم، روی شماره ش زدم و وارد قسمت پیام هاش شدم….

 

تمام پیام هایی که از این شماره برام ارسال شده بود، جلوی چشم هام نقش بست…

 

همه ی اون شعرها و متن ها رو سورن می فرستاد؟..

 

نگاهم رو اروم اروم از گوشی گرفتم و چرخوندم سمت سورن که همچنان با لبخند بهم خیره بود….

 

سری به دو طرف تکون دادم و لب زدم:

-چرا خودتو معرفی نکردی؟..

 

سرش رو کمی جلو اورد و تو چند سانتی صورتم نگه داشت و پچ زد:

-فکر کردی دیدن این قیافه ی متعجب و بامزه ت رو از دست میدادم؟…

 

خنده ام گرفت و سرم رو چرخوندم و نگاه ازش گرفتم..

 

یعنی تمام این مدت شماره ش رو داشتم و نمی دونستم؟..وای خدا…

 

اخم هام توی هم رفت و با حرصی تصنعی گفتم:

-خیلی بدجنسی..

 

دوباره صدای خنده ی ارومش بلند شد و لپم رو از داخل بین دندون هام فشردم که خنده ام نگیره و جذبه ی مصنوعیم حفظ بشه….

 

دستی به صورتم کشیدم و اخم هام اروم اروم از هم باز شد و بدون اینکه نگاهش کنم، با حالی عجیب گفتم:

-برام شعر می فرستادی..

 

جواب که نداد، با مکث سرم رو چرخوندم طرفش و تو چشم هایی که گرما ازش اشاعه میشد خیره شدم….

 

با نگاهی عجیب و غریب و لحنی اروم لب زد:

-می خواستم راحتت بذارم..تمام این یک سال رو اذیتت کرده بودم..می خواستم تحمل کنم…

 

 

 

من هم با لحن و تن صدای خودش پچ زدم:

-چی رو تحمل کنی؟!..

 

چشم هاش رو بست و مکثی کرد و با لحن دلنشینی گفت:

-دلتنگی رو..

 

دلم هری ریخت و نگاهم میخکوب موند تو چشم هاش..اون هم دلتنگ بود؟…

 

لبم رو گزیدم که نگاهش چرخید تو صورتم و ادامه داد:

-اما یه وقتایی نمی تونستم تحمل کنم..زیاد که بهم سخت می گذشت، بهت پیام میدادم..اذیت میشدی؟….

 

نگاه داغش رو طاقت نیاوردم و چشم هام رو بستم و سرم رو به چپ و راست تکون دادم و با صداقت گفتم:

-فکر می کردم کاوه اس..

 

صدای نفس بلندش تو گوشم پیچید و باعث شد چشم هام رو باز کنم و خیره بشم بهش…

 

ته نگاهش حرص موج میزد و نشون میداد چقدر از اوردن اسم کاوه بدش میاد…

 

پوفی کرد و سرش رو چرخوند و به روبه روش خیره شد و لب زد:

-فکر می کردم خودت متوجه میشی منم..

 

-تو حتی یک بارم نخواستی با من حرف بزنی..فقط زنگ میزدی با مامان حرف میزدی..از کجا می فهمیدم تویی….

 

-اون شعرها و متن ها جوری نبود که فکر کنی اون عوضیه…

 

دست هام رو دور پاهای جمع شده ام حلقه کردم و اهسته گفتم:

-فکر می کردم میخواد اذیتم کنه..شماره ش رو از همه جا بلاک کردم، برای همین فکرم رفت سمت اون..گفتم شاید با شماره ی جدید پیام میده..برای همین زنگ نمیزدم ببینم کیه……

 

 

مکثی کرد و گرفته گفت:

-حتی یک بارم شک نکردی شاید من باشم؟!..

 

جواب ندادم که دوباره گفت:

-یعنی اینقدر منو بی معرفت میدیدی که برم و هیچ خبری ازم نشه؟…

 

-بحث معرفت نیست سورن..فکر می کردم دیگه نمی خواهی باهامون ارتباط داشته باشی…

 

-چرا نخوام؟!..

 

-با خودم گفتم حتما می خواهی زندگی جدیدی بسازی و نمی خواهی ما دیگه تو زندگیت باشیم..برای همین به سوگل هم زنگ نزدم..نخواستم متوجه ی دلتنگیم بشی و مجبور بشی بیایی……

 

کامل چرخید طرفم و تو صورتم خیره شد:

-چرا نخوام تو زندگیم باشین؟..شما زیباترین بخش زندگی من تو این یک سال بودین…

 

قلبم لرزید و نگاهم مات و خیره موند توی صورتش..

 

واقعا چرا همچین فکری کرده بودم؟..سورن هیچ وقت جوری رفتار نکرده بود که نشون بده از بودن ما توی زندگیش ناراحته….

 

نگاهم رو دوختم به چشم هاش که خیلی خوشگل نگاهم می کرد و پچ زدم:

-پس چرا خودتو معرفی نکردی؟..چرا وقتی به خونه زنگ میزدی، هیچوقت نخواستی با منم حرف بزنی؟….

 

لبخنده کوچکی روی لب هاش نشست:

-چون همین فکرهای تورو منم داشتم..اینقدر ازارت داده بودم که گفتم یه نفس راحت از دستم بکشی و به زندگیت برسی….

 

نگاهم پر از غصه شد و با گلایه نگاهش کردم:

-می دونی چقدر حالم بد بود..می دونی چقدر از نبودت اذیت شدم…

 

لبخندش اروم اروم محو شد و با ناراحتی نگاهم کرد:

-ببخشید!..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (9)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون…
IMG 20230127 013512 6312 scaled

دانلود رمان می تراود مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و…
رمان گرگها

رمان گرگها 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۶ ۱۰۵۱۳۷۹۰۸

دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۵۵۷۸۲۰

دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۰۷۱۸۶

دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۴۳۹۱۱۴

دانلود رمان ستی pdf از پاییز 2 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌»…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۱ ۰۷۱۹۰۴۲۳۰

دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
11 ماه قبل

🥺🥺🥺🥺

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x