رمان گرداب پارت 282

4.4
(89)

 

 

 

 

از همون مدل لیوان و مایع داخلش دست سامیار و همه ی پسرهای کناریش جز سامان هم بود…

 

اب دهنم رو بلعیدم و سرم رو چرخوندم سمت سوگل که کنارم نشسته بود و با لبخند به رقصنده های وسط نگاه می کرد….

 

کمی خم شدم سمتش که بخاطره صدای بلند اهنگ صدام به گوشش برسه:

-سوگل؟..

 

سرش رو با همون لبخند همیشگی روی لب هاش چرخوند طرفم:

-جانم؟..

 

با سر به سمت پسرها اشاره کردم و با نگرانی گفتم:

-یکم زیاده روی نمیکنن؟..

 

اخم هاش کمی توی هم رفت و نگاهش چرخید سمت پسرها…

 

وقتی متوجه ی منظورم شد، سری تکون داد و گفت:

-الان بهشون بگیم بس کنن به نظرت قبول میکنن؟!…

 

لب هام رو بهم فشردم:

-اولین باره میبینم سورن مشروب میخوره و حتی سیگار میکشه..نمی دونم اگه بگم چه عکس العملی نشون میده….

 

-ولی من عکس العمل سامیارو میدونم..دوتا چشم غره میره و میگه فقط همین مونده بود به مشروب خوردنم گیر بدی….

 

از لحنش خنده ام گرفت و خودش هم خندید و سری به تاسف تکون داد…

 

#پارت1663

 

صدای اهنگ قطع شد و نگاه من با نگرانی دوباره چرخید سمت سورن…

 

بخاطره اتفاقات گذشته نگران بودم حالش بد نشه..

 

به هرحال اطلاعی در این زمینه نداشتم و نمی دونستم تاثیر منفی داره یا نه…

 

با صدای کشیده شدن پایه صندلی روی زمین سر من و سوگل به سمت صدا چرخید….

 

با دیدن عسل که داشت روی صندلی مینشست، چشم هامون گرد شد و سوگل گفت:

-اینجا چیکار میکنی؟..

 

عسل اخم کرد و غر زد:

-حوصله ام سر رفت اونجا..خسته شدم از بس اومدن تبریک گفتن و من تشکر کردم..دو دقیقه راحتم نگذاشتن..سامانم که ماشالله سرش گرمه….

 

من و سوگل خندیدم و عسل با دست خودش رو باد زد و دوباره نق زد:

-اصلا شما چرا اینجا نشستین..چرا نمی رقصین؟..چرا نیومدین اونجا پیش من بشینین؟…

 

سوگل چشم و ابرویی اومد و گفت:

-بسه بسه توام..به خدا مادرت و مادرجونو دیوونه کردی از سرشب..هی باید دنبالت بدوان..مثلا عروسی یکم خانم باش….

 

عسل دستش رو به معنی “برو بابا” تو هوا تکون داد و نگاهی به اطراف انداخت…

 

قبل از اینکه بتونه چیزی، بگه صدای نازک دختری از سمت دیگه ی میز اومد و نگاهمون چرخید سمتش:

-سوگل جان..

 

#پارت1664

 

از لحن پر ناز و کرشمه ش، ابروهام بالا پرید و سوگل شل گفت:

-ندا جان..

 

با صدای سوگل ابروهام بیشتر بالا رفت و با تعجب بهش نگاه کردم…

 

صورتش کمی سرخ شده بود و لبخنده متزلزلی روی لب هاش نشسته بود…

 

سوگلی که با همه مهربون و خوش برخورد بود، حالا انگار به سختی داشت لبخند میزد و حالت صورتش کمی گرفته و عجیب شده بود….

 

بدنش انگار تنش پیدا کرده بود..

 

نگاهم بینشون می چرخید و دختری که سوگل، ندا صداش کرده بود، موشکافانه به سوگل نگاه کرد و با ناز گفت:

-چقدر تپل شدی سوگل جان..

 

دست سوگل روی شکم برجسته ش نشست و لبخندش لرزید:

-دیگه حاملگی این حرفارو هم داره..

 

نگاه ندا با حسرت روی دست سوگل، روی شکمش نشست و سرش رو تکون داد:

-این مدت ندیده بودمت بتونم تبریک بگم..انشالله به سلامتی فارغ بشی عزیزم…

 

سوگل با همون حال گرفته ش تشکر کرد و من با گیجی نگاهی به عسل انداختم که با اخم و غضب به ندا خیره شده بود….

 

انگار سنگینی نگاهم رو حس کرد که سرش چرخید سمتم و با دیدن صورت گیجم خم شد و سرش رو اورد تو گوشم و اروم گفت:

-دختر خاله ی سامانه..نامزد سابق سامیار هم بوده…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 89

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230622 120956 438

دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی 0 (0)

6 دیدگاه
خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۴۳۱۱۹۹

دانلود رمان تب pdf از پگاه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         زندگی سه فرد را بیان می کند البرز ، پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۴ ۲۳۲۳۳۵۳۱۳

دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۳۲۳۶۸۷۷

دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری 0 (0)

4 دیدگاه
    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۲ ۱۱۱۴۴۶۰۴۴

دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (7)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20230123 235654 617

دانلود رمان التهاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…      
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x