جرئت و شهامت پارت ۴۱ - رمان دونی

 

فیروزه خانم آب قند را نزدیک لب تابان کرد ،همه مشکی پوشیده بودند.تنها کسی که زجه میزد و میسوخت تابان بود.:

 

 

_ای خدااااا دارم میسوزم …دارم میسوزم از این دلتنگی حسرتش مونده تو دلم که بغلش کنم.

 

 

همه ی حرف هایش با فریاد بود،فریادی بلند که باعث شد حنجره اش را زخمی کند.کل فامیل آنجا داشتند در گوش هم پچ پچ می کردند که چطور ترنم آتیش گرفته ؟

 

اصلا مگر عقد بهم نخورد …چطور ترنم فرار کرد.هیچ کدومشان حقایق را نمی‌دانستند و قضاوت می کردند.

 

 

فرنود همانطور که پیراهن مشکی به تن داشت نزدیک عمه اش شد و دستان سردش را گرفت او هم بغض داشت..دوست داشت یکبار به ترنم اعتراف کند که دوسش دارد.

 

 

حیف که او از اول نشان کرده ی فرید بود.و لیوان آب قند را نزدیک کرد اما تابان دهانش را بسته بود و محکم به سینه اش می کوبید و فریاد می‌زد. و نمی‌خورد.

 

 

_میحوام بــــمـیرم …میخوام برم تو گور ..لیــــــــــاقت من مرگه

 

و به آن خاک که جسد دخترش بود خیره شد دیگر کلام آخر صدایش گرفته بود، فرنود دوست داشت بلند بگوید عمه تقصیر توست اما با این حالش پشیمان شد.

 

 

به قبری خیره شد که فقط یک چوب گذاشتند با چند عدد گل که نوشته شده” ترنم مرادی ” خاک را مشت مشت به سرش می ریخت .

 

 

و فرنود سعی کرد تا او را آرام کند …در صورتی که خودش آرامش نداشت چهار زانو کنار عمه اش نشسته بود..او مرد بود با کلی غرور …نمیخواست گریه کند ..چون ضعف بود.

 

 

فرید ایستاده به سنگ قبر نگاه می کرد و تابان خاک را به صورتش می مالید ،دیوانه شده یود و میگفت:

 

 

_من و چال کنید لیاقتم مرگه ..دخترم پدر نداشت..مقـــــصرش من بودم.!

 

 

_الان سکته می کنه بخدا.

 

فیروزه خانم این را گفته بود اما حریفش نمیشدند.کسی نزدیک تابان نمیشد..

 

تابان به سینه اش محکم می کوبید که دردش را فرنود تصور می کرد فرید حسش ترحم بود نسبت به ترنم ..او یک غمی داشت نه به اندازه ی فرنود.

 

 

با دستی که شانه اش را لمس کرد ، برگشت و هراسان نگاهی انداخت با دیدن رونیکا اخمی کرد ..با لباس قرمز و آرایش کرده به دیدنش آمده بود..اما واسه چی؟

 

 

_سلام عزیزم.

 

با حرف زدن او یک عده از فامیل هم اخم کرده نگاهشان کردند..و فرید دست او را گرفت و خواست از آنجا دور شوند. که دخترک پا کوبان نگاهی به فرید کرد و گفت:

 

_واسه چی اینجا اومدی؟

 

_عزیزم …من اومدم خاکسپاری ترنم

 

فرنود دستبندی را در دستش مشت کرد اسمش ترنم بود که پدر واقعی اش برایش گرفته بود …برای هدیه ای سه سالگی اش که آخرین هدیه بود. که در آتش سوزی پیدا شد.

 

 

فرید سکوت کرد تا رونیکا خنده کنان لبش را کنار گوش فرید برد و گفت:

 

 

_عزیزم یه خبر بهت بدم ذوق مرگ میشی …..من حامله ام

 

با این حرف چشمان فرید گشاد شد،این ته بی حیایی بود که این دخترک داشت،فرنود انگار این صحبت را شنید که سرش را برگردانند و به هر دوی آنها خیره شد.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری

      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دختر بد پسر بدتر

    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
1 سال قبل

عالی ها خیلی ولی حیف پارت گذاریش نامنظم

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

کاش یه جوری فرنود پیداش میکرد

مریم
مریم
1 سال قبل

عالی عالی عالی

Tina&Nika
Tina&Nika
1 سال قبل

خاک تو سر فرید و رونیکا هرزه جنس این جور هرزه ها بلا نسبت عزیزن تو ایران خیلی زیاده
ممنون حدیث جون🥰🥰🥰

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x