رمان گلادیاتور پارت 252

5
(7)

 

 

 

 

 

گندم ابرو درهم کشیده ، در حالی که موهایش به شکل نامرتبی در صورتش ریخته بود ، با فوتی محکم آنها را تا جایی که می شد به عقب هدایت کرد و سعی نمود تنش را تکانی دهد و آزاد نماید .

 

 

 

اما انگار هر چه بیشتر برای آزاد شدن تلاش می کرد ، کمتر نتیجه می گرفت .

 

 

 

ـ معلومه که می تونم از پس تو بر بیام ………. فقط صبر کن ببین چطوری خودم و از زیر چنگالای تو ازاد می کنم . دعا کن که فقط تیر ترکشای خشمم بهت اصابت نکنه یزدان خان ……….. چون در اون صورت حتی اگه التماسمم بکنی سر سوزنی بهت رحم نمی کنم .

 

 

 

یزدان خنده ای از این هارت و پورت های تو خالی گندم کرد و با دست آزادش ضربه نسبتا آرامی به پشت سر کله گندم زد که صورت گندم با همان موهای ریخته در صورتش در تشک فرو رفت .

 

 

 

گندم به خوبی می دانست یزدان برای بستن دست و پایش حتی از یک سوم قدرتش هم استفاده نکرده که او حالا اینچنین در مقابلش خلع سلاح شده …………. اما به هیچ عنوان قصد کوتاه آمدن و پذیرش شکست را نداشت .

 

 

 

 

ـ اگه بجای کار کشیدن از اون زبون دراز شش متریت ، یه ذره از اون زور بازوت استفاده می کردی ، شاید نتیجه بهتری می گرفتی .

 

 

 

گندم باز با تلاشی بیهوده ، خودش را تکانی داد :

 

 

 

ـ از روی من بلند شو ………….. فکر کردی 40 ، 50 کیلویی که همه وزنت و انداختی روی من ؟

 

 

 

یزدان ضربه دیگری به پشت سر کله گندم زد :

 

 

 

ـ اگه تمام وزنم و روت انداخته بودم که الان دیگه حتی نفسم نمی تونستی بکشی .

 

 

 

گندم حرصی از این ضعفی که در خودش احساس می نمود ، ابرو درهم کشیده ، تکان بیشتری به تنش داد بلکه فرجی حاصل شود و بتواند تنش را از زیر تن یزدان آزاد نماید …………. اما انگار باز هم نتیجه ای حاصل نشد .

 

 

 

 

 

یزدان سر پایین کشید و لبانش را به گوش گندم نزدیک نمود :

 

 

 

ـ شکستت و قبول میکنی ؟

 

 

 

ـ به هیچ عنوان …………. فقط یه ذره دستام و آزاد کن تا بهت نشون بدم گندم کیه .

 

 

 

یزدان بجای آنکه حلقه دستش را به دور مچ های گندم کمی شل نماید ، دستانش را کامل آزاد نمود و تنش را از روی تن او برداشت و از تخت پایین رفت و میان اطاق مقابل گندمی که حالا با ابروانی درهم فرو رفته و طلبکار روی تخت نشسته بود و مچ دستانش را می مالید نگاه کرد .

 

 

 

یزدان دستانش را از دو طرف باز کرد و انگار که حریف برای مبارزه بطلبد ، با همان لبخند نسبتاً تمسخر آمیز گوشه لبانش ، رو به او گفت :

 

 

 

ـ اگه فقط بتونی دو دقیقه رو به روی من دوام بیاری و مقابله کنی ، بهت قول میدم که تو رو با خودم ببرم .

 

 

 

گندم در حالی که سینه اش از نفس های پر از حرص و خشم از ضعف خودش ، عجیب و محسوس بالا و پایین می رفت ، به یزدان نگاه کرد .

 

 

 

می دانست با این زور و بازوی ناچیزش ، حتی از پس آدم ضعیف تر از یزدان هم بر نمی آید ……….. چه برسد به یزدانی که حالا با سینه هایی برجسته و عضلاتی و شکمی چند تکه و بازوانی صد البته پر قدرت و تنومند ، میان اطاق مقابلش ایستاده بود و انتظارش را می کشید .

 

 

 

ـ تا جایی که من اطلاع دارم تا حالا کسی نتونسته با اخم آدمی رو از پا در بیاره …………. باید یه ذره از زور بازوشم استفاده کنه .

 

 

 

گندم که حس می کرد یزدان دیگر بیش از اندازه او را دست اندازه و کم زور بودنش را به رخش کشیده و مسخره کرده ، به یک آن از تخت پایین پرید و به سمت یزدان دوید و با تمام زور و قدرتی که در خودش سراغ داشت ، با تمام توان با شانه چپش به درون سینه او فرو رفت بلکه بتواند تعادل او را برهم زند و یا او را روی زمین بی اندازد .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان گرگها

رمان گرگها 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۴۴۲۹۸

دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره…

رمان بوسه گاه غم 4 (2)

14 دیدگاه
  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده،…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۱ ۱۷۱۹۲۰۰۳۸

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین…
رمان ژینو

دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار 4 (4)

7 دیدگاه
  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان…
سکوت scaled

رمان سدسکوت 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان سد سکوت   خلاصه : تنها بودم ، دور از خانواده ؛ در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد، از او میترسیدم. از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار…
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
10 ماه قبل

خروس جنگیه مگه ک با شونه میزنیش؟؟😂

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x