رمان گرداب پارت 283

4.3
(86)

 

 

 

 

چشم هام گرد شد و با کمی اخم و کنجکاوانه دوباره به ندا نگاه کردم…

 

حالا حسرت تو چشم هاش و حالت گرفته و ناراحت سوگل برام معنی پیدا کرده بود…

 

واقعا دختر خوشگلی بود و تمام تلاشش رو می کرد که پر ناز و عشوه به نظر برسه…

 

لباس خیلی باز و بدن نمایی هم تنش کرده بود و همه ی جونش رو انداخته بود بیرون…

 

نگاه خیره ش رو به سختی از سوگل جدا کرد و به من نگاه کرد…

 

لبخند دوباره روی لب هاش نشست و با کنجکاوی گفت:

-معرفی نمیکنین؟!..

 

سوگل نگاهی بهم انداخت و بعد دوباره به ندا نگاه کرد و محکم و با جدیت گفت:

-پرند جان، نامزده سورن داداشمه..

 

همه ی تلاشم رو به کار گرفتم تا حالت صورتم طبیعی باشه و شوک توی صورتم معلوم نباشه…

 

نامزده داداشم؟!..

 

این دیگه چی بود که سوگل گفت؟..

 

ندا متعجب گفت:

-داداشت؟..

 

سوگل با غرور و افتخار به سمت سورن اشاره کرد و نگاه ندا به اون طرف رفت…

 

نگاهش خیره موند به سورن و زمزمه وار گفت:

-پس ایشون داداش تواِ؟..

 

لحنش جوری بود که انگار از قبل سورن دیده و حتی کنجکاو بوده که کیه…

 

عسل با کمی حرص تو جاش جابجا شد و گفت:

-بله..ایشونم نامزدشه..

 

#پارت1666

 

به من اشاره کرد که اخم هام از نگاه خیره ی ندا به سورن توی هم رفته بود…

 

حس بدی نسبت بهش پیدا کرده بودم..اصلا ازش خوشم نیومده بود…

 

نگاه ندا به من برگشت و با همون لبخنده پر نازش، دستش رو به سمتم دراز کرد:

-ندا هستم..دخترخاله ی سامیار..خوشوقتم..

 

بدون اینکه از جام تکون بخورم، با اکراه دستم رو به سمتش بردم و نوک انگشت هاش رو گرفتم و سریع هم ول کردم:

-همچنین..

 

ابروهای پهن و بلندش بالا رفت اما لبخندش رو حفظ کرد و وقتی دید کسی مشتاق موندنش نیست، سری تکون داد و گفت:

-خوشحال شدم از دیدنتون دخترا..فعلا..

 

سه تایی بی حرف سر تکون دادیم و همینکه کمی دور شد، سوگل روی صندلیش وا رفت و نفسش رو محکم فوت کرد بیرون….

 

عسل با نگرانی گفت:

-خوبی سوگل؟!..

 

سوگل سری به تایید تکون داد:

-خوبم..هرموقع نزدیکم میشه حس بدی پیدا میکنم..

 

حق داشت..من هم اگه سورن قبلا نامزد داشت و میدیدمش حالم بد میشد…

 

حالا سوگل مجبور بود حداقل توی دورهمی و مهمونی هاشون تحملش کنه چون فامیل بود و همیشه چشمشون بهم میوفتاد….

 

#پارت1667

 

یهو سوگل خنده ی ارومی کرد و به عسل گفت:

-حالا تو چرا اونطوری نگاهش می کردی؟..فکر کنم فراموش کردی دخترخاله ی شوهرته و باید حداقل بهش احترام بذاری….

 

از این همه خوب بودنش دهنم باز موند..

 

من اگه بودم نمی دونم چه رفتاری نشون میدادم و حتی شاید از اطرافیانم هم توقع داشتم ازش دوری کنن….

 

حالا سوگل از دوست صمیمیش می خواست به طرف احترام بذاره چون سوای هرچیزی خانواده ی شوهرش محسوب میشد….

 

عسل چپ چپ به سوگل نگاه کرد و گفت:

-دشمن دوستم دشمن منه..

 

سوگل ریز ریز خندید و گفت:

-دشمن..هان؟!..

 

عسل سرش رو تایید تکون داد و شونه بالا انداخت…

 

خندیدم و با سر و صدایی که از پشت سرمون اومد نگاهم چرخید و متوجه ی پسرها شدم که بهمون نزدیک میشدن….

 

نگاهم پایین رفت و وقتی لیوان رو دست سورن ندیدم نفس راحتی کشیدم…

 

پشت صندلیم ایستاد و دستش رو روی شونه ام گذاشت و رو به هممون گفت:

-خوش میگذره؟..

 

سوگل با مهربونی نگاهش کرد و گفت:

-بله..ولی به شما انگار بیشتر خوش میگذره..

 

سورن ابرویی بالا انداخت و خندید..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 86

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
11 روز قبل

ممنون فاطمه جان
از گلادیاتور پارت نداری

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x