بگذار شب
به ستارگانش بنازد
وقتی که ماهش مال من است
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
بگذار شب
به ستارگانش بنازد
وقتی که ماهش مال من است
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
خلاصه رمان : “اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم.😔😂 اوه صبر کنید….این تمومِ فاجعه نیست”جلویِ قاضی و ملق بازی؟” من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینیفروشی مقابل مدرسهشان کشیده میشود و دلش میرود برای چشمهای چمنیرنگ «میراث» پسرکِ شیرینیفروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانوادهاش را به قتلهای زنجیرهای زنانِ پایتخت گره میزند و
خلاصه رمان: دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق
خلاصه رمان : درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی
خلاصه رمان: دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید
خلاصه رمان : کسی از من نپرسید که آیا حاضرم همبستر مردی باشم که نفرت و کینه جزئی از وجودش بود ! کسی نگفت که از او می ترسی یا نه ! کسی نپرسید که دوستش داری یا نه ! طناب دار از گردن برادرم باز شد تا من عروس خون بس باشم
خـــدانــــگــهـــدار ای چــــــتـــ روم گـــپـ ســراااا 28💙💙💙💙😂
🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
🍰🍰🍰🍰🍰🍰
😜😜😜😜
🍉🍉🍉🍉🍉
🌻🌻🌻🌻🌻
🌲🌲🌲🌲🌲
😊😊😊😊😊
🦌🦌🦌🦌
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍄🍄🍄🍄🍄🍄
🔪🔪🔪🔪🔪😂
🌺🌺🌺🌺🌺
🐰🐰🐰🐰🐰
🌵🌵🌵🌵🌵
💮💮💮💮💮
🌿🌿🌿🌿🌿
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
یه چن تا چیز دیگه بزارم برم اونور😂