رمان گلادیاتور پارت 234

5
(2)

 

 

 

 

یزدان چه گفته بود ؟؟؟ ………… هدیه اش بدهد ؟؟؟ او را ؟؟؟ گندمی را که هزاران بار در گوشش نجوا کرده بود تنها عضو خانواده اش است ؟؟؟

 

 

 

یزدان به چشمان مات شده و شیشه ای او نگاه کرد و با حرصی چند برابر بیشتر شده نسبت به ثانیه ای قبل ، بازوی او را گرفت و از کنار چشمان برق افتاده کتی گذشت و او را میان پیست رقص برگرداند .

 

 

 

گندم همچون عروسک ، بی حس شده مقابلش ایستاده بود و نگاه مات شده اش خیره سینه او که مقابل چشمانش قرار گرفته بود ، شد .

 

 

 

یزدان دندان هایش را بر هم فشرد ، که عضلات فکش نمایان شد ………… می دانست با جوابی که یکی دو دقیقه پیش به گندم داده چه ضربه مهلکی بر پیکر شکننده او وارد کرده .

 

 

 

نمی خواست کار به اینجا کشیده شود ، اما گندم در مقابل چشم چندین نفر ، گستاخی اش را نشان داده بود و این چیزی نبود که بتواند بی جواب بگذاردش …………. او یزدان خان بود . کسی که از صغیر و کبیر مقابلش محتاطانه و دست به عصا حرف می زدند و عمل می کردند . کسی که تنها عادت به شنیدن بله قربان از اطرافیانش داشت . کسی که به بی رحمی و سیاه بودن شهره خاص و عام بود و اگر رفتاری غیر این را در مقابل دیدگاه بقیه انجام می داد ، شک برانگیز بود ……… میان آن جماعت ، هیچ کس عادت به دیدن نرمش از یزدان خان نداشت .

 

 

 

شاید اگر در خلوت خودشان بود ، رفتار و جوابی کاملاً متفاوت تر از دقایق قبل ، به گندم می داد . اما گندم بدجایی را برای تسویه حساب انتخاب کرده بود .

 

 

 

دست به دور کمر گندم حلقه نمود و گندم با حس دستان اویی که به دور کمرش حلقه زد ، انگار که روح مجدداً به تنش بازگشته باشد ، نگاهش را از سینه او گرفت و آرام آرام ، بدون هیچ عجله ای بالا کشید و به چشمان سیاه و تاریک شده او رساند و یزدان آرام با آهنگ ملایمی که در فضای سالن پخش شد ، تن او را به حرکت درآورد و او را همچون عروسکی کوکی ، میان بازوانش رقصاند .

 

 

 

نمی دانست باید چه عکس العملی از خود نشان دهد ………….. زبانش برای دادن هر جوابی به یزدان بند آمده بود . حتی انگار مغزش هم به خواب رفته بود که با او برای دادن هر جواب قاطعی به یزدان ، قطع همکاری کرده بود . تنها چیزی که الان به وضوح می دانست و یقین داشت این بود که دیگر هیچ علاقه ای به رقصیدن با یزدان ندارد . حتی دیگر دلش نمی خواهد میان آغوش همیشه گرم او بماند و میان دستان او تاب بخورد .

 

 

 

 

حس رو دست خوردن ، تنها حسی بود که آن لحظه گریبانش را گرفته بود و اجازه نفس کشیدن به او نمی داد ……….. رو دست خورده بود آن هم از کسی که فکر می کرد می تواند به عنوان یک پشتیبان تا آخر عمرش به او تکیه کند و از هیچ چیز نترسد .

 

 

 

با گلویی که حس می کرد لحظه به لحظه انباشته از توده ای داغ و سرب مانند می شود ، با چشمانی که تصویر یزدان را مقابل دیدگانش ثانیه به ثانیه تار تر و لرزان تر از قبل می کند ، دستانش را که همچون دو قالب یخ سرد و یخ زده به نظر می رسید را روی سینه او گذاشت و سعی کرد خودش را از آغوش او بیرون بکشد .

 

 

 

یزدان حرصی ، پنجه هایش را در پهلو او فرو برد و غرید :

 

 

 

ـ بهتره با من راه بیای گندم و مقابل چشم این همه آدمنافرمانی نکنی .

 

 

 

اما گندم صبر از کف داده بود …………. گوش هایش چیزی را شنیده بود که تا عمر داشت ، فراموشش نمی کرد . قطره اشکی روی گونه اش رد انداخت و گره میان ابروان یزدان را کور تر از چیزی که بود ، کرد .

 

 

 

ـ ولم کن .

 

 

 

ـ ولت کنم ؟ که کجا بری ؟

 

 

 

ـ هر قبرستونی غیر از جایی که الان هستم .

 

 

 

یزدان بی توجه به حرف او حلقه دستانش را به دور کمر او تنگ تر نمود و تن گندم را به تن خودش چسباند و بیش از پیش فشرد و گردن پایین کشید و لبانش را به گوش گندم رساند و از میان دندان های بهم کلید شده اش غرید :

 

 

 

ـ وقتی از چیزی خبر نداری ، بهتره الکی حرف نزنی و با این نافرمانی کردنات توجه بیشتری رو نسبت به خودت جلب نکنی .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
images

رمان عاشقم باش 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۹ ۲۳۱۰۴۵۹۰۵

دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی 1 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی…
2

رمان قاصدک زمستان را خبر کرد 0 (0)

1 دیدگاه
  دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد خلاصه : باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت…
IMG 20240622 231247 222

دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو 5 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۴ ۲۳۴۱۰۸۰۰۸

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی 4.5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…  …
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۹۱۷۶۲۱

دانلود رمان انار از الناز پاکپور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۴ ۱۳۴۱۱۴۶۷۰

دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد…
IMG 20230129 003542 2342

دانلود رمان تبسم تلخ 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۳۴۹۶۸۰

دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان از هم گسیخته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دختر
دختر
11 ماه قبل

رمان خوبی به نظر میرسه تصمیم گرفتم از اول بخونم

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x