رمان گلادیاتور پارت 164

5
(1)

 

 

 

 

ـ مثلاً دارم ازت تعریف می کنم .

 

 

 

ـ تو می دونی تا الان هیچ دختری جرات نداشته که بخواد به من زیاد نزدیک بشه ؟! ……… دیگه چه برسه به اینکه بخواد با من شوخی کنه یا بدتر از اون ……… مشت بزنه .

 

 

 

گندم اینبار خنده جان دار تری کرد و ضربه محکم تری به سینه او کوبید .

 

 

 

ـ حتی ذره ای برام اهمیت نداره ………… چون من با همه عالم و آدم برای تو فرق می کنم .

 

 

 

ـ زبون دراز .

 

 

 

گندم باز کوتاه نیامد ……….. باز هم برای او خط و نشان کشید :

 

 

 

ـ یادت باشه خواستی زن بگیری باید اول از همه از من اجازه بگیری ………… باید من تاییدش کنم . باید به زنت از همون اول بگی که حق نداره روی من حساس بشه و برام قیافه بگیره . باید بهش بگی من همه کس و کارتم . هر چی که نباشه ، من عمه بچت میشم . زنم که گرفتی هر وقت دلم کشید بهت یزدان جون میگم ……… هر وقتم که دوست داشتم مشتت می زنم .

 

 

 

یزدان خندید و گندم از لرزی که بر سینه یزدان افتاد خندیدن او را حس کرد ………… مغز گندم تا کجاها که جلو نرفته بود .

 

 

 

ـ تو تا بچه دار شدن منم جلو رفتی ؟

 

 

 

گندم لبخندی بر لب نشاند و شانه هایش را جمع تر کرد …………. حس و حالش در این زمان و مکان خاص ، زیادی خوب بود .

 

 

 

ـ یزدان وقتی تو ازدواج کنی و بچه دار بشی ، خانوادمون بزرگ تر میشه . من عمه میشم . دیگه خیلی هم بی کس و کار به حساب نمی یایم .

 

 

 

ـ پس بذار یه خبر خوب بهت بدم …………. زیاد به دلت صابون نزن که خانوادمون بزرگ بشه . چون من حالا حالاها قصد ازدواج کردن و عمه کردن تو رو ندارم .

 

 

 

گندم به سرعت سر از سینه او جدا نمود و چشمانش را کنجکاوانه بالا کشید و در چشمان آرام گرفته و خندان یزدان انداخت ………. این یزدانِ آرام ، همان یزدان چند سال پیش خودش بود .

 

 

 

ـ قصد ازدواج نداری ؟ چرا ؟؟؟

 

 

 

 

یزدان دست پشت سر او گذاشت و پیشانی اش را به سمت سینه اش هدایت کرد و باز دست به دور شانه های او حلقه نمود و او را میان سینه اش پنهان کرد .

 

 

 

چیزی برای گفتن نداشت . یعنی قابل بیان هم نبود . او در مسیری افتاده بود که ازدواج کردن به شدت نهی می شد …………. ازدواج و خانواده تشکیل دادن یعنی نقطه ضعف پیدا کردن . و او نمی خواست بخاطر تشکیل خانواده ، جان و زندگی آدم دیگری را به خطر بی اندازد .

 

 

 

می دانست با این حرف ذهن گندم را زیادی مشغول کرده و اگر سوال او را جواب ندهد ، گندم امانش نمی دهد . سعی کرد با جوابی که اندکی هم قانع کننده باشد ، او را راضی کند .

 

 

 

ـ ازدواج کردن یه مقدماتی می خواد ……… لااقل باید طرف مقابلت و بشناسی . باید دوستش داشته باشی . یا لااقل حست نسبت بهش خوب باشه ………… قرار نیست که یک عمر با یه چوب زندگی کنم . من باید زن زندگیم و از دل و جون دوست داشته باشم ………….. فعلاً هم همچین آدمی نه به پستم خورده نه پیدا نکردم .

 

 

 

گندم باز هم به زور سر خودش را از سینه او جدا کرد و نگاهش را همراه با لبخند پت و پهنی که بر روی لبانش جا خوش کرده بود ، به سمت چشمان یزدان بالا کشید .

 

 

 

ـ قول میدی اگر یه روزی به دختری علاقه مند شدی ، اول از همه به من بگی ؟؟؟

 

 

 

یزدان شانه او را گرفت و به سمت تخت هدایتش کرد و سر او را روی متکا گذاشت .

 

 

 

ـ یه ذره هم بگیری بخوابی بد نیست ………… امروزم صبح زود بلند شدی .

 

 

 

و خودش هم رو به کمر همراه با فاصله ای اندک کنارش دراز کشید و نگاهش را به سقف بالا سرش داد .

 

 

 

گندم سر از روی متکا بلند کرد و سرش را مقابل سر یزدان گرفت ……….. برق افتاده در نی نی چشمان گندم ، چشمانش را خاص تر از قبل نشان می داد :

 

 

 

ـ باید اول از همه به من بگی ……… اول باید نظر من و بپرسی ………… اگر من از اون زنیکه خوشم نیاد حق نداری بگیریش . اجازه نمیدم .

 

 

 

یزدان اینبار به سمت او سر چرخاند و دست روی سر او گذاشت و سرش را روی متکا خواباند . گاهی کنترل فکر و زبان گندم زیادی سخت می شد .

 

 

 

ـ یه ذره به اون زبون بیچارت استراحت بده .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
images

رمان عاشقم باش 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی…
با مرد مغرور

رمان ازدواج با مرد مغرور 1 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود.
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۵۳۷۱۸۵

دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از…
IMG 20230127 015547 6582 scaled

دانلود رمان آدمکش 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو…
images 1

رمان هیچکی مثل تو نبود 2.5 (4)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و…
IMG 20230127 013604 6622

دانلود رمان شوهر آهو خانم 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۵ ۲۲۲۸۱۵۶۲۸

دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که…
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (9)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۵۴۸۵۵

دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار 3 (1)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
motahareh
motahareh
6 ماه قبل

گایز میشه انقد فاز منفی به نویسنده ندین!

Tala
Tala
1 سال قبل

نویسنده جوری داره جو رمان و با این رابطه ی خواهر برادری بهم میریزه
و نمی‌دونم در آینده چه برنامه ای داره و چجوری با چه‌ایده ای میخاد عشق رو ببنشون به وجود بیاره

امیر
امیر
1 سال قبل

بلد نیستی ننویس این چیه؟
تو بهش میگی رمان!

رضا
رضا
1 سال قبل

چ خوبی داره رمان
هر پارت ی اتفاق خاصی باید داشته باشه ک این یکی هیییییییییییییچ انگار ن انگار رمان میخونی

Seti bano
Seti bano
1 سال قبل

164پارت خوندم که آخرش برسه به عمه شدن گندم و رابطه خواهر و برادری یه کم هیجان بده به رمان . ولی درکل بعضی قسمتاشو نادید بگیرم رمان خوبیه

دیانا
دیانا
1 سال قبل

دیگه دوست ندارم رمان ت رو بخونم بی حال شده هیجان نداره پس ناراحت نشو

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x