رمان گلادیاتور پارت 196

4.3
(3)

 

 

 

 

شاید با یزدان راحت بود ………….. شاید یزدان بعد از خدا تنها کس و کارش در این دنیا به حساب می آمد ………….. شاید یزدان توانسته بود جای خالی پدر و مادر و خواهر و برادر و هر آنچه که کمبودش را در زندگی اش حس می نمود ، پر کند ………….. اما آنقدر در احساساتش جلو نرفته بود که بتواند خوابیدن کنار مردی چون او را به این راحتی ها ، برای خودش هضم کند و قبول نماید .

 

 

 

نگاهی به موهای مرطوب و لباس راحتی ای که تنش کرده بود ، انداخت .

 

 

 

میان تمام جملاتی که بین کریستیانو و فرهاد رد و بدل شده بود ، یک چیز را خوب فهمیده بود ………. آنها از ندانستن زبان ایتالیایی یزدان ، نهایت سوء استفاده را می کردند ………….. انگار این زبان ندانستن او ، داشت به نقطه ضعفی بدل می شد .

 

 

 

شاید بهتر بود این مسئله را با یزدان در میان می گذاشت .

 

 

 

خودش را بیشتر زیر پتو فرستاد و آرام صدایش زد :

 

 

 

ـ یزدان جون ………… خوابیدی ؟

 

 

 

یزدان بدون آنکه تکانی به تنش دهد و یا ساق دستش را از روی چشمانش بلند کند ، جوابش را داد .

 

 

 

ـ دارم می خوابم .

 

 

 

گندم لبانش را روی هم فشرد …………. پس یزدان تمام این زمانی که او فکر میکرد خوابیده ، بیدار بود .

 

 

 

ـ من هنوز یه چیزایی رو ……. بهت نگفتم .

 

 

 

یزدان با این فکر که هنوز مزخرفاتی که کریستیانو در رابطه با گندم گفته ، تمام نشده ، ساق دستش را از روی چشمانش برداشت و سرش را سمت او چرخاند :

 

 

 

ـ دیگه اون مرتیکه عوضی چی پشت سرت بلغور کرد ؟

 

 

 

گندم که متوجه اشتباه یزدان شده بود ، به سرعت از آن حالت دراز کش بلند شد و روی تخت نشست که پتو از روی شانه هایش به روی پاهایش افتاد .

 

 

 

ـ نه نه ، درباره من نیست .

 

 

 

 

ابروان یزدان اینبار متفکرانه درهم فرو رفت :

 

 

 

ـ اگه درباره تو نیستش ، پس درباره چیه ؟

 

 

 

ـ درباره خودت .

 

 

 

یزدان پشت چشمی نازک نمود ………… همان اندک خوابی هم که در چشمانش نشسته بود هم به لطف گندم از چشمانش پرید .

 

 

 

ـ درباره من ؟

 

 

 

گندم بی اختیار و تنها از سر احتیاط خواست سرش را به سمت تابلویی که پشت سرش قرار داشت بچرخاند که یزدان با فهمیدن قصد و نیت او به سرعت مچ دستش را گرفت و او را به سمت خودش کشید که گندم ناغافل و شوکه شده بر روی سینه اش افتاد و با چشمان گشاد شده از سر تعجب ، به چشمان جدی شده اویی که حالا فاصله ای با چشمان خودش نداشت ، نگاه کرد .

 

 

 

یزدان حرصی با صدای پایینی غرید :

 

 

 

ـ می ترسم آخر سر تو با این نگا نگا کردنات بند و آب بدی .

 

 

 

گندم که انگار هنوز هم در شوک این عمل نامنتظره یزدان قرار داشت ، با صدای پایینی گفت :

 

 

 

ـ باور کن اختیاری نبود ……….. نمی دونم چرا ، همش حس می کنم صدامونم می شنون .

 

 

 

ـ بهت که گفتم ، این فقط یه دوربین خالیه .

 

 

 

ـ باشه معذرت می خوام .

 

 

 

ـ حالا در مورد من چی می گفتن ؟

 

 

 

ـ قراره یه محموله شمش و سکه های ضربی و عتیقه جات جا به جا کنن .

 

 

 

ـ این و که خودمم فهمیدم .

 

 

 

گندم سرش را پایین تر برد و فاصله میان چشمانشان را کمتر از چیزی که بود ، کرد .

 

 

 

ـ اما اون فقط یه محموله شمش یا عتیقه یا سکه های ضربی نیست .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۱۱۰۲۱ ۲۱۵۴۳۱ scaled

دانلود رمان اسمارتیز 5 (1)

2 دیدگاه
    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۰ ۰۰۰۲۱۳۸۵۰

دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان…
IMG 20240701 112102 217

دانلود رمان اوهام به صورت pdf کامل از بهاره حسنی 4.3 (13)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : نیکو توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که همه حافظه اش رو از دست داده.. به گفته روانشناس، نیکو از قبل دچار مشکلات روانی بوده و تحت درمان.. نیکو به خونه برمیگرده ولی قتل های زنجیره ایی که اتفاق میوفته، باعث میشه نیکو…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۷۴۱۹۲۵

دانلود رمان شاه صنم pdf از شیرین نور نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی که کمکش میکنه،مردشروریه که ازش کینه داره ومنتظرلحظه ای برای تلافیه…
IMG 20240522 075103 721

دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی 5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی…
nody عکس های شخصیت بهار و کامران در رمان ازدواج اجباری 1626111507

رمان ازدواج اجباری 0 (0)

1 دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش  
Screenshot 20220925 090711 scaled

دانلود رمان شوگار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         مَــــن “داریوشَم “…خانزاده ای که برای پیدا کردن یه دُختر نقابدار ، وجب به وجب خاک شَهر رو به توبره کشیدم… دختری که نزدیک بود با سُم های اسبم زیرش بگیرم و اون حالا با چشمهای سیاه بی صاحبش ، خواب…
رمان آخرین بت

دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری 4 (4)

2 دیدگاه
  خلاصه: رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
1 سال قبل

کسی رمانی ک شبیه این رمان باشه نمیشناسه؟؟

🖤S_s 🖤
🖤S_s 🖤
1 سال قبل

از 19 سالگی دارم این رمان رو میخونم والان 2 ماه از بیست سالگیم هم گذشته 😑یعنی من چند ساله میشم تا این رمان تموم میشه!!؟

*****
*****
1 سال قبل

به قول تتلو :صبح میشه این شب….
.
.
.
.
..
..
..
..لعنتی تو الان دو ماهه روی یه شب موندی 😑😑😑😑فاضا ماذا😶😶🔪🔪🔪

رضا
رضا
1 سال قبل

مثبت فکر کنیم اینه ک تو اصلا نظرات رو نمی‌خونی وگرنه مگ میشه این همه بی حرمتی ب مخاطب،حداقل ی جواب بده ما بدونیم میخونی نظرات رو

رضا
رضا
1 سال قبل

یعنی ذره ای ارزش برا مخاطبت قائل نیسی،ایییییین همه گلایه هس ک پارت طولانی بذار ولی انگااااار ن انگار با تو هستن،قضیه ی میخ آهنین و سنگ و …هم رد کردی،حداقل بیا بگو دلیلت چیه مشکل داری وقت نداری خب از اول باید فکر میکردی و شروع نمیکردی ن وسط راه

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

بابا مگه میمیری اخه ۴ تا خط بیشتر بنویس خب

علوی
علوی
1 سال قبل

یه لفظ کوکایین باید بره پارت بعد! خدایا صبر بده

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x