رمان گلادیاتور پارت 254

4.4
(5)

 

 

 

 

 

کفری تر شده نسبت به قبل ، تنش را تکانی داد :

 

 

 

ـ آره ، آره تو راست میگی لعنتی ، من نمی تونم از خودم دفاع کنم ……….. حالا ولم کن .

 

 

 

با این حرارت افتاده به جانش ، دیگر برایش حتی ذره ای اهمیت نداشت که دارد اینچنین به ناتوانی اش اقرار می کند ………. تنها چیزی که الان می خواست این بود که از این جو و فضایی که در آن گیر افتاده بود فرار کند و برود .

 

 

 

یزدان با شنیدن این اعتراف شیرین ، لبخند نصفه و نیمه ای بر لب آورد و دستش را از دور تن او آزاد نمود . اما قبل از اینکه قفل دستانش را کامل باز کند ، سر خم کرد و نرم و آهسته گوشه گیج گاه او را بوسید و گندم را بیش از قبل در آتشی که به جانش افتاده بود ، سوزاند .

 

 

 

با جدا کردن لبانش از گوشه پیشانی گندم ، آرام عقب کشید و نگاهی به پلک های بسته و چهره سرخ از حرص او انداخت ……… می دانست بدجوری کفر گندم را درآورده ، اما به نظرش لازم بود تا گندم اینچنین ملموس ، عمق ناتوانی اش را حس کند و بسنجد .

 

 

 

گندم که هنوز هم رد لبان گرم و نرم یزدان را در گوشه پیشانی اش حس می نمود ، نفس های لرزانش را یکی در میان از بینی اش خارج کرد و آرام پلک گشود و نگاهش را سمت او کشید ………….. حس می کرد با این بوسه بند دلش پاره شد ………….. حس میکرد ، قلبش فرو ریخت ………… حس می کرد ، در آتشی غرق شده که نه راه نجاتی از آن دارد و نه حتی ……. چیزی از ماهیت آن می داند .

 

 

 

با قدم دیگری که یزدان به عقب برداشت ، دیگر نه ایستاد تا بیهوده لُغُز بخواند تا خودِ کم زور و بی جانش را به او ثابت کند ……….. تنها با قدم های بلند از اطاق او گریخت و به اطاق خودش پناه برد . بد بازی را با یزدان راه انداخته بود ………. بازی که برنده بی چون و چرایش کسی نبود ، جز یزدان .

 

 

 

یزدان با خروج گندم از اطاقش ، در را بست و به سمت تختش برگشت و تنش را روی آن انداخت و کششی به تنش داد ……….. مشت و مال های گندم بدجوری به دلش چسبیده بود و تن خسته اش را حال آورده بود .

 

 

 

 

 

پلک بست و گام های بلند گندم که بی شباهت به گریختن از او نبود را به خاطر آورد و بی اختیار لبخندی بر لبش نشست .

 

 

 

فکر می کرد این گریختن گندم فقط از سر ناراحتی و عصبانیت بوده و بس ………… هرچند بخاطر نمایشی که راه انداخته بود ، به هیچ عنوان ناراحت و پشیمان نبود ……….. گندم ضعیف بود و ناتوان …………. و این چیزی نبود که قابل چشم پوشی باشد .

 

 

 

****

 

 

 

درون سالن پذیرایی نشسته بود و همراه با جلال برنامه ریزی هایی که برای سفرشان کرده بود را دوره می نمود .

 

 

 

یزدان نگاهش را در لپتابش چرخاند و در همان حال از جلالی که او هم سرش در لپتاب روی پایش بود ، پرسید :

 

 

 

ـ خونه امنی که خواسته بودم و پیدا کردید ؟

 

 

 

ـ اون مدل خونه ای که شما خواستید ، پیدا کردنش یک مقدار سخت هست ، اما نشد نداره . یه خونه ، تو حومه منطقه ای که شما خواسته بودید پیدا کردم . یه خونه مستطیلی حدوداً پنجاه شصت متری . که دیوار انتهایی خونه ، دیوار به دیوار ، خونه کوچه پشتیه .

 

 

 

یزدان لبخندی بر لب نشاند . نباید بی گدار به آب میزد . باید قبل از قدم گذاشتن در یک مسیر ، تمام راه های در رو آن را چک می نمود .

 

 

 

ـ خوبه .

 

 

 

ـ فقط خونه زیادی کوچیک نیست ؟ یعنی مشکلی با کوچیکی خونه ندارید ؟ می خواین دنبال یه خونه بزرگ تر بگردم ؟

 

 

 

ـ نه احتیاجی نیست . نمی خوام اونجا مهمونی بگیرم که …………. در حد اینکه امنیتمون و تضمین کنه ، کفایت می کنه .

 

 

 

ـ بله درسته .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۵ ۲۰۲۸۳۰۶۸۶

دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا 0 (0)

7 دیدگاه
  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را…
IMG 20230123 230123 526

دانلود رمان غرور پیچیده 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت…
دانلود رمان اکو

دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته 4.3 (12)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته خلاصه رمان:   نازنین ، دکتری با تجربه اما بداخلاق و کج خلق است که تجربه ی تلخ و عذاب آوری را از زندگی زناشویی سابقش با خودش به دوش میکشد. برای او تمام مردهای دنیا مخل آرامش و…
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (9)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
رمان گرگها

رمان گرگها 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند…
127693 473 1

دانلود رمان راز ماه 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی…
رمان دل کش

دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی 4.1 (15)

17 دیدگاه
  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی…
InShot ۲۰۲۴۰۲۲۸ ۲۳۳۸۵۰۰۶۹

دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی…
unnamed 22

رمان تژگاه 5 (1)

3 دیدگاه
  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر…
IMG ۲۰۲۱۰۹۲۶ ۱۴۵۶۴۵

دانلود رمان بی قرارم کن 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x