رمان دونی

 

 

 

 

برخلاف آنچه که گفته بود ، آماده شدنش زیاد طول نکشید . همراه با آرایش زیبا و اندکی هم غلیظ تر از آرایش دیروزش به سمت ساکش رفت تا لباس محبوبش را به تن کند .

 

 

 

از گوشه چشم نگاهی به یزدان که درون آن کت و شلوار آبی نفتی با آن کروات هم رنگ و پیراهن مشکی زیرش ، زیادی پر قدرت و پر نفوذ و صد البته دور از دسترس به نظر می رسید ، انداخت .

 

 

 

لباسش را از داخل کاور بیرون کشید و به سمت رختکن رفت و با هزار زور و مکافات به تنهایی تن زد و زیپی که از پهلو کار گذاشته شده بود را بالا کشید .

 

 

 

از پله ها دوشادوش یزدان ، در حالی که نگاهش را دور تا دور سالن می چرخاند پایین رفت . همانطور که انتظارش را می کشید ، پایین پر بود از زن و مردانی که در تاریکی سالن که با رقص نورهای رنگی روشن شده بود ، در هم می لولیدند و خودشان را هماهنگ با آهنگِ ضربدار و تکنو مانند تکان تکان می دادند .

 

 

 

دیدن این فضا و این مردان مست لایعقل برای او یاد آور خاطره خوبی نبود . حالا دیگر خوب می دانست هر کدام از این مردان مستی که دست به دور کمر زنان حلقه کرده و با حرکات نامیزون سر و پا و دستانشان را تکان تکان می دهند ، به قول یزدان تا چه حد می توانند همچون گرگی درنده ، خطرناک و بی رحم باشند .

 

 

 

او روز اول مهمانی ، گیر یکی از همین آدمان مست لایعقل افتاده بود .

 

 

 

خودش را بیش از پیش به یزدان فشرد و بی اختیار دستش را به دور بازوی او حلقه نمود و خودش را به او چسباند . یزدان تنها پناهگاه امن او میان این گله گرگ وحشی بود .

 

 

 

در حالی که نمی توانست نگاهش را از جمع مقابلش بگیرد ، سرش را به یزدان نزدیک کرد :

 

 

 

ـ اینا برای هر جشنی تا این حد مست می کنن ؟

 

 

 

یزدان نگاهش را نامحسوس برای پیدا کردن فرهاد درون جمع پیش رویش چرخاند ……….. پیدا کردن فرهاد آنچنان هم سخت نبود . هر جا دسته ای از دخترهای نیمه برهنه جمع شده بودند ، می شد فرهاد را میان حلقه دختران پیدا کرد ……….. اما الان هر چه چشم می چرخاند ، فرهاد را پیدا نمی کرد .

 

 

 

 

 

– مست کردن و خودشون رو با الکل خفه کردن ، یکی از ملزومات مهمونی و جشن های ایناست .

 

 

 

ـ من از آدمای مست می ترسم ………… چون وقتی که مست میشن ، عقلشون به کل دیگه کار نمی کنه .

 

 

 

یزدان با حس ترسی که در صدای گندم نشسته بود ، نگاهش را از پیش رویش گرفت و به سمت گندم چرخاند . بازویش را از دور پنجه های گندم آزاد نمود و دستش را به دور کمرش حلقه کرد و او را به سینه اش فشرد …………. اینجوری بیشتر می توانست حس امنیت را به گندم القا کند .

 

 

 

ـ تا وقتی که من باهات هستم و اسم من روت افتاده ، لازم نیست از چیزی بترسی ………….. بهت که گفتم ، سایه من می تونه به تنهایی برات امنیت ایجاد کنه .

 

 

 

پله ها را تمام کرده بودند که یکی از زنان خدمه لبخند بر لب با همان مدل لباس هایی که گندم روز اول در تنشان دیده بود ، به سمتشان آمد .

 

 

 

ـ فرهاد خان یک جلسه کوتاه با شما دارن . گفتن که منتظرتونن .

 

 

 

یزدان تک ابرویی بالا انداخت .

 

 

 

ـ تو سالن نمی بینمش .

 

 

 

ـ بله . ایشون به همراه شریکشون توی تراس پشت عمارت هستن . برای شروع جلسشون منتظر شما بودن . من شما رو تا اونجا همراهی می کنم .

 

 

 

یزدان اندک ابرویی درهم کشید . احتمالاً جلسه ای که خدمه از آن حرف می زد ، مرتبط با جا به جایی همان محموله ای بود که فرهاد بحثش را دیروز پیش کشیده بود .

 

 

 

سری تکان داد و همراه با گندم به دنبال زن حرکت کردند .

 

 

 

داخل راهرویی شدند که گندم به هیچ عنوان از آن خاطره خوشی نداشت . با رسیدن به انتهای راهرو و کم رنگ تر شدن صدای موزیک ، وارد اطاق نشیمن بزرگ و مجللی شدند که درهای شیشه ای تمام قد تراسش باز بود و یزدان می توانست در همان ابتدا فرهاد را نشسته بر روی مبل راحتی تک نفره ای ببیند .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

حدا بحیر کنه

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x