رمان گلادیاتور پارت 231

5
(2)

 

 

 

 

 

کتی به حرکات نامیزون و ناشیانه گندم نگاهی انداخت و لبخندش بازتر شد ………… گندم حتی بلد نبود پاهایش را کجا بگذارد تا بتواند حرکاتش را با حرکات نرم و آسان او هماهنگ کند .

 

 

 

همانطور خندان سر به سمت گوش او کشید و بلند گفت :

 

 

 

ـ ببینم رقص بلد نیستی بره کوچولو ؟

 

 

 

گندم شرمنده و خجالت زده لب زیرینش را به زیر دندان فرستاد و گزید و باعث شد نگاه خندان کتی به سمت لبان هوس انگیز او کشیده شود .

 

 

 

از اینکه برای فرار از فرهاد و رقصِ با او ، به سمت این دختر آمده بود ، کاملاً پشیمان بود ………… اما خوب که فکرش را می کرد ، می دید که یزدان هیچ راه و چاره دیگری جز آمدن به سمت کتی ، مقابل پایش قرار نداده بود .

 

 

 

ـ ببخشید . رقص شما رو هم خراب کردم .

 

 

 

کتی سرمست از حضور گندم ، پشت چشمی برای او نازک کرد و چشم غره ای برایش رفت .

 

 

 

ـ باید دیوونه باشم که همراهی یه دختر به زیبایی تو رو بخاطر یه رقص مسخره دو سه دقیقه ای از دست بدم ……….. دختر این چشمای خاص تو توانایی ویران کردن هر آدمی رو داره .

چشمان گندم دست خودش نبود اگر هر چند ثانیه یکبار به سمت یزدان می چرخید و او و نسرین را از گوشه چشم نگاهی می انداخت

 

 

 

لبخندی بی رنگ و رو ، بر روی لبش نشست ……….. این تعریف منظور دار کتی که گندم منظور خاص نشسته پشت آن را دریافت نکرده بود ، برای بهتر کردن حالش کافی نبود .

 

 

 

ـ ممنون شما لطف دارید ………….. به نظر منم شما هم چیزی از زیبایی کم ندارید .

 

 

 

از چشمان کتی نوری گذر کرد و درخشید ………… سادگی در عین زیبایی گندم در کنار نابلد بودنش معجونی برای او می ساخت که سال ها به دنبالش می گشت …….. احتمالا ً این دختر همانی بود که او به دنبالش می گشت .

 

 

 

 

مطمئناً گندم کیس مناسبی برای اعمال شوم در مغزش بود .

 

 

 

حلقه دستانش را به دور کمر گندم تنگ تر نمود و نامحسوس خودش را به او نزدیک تر کرد .

 

 

 

ـ به نظرت منم زیبام ؟

 

 

 

گندم نگاهش را در چشمان مشکی و آرایش کرده او ، با آن ابروان پر و دخترانه اش ، نشاند ……… به نظرس کتی هیچ چیز از جذابیت کم نداشت .

 

 

 

ـ معلومه ………. من از دروغ بدم می یاد . اگه تعریفی از کسی بکنم ، اون تعریف واقعاً از ته دلمه .

 

 

 

کتی اندکی سر جلو کشید و در حالی که پلک هایش را می بست ، نفسی از اعماق جانش کشید و عطر تن گندم را وارد ریه هایش نمود .

 

 

 

این دختر نابلد همانی بود که او می خواست ……….. می توانست او را آموزش دهد و حسابی از بودنِ با او لذت ببرد ………. تنها چیزی که می ماند ، راضی کردن یزدان خانی بود که انگار به تازگی صاحب این دختر شده بود ……… برایش مهم نبود برای داشتن این دختر چه مقدار هزینه کند ………. داشتن گندم ، به تمام این هزینه ها می ارزید .

 

 

 

میانه های آهنگ بود که گندم بهانه درد گرفتن پایش را آوردن ………. نه دیگر علاقه ای به رقصیدن داشت و نه دل و دماغ تکان تکان دادن خودش میان این جماعت بی رگ .

 

 

 

ـ من پاهام درد گرفته . یک مقدار رقصیدن با این کفشا برام سخته . ببخشید که رقصتونم خراب کردم . با اجازتون من میرم .

 

 

 

کتی به سرعت بازوی گندم را گرفت و او را متوقف کرد . راضی نبود به این سرعت هم صحبتی با این دختر را از دست بدهد .

 

 

 

ـ منم خسته شدم . بیا باهم بریم بشینیم .

 

 

 

گندم سری تکان داد و بدون اینکه نگاه دیگری به سمت یزدانی که او را خیره خیره با ابروانی درهم نگاه می کرد ، راهی میان جمع رقصنده باز کرد وبه سمت مبلی که کتی نشانش داده بود ، راه افتاد ……… افسوس خورد که چرا از همان لحظه ورودش به این عمارت با کتی آشنا نشد تا لااقل کمی با او هم صحبت شود .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (9)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
Screenshot ۲۰۲۲۰۴۲۴ ۲۱۲۷۴۷

دانلود رمان این من بی تو 3.5 (2)

12 دیدگاه
    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه…
IMG 20230127 013632 7692 scaled

دانلود رمان به چشمانت مومن شدم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 4 (4)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۴۰۰۴۳۴۱

دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار…
IMG 20240529 155741 508 scaled

دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع 4 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۵۵۷۸۲۰

دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و…
IMG 20230123 230225 295

دانلود رمان جنون آغوشت 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…  
رمان ماهرخ

دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام 4.2 (17)

2 دیدگاه
  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…!…
IMG 20230129 003542 2342

دانلود رمان تبسم تلخ 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Eli
Eli
11 ماه قبل

میخواد چیکار کنه با گندم؟😂💔ی دردسر دیگ تو راهه

ساجده
ساجده
پاسخ به  Eli
11 ماه قبل

به نظرم همجنسبازه😑

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x