رمان گرداب پارت 279

4.3
(78)

 

 

 

 

عسل انگار نه انگار که ارایشگر داره چه حرصی می خوره، بدون توجه بهش دوباره به سوگل گفت:

-زنگ بزن..

 

-خیلی خب..

 

قبل از اینکه سوگل حرکتی بکنه، صدای ایفون بلند شد…

 

چشم های عسل گرد شد و از جا پرید:

-وای اومد..اومد..خودشه..

 

با استرس نگاهش رو بین ما چرخوند و گفت:

-چطورم؟..همه چیم اوکیه؟..نگاه کنین قشنگ..

 

لبخندی بهش زدم:

-عالی هستی..نگران نباش..

 

سوگل چشم غره ای بهش رفت:

-حالا شاید سامان نباشه..اروم باش..

 

-نه خودشه..حس کردم..

 

دوباره خنده ام گرفت و یکی از شاگردهای ارایشگر که ایفون رو جواب داده بود بلند گفت:

-داماد اومد..

 

عسل چشم و ابرویی برای سوگل اومد که یعنی دیدی حدسم درست بود…

 

سوگل با تاسف سری تکون داد و به من اشاره کرد و دوتایی عقب رفتیم و گوشه ی سالن ایستادیم…

 

عسل هم صاف و خانم وار وسط سالن ایستاد و به در خیره شد…

 

در اروم باز شد و سامان با سری پایین و دسته گلی به دستش وارد شد…

 

فیلمبردار هم درحالی که فیلم می گرفت، همراهش اومد داخل…

 

#پارت1654

 

سامان کت و شلوار مشکی با پیراهن سفیدی پوشیده بود و کراواتش هم نباتی رنگ و همرنگ لباس عسل بود….

 

خیلی شیک و خوشتیپ شده بود..

 

یکی دو روز بعد از اومدنمون، یک شب اومده بودن خونه ی سوگل اینا و باهاش اشنا شده بودم….

 

برخلاف عسل خیلی شخصیت ارومی داشت و بسیار متشخص و اقا بود…

 

نگاهم بین عسل و سامان می چرخید که عسل با چشم هایی خیره و پر احساس به سامان نگاه کرد و یهو بلند گفت:

-وووی چه داماد خوشتیپی..

 

چشم هام گرد شد و یهو همزمان با سوگل ترکیدیم از خنده…

 

صدای خنده ی بقیه هم از گوشه و کنار سالن بلند شد..

 

سوگل اروم و زیرلبی، با خنده گفت:

-خاک تو سرت عسل..یکم ادم باش..

 

سامان با لبخند سرش رو بلند کرد و یهو تو جاش ایستاد و محو عسل شد…

 

چشم هاش تو صورت عسل می چرخید و از حرکت بی صدای لب هاش متوجه شدم که گفت:

-عزیزم..

 

عسل اروم و با عشوه پلک زد و حرکت کرد به سمتش که سامان هم به خودش اومد و دو قدم اخر رو برداشت….

 

با لبخند و چشم هایی خیره، دسته گل رو به دست عسل داد…

 

#پارت1655

 

بعد دست هاش رو دور صورت عسل قاب کرد و با مهر و محبت پیشونیش رو بوسید…

 

چشم های عسل بسته شد و وقتی لب های سامان از پیشونیش جدا شد، چشم هاش رو باز کرد…

 

سامان همینطور که هنوز دست هاش دور صورت عسل بود، اهسته گفت:

-خیلی خوشگل شدی عزیزدلم..

 

عسل نگاهش رو از بالا تا پایین روی سامان چرخوند و با شیطونی گفت:

-شما هم خیلی خوشتیپ شدی شاه دوماد..

 

سامان اروم خندید و شنل نباتی رنگ رو از روی صندلی برداشت و روی سر عسل انداخت…

 

کمی نگاهش کرد و بعد دوباره بی طاقت خم شد و ایندفعه گوشه ی سر عسل رو بوسید…

 

لبخندی از مهر و محبت و عشقشون روی لب هام نشست…

 

با حرف ها و توصیه های فیلمبردار، سامان دست عسل رو گرفت و قبل از اینکه برن، عسل به ما نگاه کرد و گفت:

-پس شما چی؟..

 

سوگل با خنده گفت:

-برو کارت به ما نباشه میان دنبالمون..برید الان تایم اتلیه تون میگذره..ما مستقیم میریم باغ…

 

عسل سری تکون داد و سامان به ما نگاه کرد و گفت:

-سامیار و سورن بیرون منتظرتونن..

 

سوگل سر تکون داد و عسل و سامان دست تو دست، با همراهی فیلمبردار بیرون رفتن…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 78

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۸۴۱۴۵۸

دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق…
IMG 20240522 075749 599

دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی 4 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر…
۱۶۰۵۱۰

دانلود رمان تموم شهر خوابیدن 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر…
IMG 20240522 075103 721

دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی 5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۶ ۲۳۳۰۲۳۹۵۴

دانلود رمان حس مات pdf از دل آرا دشت بهشت 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن.پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی میکنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی میرسه اما فرزین راضی به ازدواج…
IMG 20240524 022150 623

دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
photo 2020 01 18 21 23 452

رمان آبادیس 0 (0)

1 دیدگاه
  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و…
Romantic profile picture without text 1 scaled

دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی 2 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
3 ماه قبل

اولاش خوشگل تربود وهیجانی

سارا
سارا
3 ماه قبل

تنها رمانی که خیلی تکراری شده و ۱۰ پارتم نخونی بعد بخونی هیچی ازدست ندادی خخخخ

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x