رمان گلادیاتور پارت 20 - رمان دونی

 

– نسرین کو پس ؟ ……. چرا تنهایی ؟

گندم هول کرده ، لبخندی مضطرابه روی لبانش نشاند و آب دهانش را به جان کندنی پایین فرستاد .

– چرا ساکتی برام لبخند ژکوند می زنی ……….. میگم چرا تنهایی ؟ نسرین کوش ؟

– رفت …….. رفت ……… آب ، آب بگیره .

– رفت آب بگیره ؟ مگه شیشه آب معدنیتون و از خونه پر نکردید بیارید ؟

و دست روی شانه های گندم گذاشت و با حرکتی و اندک اعمال کردن زوری ، او را پشت به خودش کرد و زیپ کوله آویزان از شانه اش را باز کرد و با دیدن شیشه آب معدنی پرش ، ابروانش بیشتر از قبل درهم فرو رفت ……. عصبی آب معدنی را از کوله اش بیرون کشید و او را به سمت خودش چرخاند و شیشه را مقابل چشمان ترسیده و گشاد شده او تکان داد .

– از کی تا حالا انقدر راحت بهمن دروغ میگی ؟

گندم با ضربان قلبی سر به فلک کشیده ، توان جیک زدن که هیچ ، حتی توان پلک زدن و نگاه از او گرفتن هم نداشت ………. یزدان با دیدن سکوت او فریادش بلند شد …….. گندم بد زمانی با اوی عصبی رو در رو شده بود ……… یزدانی که انگار تنها دنبال جرقه ای برای منفجر شدن می گشت .

– گفتم نسرین کوش ؟ کدوم قبرستونی رفته ؟

گندم با شنیدن یکدفعه ای فریاد بلند یزدان پرید و شانه هایش از ترس جمع شد ……….. بغض کرده ، لبانش را بر هم فشرد . چیزی تا درآمدن اشکش نمانده بود ……… آن از رفتار صبح او ، این هم از فریاد زدن الانش سر اویی که هیچ گناهی در این میان نداشت .

یزدان بازوی او را گرفت و تکانش داد :

– حرف می زنی یا به یه روش دیگه ای به حرف در بیارمت ؟

– نمی دونم ……. نمی دونم کجا رفته .

– از چه زمانی رفته ؟

– از ساعت دوازده ، یک ظهر .

– از ساعت دازده ، یک ظهر .

یزدان خشمگین و عصبی تر از ثانیه های قبل ، بازوی او را به سمت بالا کشید و مجدداً جواب او را تکرار کرد :

– از دوازده ، یک ظهر ؟ …….. یعنی تو الان نزدیک ده یازده ساعته که سر این چهار راه تنهایی ؟

گندم مضطرابه گردن عقب کشید :

– آره ………. سوار این ماشینای …… مدل بالا شد و رفت .

– ماشینِ مدل بالا ؟

– آره .

یزدان در حالی که حس می کرد تمام امها و احشاء درون مغزش در حال قول قول کردن است ، سمت گندمی که قصد فاصله گرفتن از او را داشت ، خم شد :

– فقط امروز باهاشون رفت ؟ یا بار چندمه .

گندم دیگر توان کنترل بغض لانه کرده میان حلقش را نداشت ……… دیگر حتی دست مشت کردن و لب بر روی هم فشردن هم جوابگوی مقابله با این بغض خفه میان گلویش نبود .

یزدان تکانی به تن ظریف گندم داد ……. انگار شانس با این دختر ریز نقش و بد شانش ، یار نبود .

– بجای گریه کردن و زر زر کردن جواب من و بده .

– آخه …….. بهم گفت به کسی چیزی نگم .

– چندبار بوده ؟

– خیلی .

– یعنی چندبار ؟

– بیش از بیست بار .

– پس چرا چیزی به من نگفتی ؟

– اگه می گفتم نسرین دعوام می کرد .

– مگه من همیشه کنارت نبودم …….. مگه همیشه پشتت نبودم ……… مگه همیشه تمام حواسم به تو نبود ؟؟؟

– چرا ؟

یزدان از کنترل خارج شده ، نعره زد …….. انگار داشت تمام فشار روحی که از صبح کشیده بود را یک جا سر گندم خالی می کرد .

– پس چرا لال مونی گرفتی ……… چرا هیچ حرفی به من نزدی ؟ ……… اگه من امشب دنبالت نمی اومدم ، می خواستی تا چند ساعت دیگه تک و تنها این گوشه خیابون وایسی ؟ ها ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی

    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قتل کیارش pdf از مژگان زارع

  خلاصه رمان :       در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🐍Hadis
🐍Hadis
2 سال قبل

به خاطر ه‌ر‌ز‌ه بازی های نسرین گندم بد بخت باید جواب عقده های یزدانو بده😶
مرسی از نویسندش خیلی رمان قسنگیه هیف که پارتاش کوتاهن ولی به صبر کردنش می ارزه♡

الهام
الهام
2 سال قبل

خورشید رو کجای دلم بزارم😐😂تازه این هیچی یه جای دیگم میگه همچون مردگان بر خواسته از گور😐😂این دیالوگم مال زاده نور بود نویسنده هنوز تو فاز رمانه قبلیع💔

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط الهام
RomRom
RomRom
2 سال قبل

خورشید؟؟؟:)
نویسنده چرا رف تو رمان قبلی😂😂😂

Sedna
Sedna
2 سال قبل

وای خیلی خوبه
پارتا رو بیشتر کن دیگه 😖

Maryam
Maryam
2 سال قبل

عالی اما کم بود🙂

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x