چشم هام رو بستم و لب زدم:

-وای..وای..خدایا..

 

سورن هول شده و با نگرانی، تند تند گفت:

-چیزی نشد پرند..میبینی که حالم خوبه..نگران نباش به خدا خوبم…

 

زدم زیر گریه و نالیدم:

-چرا مواظب نیستی..اگه میزد بهت چی..وای سورن..وای…

 

-عزیزم..عزیزدلم به خدا خوبم..اصلا نفهمیدم یهو ماشینِ از کجا پیداش شد..خداروشکر اتفاقی نیوفتاد نترس….

 

به هق هق افتادم و حرفی نزدم که مهربون و با ملایمت گفت:

-گریه نکن خوشگلم..ببین حالم خوبه..اروم باش..

 

هق زدم:

-اگه میزد بهت چی..

 

-گریه نکن پرند..حالم خوبه به خدا..

 

-وای سورن..وای..دیدی دلشوره های این چند روزم الکی نبود..اگه تصادف کرده بودی چی..اگه اتفاقی واست افتاده بود من چه غلطی می کردم….

 

-قربون خودت و دلشوره هات برم..

 

با حرص و گریون غریدم:

-اینطوری باهام حرف نزن..من بچه نیستم..چرا مواظب نبودی..چرا حواست نبود…

 

-ببخشید..کاش نگفته بودم بهت..الکی نگران شدی..

 

گریه ام بیشتر شد و نتونستم جوابش رو بدم که با نگرانی گفت:

-پرندجان اینطوری گریه نکن..اسپری ت کجاست؟..

 

#پارت1336

 

هق زدم و جوابش رو ندادم که با نگرانی بیشتری صدام کرد:

-پرندم!..

 

میون اون حال بدم، از میم مالکیتی که ته اسمم گذاشت دلم لرزید و نفس بریده جواب دادم:

-جونم..

 

-قربون جونت..اسپری ت کجاست عزیزم؟!..

 

-همینجاست..

 

-اروم باش عزیزدلم..اینطوری هق نزن اعصابم خورد میشه..اسپری رو بردار بزن…

 

بی اختیار به حرفش گوش دادم و دست دراز کردم و اسپری رو از روی پاتختی برداشتم…

 

با صدای اسپری زدنم انگار خیالش کمی راحت شد که نفس عمیقی کشید و مهربون گفت:

-افرین دختر خوشگلم..حالا اروم باش..گریه نکن..

 

دستم رو روی صورتم کشیدم و اشک هام رو پاک کردم و گفتم:

-می خوام ببینمت..

 

-باشه عزیزم..مریضم رو راه میندازم بعدش میام..

 

با لجبازی گفتم:

-نه همین الان..خودم میام..

 

صداش کمی جدی شد اما همچنان مهربون هم بود:

-با این حالت کجا بیایی..خودم یکی دو ساعت دیگه میام سر میزنم..تا اون موقع برو ابی به دست و صورتت بزن..به مامانتم چیزی نگو الکی نگران میشه…..

 

دستم رو مشت کردم و کلافه و با حرص گفتم:

-الان باید ببینمت..من دارم سکته میکنم از ترس..تا نبینمت خیالم راحت نمیشه…

 

#پارت1337

 

با ملایمت گفت:

-عزیزم به جون پرند حالم خوبه..یه اتفاق بود تموم شد و رفت..بیخود بزرگش نکن..بشین خونه من زود میام….

 

کوتاه اومدم و اروم گفتم:

-پس قول بده زود بیایی..

 

-چشم..قولِ قول..نشینی باز گریه کنیا..

 

-سورن به خدا تا یکی دو ساعت دیگه اینجا نباشی خودم میام…

 

برای اینکه از اون حال و هوا خارجم کنه، اروم خندید و گفت:

-تهدید میکنی؟..

 

جدی گفتم:

-از تهدیدم بدتر..سر جون تو، حتی با خودتم شوخی ندارم سورن..زود بیا والا پا میشم میام…

 

دوباره خندید و با محبت گفت:

-چشم خوشگل خانوم..شما اروم باش من قول میدم همینکه مریضم رفت بیام…

 

نفس عمیقی کشیدم و اروم گفتم:

-باشه..منتظرتم..

 

-قربونت برم..نشینی باز غصه بخوریا..خودتو سرگرم کن تا من برسم…

 

-تورو خدا مواظب خودت باش..

 

-چشم..فعلا..

 

بعد از خداحافظی گوشی رو پایین اوردم و قطع کردم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشیر

    خلاصه رمان :     داستان دختری به اسم ماه صنم… دختری که درگیر عشق عجیب برادرشِ، ماهان برادر ماه صنم در تلاشِ تا با توران زنی که چندین سال از خودش بزرگ‌تره ازدواج کنه. ماه صنم با این ازدواج به شدت مخالفِ اما بنا به دلایلی تسلیم خواسته‌ی برادرش میشه… روز عقد می‌فهمه تنها مخالف این ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دونه الماس
دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
11 ماه قبل

یکی میتونه گرداب خلاصه شده تو این سه ماه یعنی از شهریور تا الان توضیح بده مرسی چون حوصله ام نمی‌کشه نزدیک ۷۰ تا پارته

Mamanarya
Mamanarya
11 ماه قبل

ی پارت فقط مکالمه و گریه و قربون صدقه رفتن آخهههه🫤🫤🫤🫤

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x