رمان گلادیاتور پارت 226

4.5
(2)

 

 

 

 

برخلاف آنچه که گفته بود ، آماده شدنش زیاد طول نکشید . همراه با آرایش زیبا و اندکی هم غلیظ تر از آرایش دیروزش به سمت ساکش رفت تا لباس محبوبش را به تن کند .

 

 

 

از گوشه چشم نگاهی به یزدان که درون آن کت و شلوار آبی نفتی با آن کروات هم رنگ و پیراهن مشکی زیرش ، زیادی پر قدرت و پر نفوذ و صد البته دور از دسترس به نظر می رسید ، انداخت .

 

 

 

لباسش را از داخل کاور بیرون کشید و به سمت رختکن رفت و با هزار زور و مکافات به تنهایی تن زد و زیپی که از پهلو کار گذاشته شده بود را بالا کشید .

 

 

 

از پله ها دوشادوش یزدان ، در حالی که نگاهش را دور تا دور سالن می چرخاند پایین رفت . همانطور که انتظارش را می کشید ، پایین پر بود از زن و مردانی که در تاریکی سالن که با رقص نورهای رنگی روشن شده بود ، در هم می لولیدند و خودشان را هماهنگ با آهنگِ ضربدار و تکنو مانند تکان تکان می دادند .

 

 

 

دیدن این فضا و این مردان مست لایعقل برای او یاد آور خاطره خوبی نبود . حالا دیگر خوب می دانست هر کدام از این مردان مستی که دست به دور کمر زنان حلقه کرده و با حرکات نامیزون سر و پا و دستانشان را تکان تکان می دهند ، به قول یزدان تا چه حد می توانند همچون گرگی درنده ، خطرناک و بی رحم باشند .

 

 

 

او روز اول مهمانی ، گیر یکی از همین آدمان مست لایعقل افتاده بود .

 

 

 

خودش را بیش از پیش به یزدان فشرد و بی اختیار دستش را به دور بازوی او حلقه نمود و خودش را به او چسباند . یزدان تنها پناهگاه امن او میان این گله گرگ وحشی بود .

 

 

 

در حالی که نمی توانست نگاهش را از جمع مقابلش بگیرد ، سرش را به یزدان نزدیک کرد :

 

 

 

ـ اینا برای هر جشنی تا این حد مست می کنن ؟

 

 

 

یزدان نگاهش را نامحسوس برای پیدا کردن فرهاد درون جمع پیش رویش چرخاند ……….. پیدا کردن فرهاد آنچنان هم سخت نبود . هر جا دسته ای از دخترهای نیمه برهنه جمع شده بودند ، می شد فرهاد را میان حلقه دختران پیدا کرد ……….. اما الان هر چه چشم می چرخاند ، فرهاد را پیدا نمی کرد .

 

 

 

 

 

– مست کردن و خودشون رو با الکل خفه کردن ، یکی از ملزومات مهمونی و جشن های ایناست .

 

 

 

ـ من از آدمای مست می ترسم ………… چون وقتی که مست میشن ، عقلشون به کل دیگه کار نمی کنه .

 

 

 

یزدان با حس ترسی که در صدای گندم نشسته بود ، نگاهش را از پیش رویش گرفت و به سمت گندم چرخاند . بازویش را از دور پنجه های گندم آزاد نمود و دستش را به دور کمرش حلقه کرد و او را به سینه اش فشرد …………. اینجوری بیشتر می توانست حس امنیت را به گندم القا کند .

 

 

 

ـ تا وقتی که من باهات هستم و اسم من روت افتاده ، لازم نیست از چیزی بترسی ………….. بهت که گفتم ، سایه من می تونه به تنهایی برات امنیت ایجاد کنه .

 

 

 

پله ها را تمام کرده بودند که یکی از زنان خدمه لبخند بر لب با همان مدل لباس هایی که گندم روز اول در تنشان دیده بود ، به سمتشان آمد .

 

 

 

ـ فرهاد خان یک جلسه کوتاه با شما دارن . گفتن که منتظرتونن .

 

 

 

یزدان تک ابرویی بالا انداخت .

 

 

 

ـ تو سالن نمی بینمش .

 

 

 

ـ بله . ایشون به همراه شریکشون توی تراس پشت عمارت هستن . برای شروع جلسشون منتظر شما بودن . من شما رو تا اونجا همراهی می کنم .

 

 

 

یزدان اندک ابرویی درهم کشید . احتمالاً جلسه ای که خدمه از آن حرف می زد ، مرتبط با جا به جایی همان محموله ای بود که فرهاد بحثش را دیروز پیش کشیده بود .

 

 

 

سری تکان داد و همراه با گندم به دنبال زن حرکت کردند .

 

 

 

داخل راهرویی شدند که گندم به هیچ عنوان از آن خاطره خوشی نداشت . با رسیدن به انتهای راهرو و کم رنگ تر شدن صدای موزیک ، وارد اطاق نشیمن بزرگ و مجللی شدند که درهای شیشه ای تمام قد تراسش باز بود و یزدان می توانست در همان ابتدا فرهاد را نشسته بر روی مبل راحتی تک نفره ای ببیند .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان گرگها

رمان گرگها 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند…
400149600406 1552892

رمان خلافکار دیوانه من 5 (1)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش  
InShot ۲۰۲۴۰۳۰۴ ۰۱۱۳۲۱۲۹۱

دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی 3.8 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب…
IMG 20230127 013752 8902 scaled

دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره!
1 1

رمان کویر عشق 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۱۵۴۸۴۳۵۵۶

دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی 1 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت…
IMG 20230123 235746 955

دانلود رمان آمیخته به تعصب 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۷ ۱۱۰۱۰۵۸۶۴

دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا 0 (0)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

حدا بحیر کنه

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x