رمان گلادیاتور پارت 198

4.5
(4)

 

 

 

 

یزدان حرصی نگاهش را سمت گندم کشید و با دست و اندک فشاری که به شانه او آورد ، مجبورش کرد تا او دوباره سر روی متکایش بگذارد .

 

 

 

معترض و هشدارگونه صدایش زد تا گندم بداند چه می گوید :

 

 

 

ـ گندم .

 

 

 

اما گندم انگار که نه قصد کوتاه آمدن داشت ، نه قصد بی خیال شدن . همانطور که سر روی بالشتش گذاشته بود ، دوباره پرسید :

 

 

 

ـ یعنی باهاش نبودی ؟

 

 

 

یزدان حرصی تر از قبل نگاهش کرد :

 

 

 

ـ نه .

 

 

 

ـ پس از کجا فهمیدی ؟

 

 

 

یزدان مجدداً نگاهش را از او گرفت و پلک هایش را بست …………. گندم لجوج ترین دختری بود که در تمام این طول عمر سی و خورده ای ساله اش دیده بود .

 

 

 

ـ چندین بار اتفاقی زمانی که داشت از ماشین این پسر و اون پسر پیاده می شد ، دیدمش .

 

 

 

ـ خب …… خب شاید دوست پسراش بودن . من خیلی از دخترا رو دیدم که این هفته با این پسر دوست میشن ، هفته بعد میرن سراغ یه پسر دیگه .

 

 

 

یزدان نچی کرد و اجباراً پلک گشود و نگاهش را سمت گندم کشید .

 

 

 

ـ هیچ دوست پسری به دوست دخترش برای چند ساعت بودن باهاش پول نمیده ………… مگر اینکه اون دختر شغلش این باشه که بابت چند ساعت بودن با یه پسری پولی رو دریافت کنه ……….. اون کاووس عوضی نسرین و سمت این راه سوق داد . نصف پولی که نسرین از این را در می آورد ، کاووس ازش می گرفت . کاووس براش مشتری جور می کرد . نسرین اون اوایلش خیلی راضی نبود ، اما کم کم تعریفاتی که پسرا از تن و بدنش می کردن ، زیر دندونش مزه کرد و دیگه نتونست این کار و کنار بذاره .

 

 

 

 

گندم با حالی خراب و متاثر ابرو درهم کشید ………….. او هم به خوبی کاووس را به خاطر می آورد .

 

 

 

ـ من ……. من فکر می کردم ……….. فقط من بودم که کاووس می خواست این بلا رو به زور سرم بیاره ……….. نگو همه دخترا رو همین شکلی به زور تو این خط انداخته .

 

 

 

ـ بگیر بخواب گندم . به اندازه کافی امروز ظرفیتم از چیزایی که شنیدم و دیدم تکمیل شده ……….. دیگه جون مرور خاطرات مزخرف گذشته رو ندارم .

 

 

 

و بدون آنکه منتظر حرف دیگری از زبان او بماند ، پشتش را به گندم کرد و گندم را در دنیایی از افکار درهم و برهمش تنها گذاشت .

 

 

 

گندم آرام و زیر لبی گفت :

 

 

 

ـ شبت بخیر .

 

 

 

نیمه های شب بود که با حس ضربه نسبتاً آرامی که به کمر یزدان کوبیده شد ، یزدان به سرعت هوشیار شد و بدون آنکه نشانی از بیدار شدنش نمایان کند آرام دستش را به زیر متکای زیر سرش فرستاد و کلت کمری اش را از زیر متکای بیرون کشید و به همان آرامی زیر پتو فرستاد و در مسیر جایی که ضربه آرام را حس نموده بود نشانه گرفت و به سرعت و در صدم ثانیه ای به پشتش چرخید و در روشنایی کم سوی چراغ خواب چشمش را برای دیدن نفر سوم درون اطاق چرخاند .

 

 

 

با ندیدن خبری ، از حالت نیم خیز خارج شد و روی تخت نشست و نگاه هشیارتر شده اش را پی در پی در اطاق چرخاند .

 

 

 

با ضربه نسبتاً محکم تری که به پایش خورد ، نگاهش بلافاصله پایین کشیده شد و روی گندمی که دست و پاهایش از پتو بیرون افتاده بود ، نشست و تازه جریان و فهمید ………….. پفی کشید و کلت زیر پتو مانده اش را از حالت ضامنش خارج کرد و مجدداً به زیر متکایش فرستاد .

 

 

 

ـ هنوزم که مثل همون بچکی هات تو خواب جفتک میندازی دختر .

 

 

 

روی گندم خیمه زد و سعی نمود با آرام ترین حالت ممکن پتو را از زیر دست و پای او بیرون بکشد و رویش را بپوشاند .

 

 

 

اینبار به پهلو و رو به گندم دراز کشید و پتو را تا اواسط سینه خودش بالا کشید و پلک هایش را بست .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان ژینو

دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار 4 (4)

7 دیدگاه
  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان…
IMG 20230123 235654 617

دانلود رمان التهاب 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…      
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۴۴۲۹۸

دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره…
رمان دلدادگی شیطان

رمان دلدادگی شیطان 5 (1)

13 دیدگاه
  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۵ ۱۴۰۱۳۷۸۷۶

دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی 3.7 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۸ ۱۷۱۷۲۴۵۸۱

دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که…
رمان شهر بازي

رمان شهر بازي 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات…
IMG 20230127 013504 2292

دانلود رمان سعادت آباد 3 (1)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۵۰۶۴۴۶

دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه…
IMG ۲۰۲۱۰۸۰۱ ۲۲۲۲۲۸

دانلود رمان مخمصه باران 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند…..

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
1 سال قبل

شکنجه است این دختر! شکنجه!!

Bahareh
Bahareh
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

دمت گرم گل گفتی.😊

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x