رمان گرداب پارت 281

4.3
(93)

 

 

 

 

سورن درحالی که به جای خالی ماشین نگاه می کرد گفت:

-خواهرمو برد..

 

بلندتر خندیدم که حواسش به من جمع شد و با چشم های ریز شده نگاهم کرد و لب زد:

-جووون بابا..دختر منو ببین تورو خدا..

 

لب هام رو بهم فشردم و با ناز پلک زدم که دست ازادش رو دور گردنم پیچید و گفت:

-نکن لامصب..همینطوری قلبم داره وامیسته..

 

-اِ چرا؟!..

 

-چرا؟..چون خانوم رفته خوشگلتر کرده نمیگه من همینطوریم هلاکشم دیگه اینجوریم که ببینمش…

 

مکثی کرد و با شور کمی نگاهم کرد و سرش رو تکون داد:

-میرم اون دنیا..

 

کف دستم رو روی سینه ش فشردم و اخم کردم:

-خدانکنه..

 

-جون پرند قلبمو ببین..

 

دستم رو روی سینه ش حرکت دادم و بردم روی قلبش…

 

شوخی نمی کرد..ضربان قلبش به شدت بالا رفته بود و زیر دستم حسش می کردم…

 

قلب من هم هری ریخت و ضربانش اروم اروم بالا رفت…

 

دستم رو روی قلبش فشردم و لب زدم:

-سورن..

 

بی قرار سرش رو تکون داد:

-جووون..جونم..بیا بریم..بیا..وسط خیابونیم..

 

#پارت1660

 

بردم سمت ماشین و در ماشین رو باز کرد و کمک کرد سوار بشم…

 

بین در باز ماشین ایستاد و نگاهش رو داغ و پر احساس تو صورتم چرخوند:

-خیلی خوشگل شدی..

 

چندبار پلک زدم و اهسته گفتم:

-لباسمو دیدی؟..خوبه؟..

 

-محشره..

 

لبخنده کوچکی زدم که چشم هاش رو محکم بست و گفت:

-بریم تا همینجا کار دستت ندادم..

 

چشم هام گرد شد و با دیدن صورتم، دوباره سر تکون داد و خم شد و شقیقه ام رو تقریبا طولانی بوسید….

 

فرصت عکس العملی بهم نداد و سریع در ماشین رو بست و در عقب رو باز کرد و ساک هامون رو گذاشت اونجا….

 

در ماشین رو که بست، دستم رفت سمت جیب شلوارم و اسپری رو دراوردم و قبل از اینکه برسه و ببینه، چندبار تو دهنم زدم….

 

حالی که حرف ها و نگاه هاش بهم داده بود، نفسم رو بند اورده بود…

 

قبل از اینکه بیاد تو ماشین، سریع اسپری رو تو جیبم برگردوندم و صاف نشستم….

 

پشت فرمون نشست و ماشین رو روشن کرد..

 

سرش رو کج کرد و دوباره خیره شد بهم که باعث خنده ام شد…

 

نمی تونست نگاهش رو ازم بگیره و چه ذوق و شوری تو دلم راه افتاده بود…

 

سرش رو کلافه تکون داد و فرمون رو چرخوند:

-اخر میکشی منو..

 

#پارت1661

 

===============================

 

وارد اینستاگرامم شدم و سلفی که از خودم و سورن گرفته بودم رو به صورت کلوز فرند استوری کردم و یک قلب قرمز هم گوشه ی عکس گذاشتم…..

 

می خواستم فقط دوست هام و اشناهایی که بهشون اعتماد داشتم ببینن…

 

من روی صندلی نشسته بودم و سورن پشت سرم ایستاده، خم شده بود و صورتش بغل صورتم بود و دست هاش رو روی پشتی صندلیم گذاشته بود….

 

عکس خیلی خوشگلی شده بود..

 

جفتمون لبخند زده بودیم و دندون های سفید و مرتبمون مشخص بود…

 

صورتمون از شادی می درخشید و چشم هامون برق میزد…

 

لبخندی زدم و برنامه رو بستم و گوشی رو روی میز گذاشتم…

 

سرم دوباره چرخید سمت سورن و سامیار که کنار سامان و چند پسر دیگه ایستاده بودن…

 

نگاهم با نگرانی چرخید روی دست سورن..

 

لیوان تپل و مربع شکلی که مایع تقریبا قهوه ای رنگی داخلش داشت، دستش بود و لای انگشت اشاره و وسط همون دستش هم سیگار نصفه سوخته ای به چشم می خورد…..

 

اون یکی دستش هم توی جیب شلوارش بود و کتش کنار رفته بود…

 

ژست جذاب و زیبایی به خودش گرفته بود اما لیوانی که خالی نشده، دوباره پر میشد و سیگاری که هرچند دقیقه تموم میشد و یکی دیگه جایگزینش میشد، باعث نگرانیم شده بود…..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 93

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 4.4 (7)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۲ ۱۱۱۴۴۶۰۴۴

دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۰ ۰۰۰۲۱۳۸۵۰

دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۴ ۱۳۴۱۱۴۶۷۰

دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (9)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
images 1

رمان هیچکی مثل تو نبود 2.5 (4)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و…
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
IMG 20240606 191033 683

دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در…
رمان خواهر شوهر

رمان خواهر شوهر 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه…
images

رمان عاشقم باش 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
2 ماه قبل

سورن بی جنبه بازی درنیاره کار دست پرند بده

Mamanarya
Mamanarya
2 ماه قبل

سورن مست میشه و فک کنم پرند رو ب فنا بده 😆😆😆😆

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x