رمان گلادیاتور پارت 246 - رمان دونی

 

 

 

 

گندم با شرارت نشسته در جانش ، لبخندش را عریض تر از قبل کرد و باز هم بی توجه به هشدار یزدان و نگاه های چپ چپ او ، گفت :

 

 

 

ـ هر وقت ، زمان خالی پیدا کردی کافیه یه ندا به من بدی تا تندی بیام پیشت ……………. یه چند تا سوال دارم که دلم می خواد جواباشون و بدونم .

 

 

 

یزدان دست گندم را خوانده بود . اصلاً مگر خواندن این دختر که حتی از آب چشمه ، زلال تر و صاف تر بود هم کاری داشت ؟؟؟

 

 

 

ـ گندم بهتره مشغول ناهارت که داره سرد میشه ، بشی .

 

 

 

گندم عاقبت نگاهش را سمت یزدان چرخاند و پشت چشمی برای او نازک کرد و جلال را بیشتر از قبل در شوک فرو برد .

 

 

 

در تمام این چند سالی که برای یزدان کار کرده بود و در خدمت او بود ، به یاد نداشت دختری این چنین یاغی گری نماید و یا حتی کار به پشت چشم نازک کردن ، آن هم برای یزدان خان بکشد .

 

 

 

ـ اگه گذاشتی من یه ذره با جلال جون اختلاط کنم …………. جوری با اون چشمات به آدم نگاه می کنی که آدم چیز می کنه تو خودش .

 

 

 

و خودش را به سمت یزدان کشید و ادامه داد :

 

 

 

ـ در ثانی ، این همه در طی روز تو با جلال حرف می زنی هیچ مشکلی نداره ، همین که من بخوام باهاش حرف بزنم ، عیبِ ؟ انقدر که تو با جلال حرف می زنی با منی که مثلا گیرل فرندتم ( دوست دختر) ، حرف نمی زنی .

 

 

 

یزدان اینبار با چشم غره ای جان کاه تر از قبل به گندم نگاه نمود :

 

 

 

ـ اگه غذات و شروع نکنی همینجا بهت نشون میدم گیرل فرند یعنی چی .

 

 

 

 

گندم بینی برای او چین داد و دست به سمت قاشق چنگال در ظرفش برد :

 

 

 

ـ یه وقت فکر نکنی ازت ترسیدما که می خوام غذام و بخورم ، فقط محض اطلاعت باید بگم که گشنمه .

 

 

 

جلال با تمام جدیتی که در خودش سراغ داشت ، به زور توانست مقابل لبخندی که هر لحظه در پی فرصتی برای ظاهر شدن بر روی لبانش بود ، مقاومت نماید و خودش را همچون همیشه جدی نشان دهد .

 

 

 

رویش را به سمت یزدان چرخاند و آرام پرسید :

 

 

 

ـ قرار شد کی به سمت زاهدان حرکت کنیم ؟

 

 

 

ـ احتمالاً فردا یا پس فردا . باید فرهاد اعلام آمادگی کنه .

 

 

 

گندم با شنیدن اسم زاهدان ، به سرعت گوش هایش تیز شد و دست از غذا کشید و نگاهش به سمت یزدان برگشت …………….. رفتن به زاهدان یعنی رفتن به دنبال برنامه هایی که فرهاد بر دوش یزدان انداخته بود .

 

 

 

حالش در صدم ثانیه ای به حال غریبی بدل شد ………….. حالی که در آن دیگر خبری از نگاه بشاش که هیچ ، حتی لبخند تصنعی هم نبود .

 

 

 

ـ می خوای بری ………… می خوای بری ………… زاهدان ؟

 

 

 

یزدان سری برای او تکان داد .

 

 

 

ـ آره .

 

 

 

گندم تکانی بر روی صندلی اش خورد و بی اختیار انگار که در موقعیت هشدار آمیزی قرار گرفته باشد ، از آن حالت لم داده خارج شد و سیخ سر جایش نشست . با نگاهی دو دو زده و وا رفته به یزدان نگاه نمود .

 

 

 

ـ اگه بری ، کی بر میگردی ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19
دانلود رمان بوسه با طعم خون

    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه های طعمه خونی که اسمش شکنجه س ! تقاص پس

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.6 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الہہ افشاری
الہہ افشاری
1 سال قبل

فکر کنم این رمان رو بعد من نوه هام ادامه بدن هیچ اتفاق خاصی هم بینشون نیوفتاده تا الان

فریماه
فریماه
1 سال قبل

خیلی کم بود😢

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x