رمان دونی

 

 

 

 

اشک هام رو پاک کردم و مبهوت و شکست خورده به زمین خیره شدم…

 

قلبم تیر می کشید و نفسم قطع و وصل میشد..

 

مثل همیشه دست به دامن اسپری ام شدم و من حتی از نظر جسمی هم سالم نبودم…

 

دلش رو به چیه من خوش می کرد و عاشقم میشد..

 

هق زدم و باز هم اسپری رو روی لب هام گذاشتم و دو تا پاف خالی کردم…

 

چقدر عاشق شدنم اعتراف تلخی بود و چه زمان بدی متوجه ی احساسم شده بودم…

 

تو سرم کلی فکر و خیال می اومد و میرفت و دلم می لرزید..

 

دستم رو روی سینه ام، درست روی قلبم گذاشتم و لب زدم:

-اروم بگیر..اینقدر نلرز لعنتی..سورن سهم تو نیست..اینقدر براش خودت رو به در و دیوار نزن..اون حتی به تو فکرم نمیکنه..اروم باش….

 

دوباره اسپری زدم و نفس عمیقی کشیدم و اشک هام رو پاک کردم…

 

لب و چونه ام می لرزید و میل شدیدی داشتم که بلند و با صدا گریه کنم اما نمی خواستم مامان و سورن متوجه بشن….

 

خصوصا سورن..اون هیچوقت نباید متوجه احساس من میشد..نه حداقل تا وقتی که یک دل نمیشدم و نمی فهمیدم سورن واقعا چرا اومده و احساسش چیه…..

 

نفس لرزونی کشیدم و اسپری رو توی دستم فشردم و خواستم دوباره دراز بکشم که دوتا تقه ی نسبتا اروم به در خورد….

 

 

سریع صاف نشستم و تند تند صورت خیسم رو پاک کردم و هرچقدر سعی کردم صدام نلرزه، موفق نشدم:

-بله؟!..

 

-می تونم بیام تو؟..

 

لبم رو گزیدم و با سر استینم روی چشم هام کشیدم تا خیسیش پاک بشه…

 

هرچند می دونستم الان صورت و چشم های سرخ شده ام داد میزد که داشتم گریه می کردم…

 

نفسم رو فوت کردم و اروم گفتم:

-بیا!..

 

در با مکث کوتاهی روی پاشنه چرخید و قامت بلند سورن توی چهارچوب در پیدا شد…

 

نگاهش روی صورتم خیره موند و اخم هاش اروم اروم توی هم گره خوردن…

 

سرم رو پایین انداختم و صدای بسته شدن در رو شنیدم..

 

حضورش و صدای قدم هاش رو که بهم نزدیک میشد، حس کردم و کمی بعد کنارم روی تخت نشست….

 

هیچ کدوم حرف نمی زدیم و همینطور کنار هم نشسته بودیم…

 

سنگینی نگاهش رو روی صورتم حس می کردم و از گوشه ی چشم دستش که بلند شد و به طرف صورتم اومد رو دیدم….

 

ناخوداگاه و با دلخوری زیادی خودم رو کنار کشیدم و نگذاشتم دستش به صورتم برسه…

 

دستش رو انداخت و نفس عمیقی کشید..

 

سرم رو پایین تر انداختم و با بغض مشغول بازی با انگشت هام شدم…

 

دوباره کمی سکوت شد تا اینکه سورن نرم و مهربون صدام کرد:

-پرندجان!..

 

 

دوباره کمی سکوت شد تا اینکه سورن نرم و مهربون صدام کرد:

-پرندجان!..

 

بی اختیار پوزخندی زدم و سرم رو به سمت مخالفش چرخوندم…

 

باز هم صدای نفس عمیقش بلند شد و گفت:

-چرا درکم نمیکنی؟..

 

اخم هام توی هم رفت و بدون نگاه کردن بهش، خیلی یهویی و با صدایی گرفته گفتم:

-تو برای چی برگشتی اینجا؟..

 

متعجب و یکه خورده گفت:

-چی؟!..

 

سرم رو چرخوندم طرفش و با نگاهی غم زده و دلخور گفتم:

-چرا از تهران برای زندگی اومدی اینجا؟..

 

گیج سرش رو تکون داد:

-متوجه ی منظورت نمیشم..یعنی چی؟!..

 

کامل چرخیدم طرفش و مستقیم تو چشم هاش نگاه کردم و گفتم:

-دلیل اینکه برای زندگی اینجارو انتخاب کردی چی بود؟..

 

بی حرف و خیره نگاهم کرد و جواب نداد..

 

دوباره پوزخندم تکرار شد و ادامه دادم:

-بخاطره چی یا کی اومدی؟!..

 

دستش رو روی صورتش کشید و نگاهش رو ازم گرفت و به روبه روش خیره شد و اروم گفت:

-چی رو میخواهی بدونی؟..

 

-فقط می خوام بدونم دلیل اومدنت چی بوده..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
رمان زیر درخت سیب
دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی

  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عاشقم باش

  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی را با او از سر می گیرد…. پایان خوش…. به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تب pdf از پگاه

  خلاصه رمان :         زندگی سه فرد را بیان می کند البرز ، پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها همراه می شود . زندگی ای پر از فراز و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مبینامرادی
مبینامرادی
1 سال قبل

خیلی روند داستان کند هست

[:
[:
1 سال قبل

هوووف کاش پارت هدیه میدادین🥲

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x