رمان گلادیاتور پارت 245

3.7
(3)

 

 

 

 

هر چند مسئله تنها این نبود . به نظر می رسید این دختر کم سن و سال بر خلاف دختران قبلی که بسیار کار کشته تر از او به نظر می رسیدند ، بهتر توانسته نظرِ مرد سخت پسندی چون یزدان را به خود جلب کند .

 

 

 

ـ سلام . ممنون .

 

 

 

گندم دستی به پیراهن سفید در تنش که رویش طرح رنگی از دختری آدامس باد کرده داشت ، کشید ……….. گرمش بود و حس می کرد حرارت از جای جای تنش بیرون می زند .

 

 

 

ـ واقعا هوا داره هر روز گرم و گرم تر میشه .

 

 

 

یزدان با کفگیر برنجی برای خودش کشید و از گوشه چشم به گندم نگاهی انداخت ……….. تمام لحظاتی که گندم در باغ برای خودش می چرخید و پرسه می زد ، او از داخل مانیتور دوربین های مدار بسته رصدش کرده بود .

 

 

 

ـ خسته نشدی این همه این باغ و متر کردی ؟

 

 

 

ـ از تو خونه موندن که بهتره …………. کلی دویدم . تازه دویدن و هم دوست دارم .

 

 

 

یزدان اینبار مستقیم نگاهش کرد :

 

 

 

ـ چرا نمیری پایین تو سالن ورزش ، ورزش کنی . اونجا هم هوا بهتره ………….. هم انقدر زیر نور خورشید نمی مونی که اینجوری پوست صورتت گل بندازه و بسوزه . اونجا هر وسیله ورزشی که بخوای هست .

 

 

 

گندم کفگیر را از دست یزدان گرفت و برای خودش برنج ریخت و در همان حال جوابش را داد :

 

 

 

ـ والا کسی به ما اجازه ورود به اونجا رو نمیده ………… میگن باید قبله عالم یزدان خان امر بفرمایند و رخصت بنمایند تا ما بتونیم از اون سالن استفاده بنوماییم .

 

 

 

یزدان با مکثی از گوشه چشم به گندمی که بی خیال ، قرمه سبزی اش را قاشق قاشق بالا می رفت نگاه کرد ………… عجیب دلش می خواست به این زبان درازی های گندم بخندد و یا حتی پا را فراتر از اینها بگذارد و دست دراز کند و لپ آفتاب سوخته او را بکشد تا دیگر جلوی کسی اینگونه زبان نریزد ………… حتی اگر آن کس جلال نامی باشد ……….. جلالی که معمتدش بود .

 

 

 

 

 

ـ جلال به نگهبانای سالن پایین اطلاع بده بگو گندم می تونه از این به بعد هر زمان که خواست از سالن بدنسازی پایین استفاده کنه .

 

 

 

جلال نگاه کوتاهی به گندم انداخت و با چشم قربانی حرف یزدان را تایید کرد .

 

 

 

گندم باز هم نگاه خندان ، اما شرارت بارش را سمت جلال چرخاند …………. بدک نبود اگر می توانست از زیر زبان این مرد حرف بکشد و کمی از زندگی خصوصی یزدان سر در بیاورد …………. البته اگر می تواست از پس جان نثاری چون جلال بر بیاید .

 

 

 

ـ راستی جلال جون یه وقت کوچیک برای من داری ؟

 

 

 

جلال با ابروانی بالا رفته ، ابتدا نگاهش به سرعت سمت یزدان کشیده شد و ثانیه ای بعد به همان سرعت سمت گندم رفت …………… مگر گندم از حساسیت های یزدان خبر نداشت که مقابل نگاه او این چنین با او حرف می زد .

 

 

 

آن قدر خودش از عکس العمل های گندم شوکه بود ، که نتوانست به سرعت واکنشی در برابر سوال او نشان دهد .

 

 

 

ـ یه وقت کوچیک ؟ ……… برای چی ؟

 

 

 

گندم آرام آرنج هایش را روی میز قرار داد و پنجه هایش را درهم فرو برد . به هیچ عنوان توجهی به نگاه های چپ چپ و سنگین یزدانی که هر لحظه بر تنش سنگین تر از قبل می شد ، نکرد .

 

 

 

ـ برای یه گفت و گوی کاملاً دوستانه درباره بعضی مسائل خاص .

 

 

 

یزدان هنوز هم چپ چپ با چشم غره هایی جدی گندمی که حتی محض رضای خدا یک نگاه هرچند کوچک سمتش نمی انداخت ، نگاه می کرد ………… این دختر را به خوبی می شناخت ………… از همان جلال جونی که بر زبانش جاری کرده بود ، تا انتهای افکارش را خوانده بود .

 

 

 

اینبار دیگر تنها به چشم غره اکتفا ننمود و هشدار آمیز صدایش کرد :

 

 

 

ـ گندم …….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۳۱۵۴۲۲۵۱

دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
Screenshot 20220925 090711 scaled

دانلود رمان شوگار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         مَــــن “داریوشَم “…خانزاده ای که برای پیدا کردن یه دُختر نقابدار ، وجب به وجب خاک شَهر رو به توبره کشیدم… دختری که نزدیک بود با سُم های اسبم زیرش بگیرم و اون حالا با چشمهای سیاه بی صاحبش ، خواب…
Negar ۲۰۲۱۰۶۰۱ ۰۱۵۶۵۸

رمان اشرافی شیطون بلا 5 (1)

2 دیدگاه
  دانلود رمان اشرافی شیطون بلا خلاصه : داستان درباره ی دختریه که خیلی شیطونه.اما خانواده ی اشرافی داره.توی خونه باید مثل اشرافیا رفتار کنه.اما بیرون از خونه میشه همون دختر شیطون.سعی میکنه سوتی نده تا عمش متوجه نشه که نمیتونه اشرافی رفتارکنه.همیشه از مهمونیای خانوادگی فرار میکنه.اما توی یکی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۵ ۱۴۰۱۳۷۸۷۶

دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی 3.7 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۶۳۴۶۰۶

دانلود رمان ماهلین pdf از رؤیا احمدیان 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش… ماهلین(هاله‌ماه، خرمن‌ماه)…   ★فصل اول: ســـرنــوشــتـــ★   پلک‌های پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند‌. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوه‌ای روشن و یک تخت…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
رمان ماهرخ

دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام 4.2 (17)

2 دیدگاه
  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…!…
1676877296835

دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی 0 (0)

21 دیدگاه
  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا…
IMG 20230128 233751 1102

دانلود رمان دختر بد پسر بدتر 2 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ghazaleshonam
Ghazaleshonam
10 ماه قبل

آخرش این زبون درازی های گندم کار دست یزدان میده🤦

...
...
10 ماه قبل

والل مگه یزدان نمی گفت پاک ترین دختری که تاحالا دیده تا ته خط چیو رفت ؟؟؟!

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x