رمان گرداب پارت 235

4
(4)

 

 

 

 

صدای زن همچنان متعجب و با تردید بود:

-باشه الان بیدارش میکنم..بفرمایید داخل..

 

-خیلی ممنون..ببخشید این موقع صبح مزاحمتون شدم..

 

-خواهش میکنم..الان میگم بیاد..

 

کیان دوباره تشکر کرد و وقتی گوشی ایفون سرجاش گذاشته شد، سورن با طعنه گفت:

-کم عذرخواهی کردی خیلی زشت شد..یکمم التماس می کردی…

 

کیان اخم هاش رو توی هم کشید و گفت:

-بنده خدا همینطوری هم تعجب کرده بود..چرا زن بیچاره رو بترسونم..میدونه ما با کاوه رابطه خوبی نداریم….

 

سورن پوزخندی زد و با حرص گفت:

-زن بیچاره؟..اینا همونایی هستن که اون لاشی رو تربیت کردن و انداختن به جون پرند..همشون از یه قماشن….

 

کیان سری به تاسف تکون داد و جواب نداد..

 

کمی منتظر شدن و بعد از چند لحظه صدای پایی از پشت در اومد و بعد در از داخل باز شد…

 

کاوه با یک گرمکن و تیشرت تو خونه ای اومد بیرون و با تعجب نگاهی به سورن و کیان انداخت…

 

موهای بهم ریخته و چشم های پف دارش نشون میداد واقعا خواب بوده…

 

قبل از اینکه فرصت کنه حرفی بزنه، سورن دست دراز کرد و یقه ش رو با دو دست گرفت و از لای در کشیدش بیرون….

 

کیان سریع واکنش نشون داد و به طرفشون رفت..

 

#پارت1360

 

سورن با یک حرکت کاوه رو به دیوار کنار در چسبوند و با چشم های گرد شده و غضبناک رو به کیان گفت:

-وایسا سرجات..دخالت نکن..

 

کیان با حرص گفت:

-اروم باش سورن..

 

سورن توجه ای نکرد و کاوه دست های سورن رو که هنوز به یقه ش بود، محکم گرفت و سعی کرد از خودش جداش کنه و با حرص گفت:

-چته مرتیکه؟!..چرا رم کردی؟!..

 

سورن با همون یقه ش کشیدش جلو و دوباره محکم کوبیدش به دیوار و عصبی گفت:

-هنوز رم کردنو ندیدی..کجاست؟..

 

صورت کاوه از درد توی هم رفت و درحالی که همچنان تلاش می کرد دست های سورن رو از یقه ش جدا کنه گفت:

-چی میگی؟!..کی کجاست؟!..

 

سورن صورتش رو بهش نزدیک کرد و درحالی که نفس های تند و داغش به صورت کاوه می خورد، با دندون های بهم فشرده غرید:

-پرند کجاست؟..

 

کاوه دست از تقلا برداشت و با چشم های گرد شده به سورن نگاه کرد و گفت:

-یعنی چی پرند کجاست؟..من از کجا بدونم..چی شده؟..

 

سورن پوزخندی زد و با حرص تکرار کرد:

-گفتم پرند کجاست مرتیکه..واسه من فیلم بازی نکن..

 

کاوه نگاهش رو چرخوند سمت کیان و گفت:

-چی میگه این؟..چی شده؟!..

 

#پارت1361

 

کیان قدمی به طرفشون برداشت و بازوی سورن رو گرفت و کشید عقب و در همون حال گفت:

-سورن بذار اول حرف بزنیم..

 

سورن با حرص یقه ی کاوه رو کشید جلو و بعد محکم هولش داد و ولش کرد…

 

کاوه نتونست تعادلش رو حفظ کنه و محکم پرت شد روی زمین…

 

سورن دست هاش رو به کمرش زد و از بالا نگاهش کرد و با پوزخند صداداری گفت:

-گور خودتو کندی..بلایی به سرت بیارم که تمام دنیا برات زار بزنن بچه خوشگل…

 

کاوه با اخم های درهم از روی زمین بلند شد و بی توجه به سورن، رو به کیان گفت:

-میگی چی شده یا نه؟!..

 

کیان هم اخم هاش رو توی هم کشید و عصبی گفت:

-پرند دیروز از خونه زده بیرون و دیگه برنگشته..گوشیشم خاموشه و به کسی خبر نداده…

 

کاوه با چشم های گرد شده نگاهش کرد و با نگرانی گفت:

-یعنی چی؟..پرند همچین کاری نمیکنه..حتما اتفاقی واسش افتاده…

 

سورن از حرص و عصبانیت زیاد زد زیر خنده و کیان با حرص صداش کرد:

-سورن..

 

سورن دستی به صورتش کشید و با همون خنده ی پر حرص گفت:

-اخه ببین چطوری فیلم بازی میکنه..

 

بعد اروم اروم خنده ش رو جمع کرد و با حرص گفت:

-بگو پرند کجاست تا همینجا خاکت نکردم بچه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۰۲۹۰۳۹

دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند 1 (1)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی…
با مرد مغرور

رمان ازدواج با مرد مغرور 1 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود.
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19

دانلود رمان بوسه با طعم خون 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه…
InShot ۲۰۲۳۰۴۱۸ ۱۰۵۰۱۵۱۹۵

دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی 0 (0)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۱ ۱۷۱۹۲۰۰۳۸

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین…
wp3551985

دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش…
400149600406 1552892

رمان خلافکار دیوانه من 5 (1)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش  
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۷۴۱۹۲۵

دانلود رمان شاه صنم pdf از شیرین نور نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی که کمکش میکنه،مردشروریه که ازش کینه داره ومنتظرلحظه ای برای تلافیه…
Zhest Akasi zir baran

دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نرگس
نرگس
8 ماه قبل

سلام
چرا پارت جدید نمیزاری ؟؟؟ لطفاً منتظریم

Mahsa
Mahsa
8 ماه قبل

پارت نداریم؟؟

Mahsa
Mahsa
8 ماه قبل

نمیشه یکم طولانی ترش کنی؟؟خیلی کوتاه شدن پارتا

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x