جرئت و شهامت پارت ۴۱

1
(1)

 

فیروزه خانم آب قند را نزدیک لب تابان کرد ،همه مشکی پوشیده بودند.تنها کسی که زجه میزد و میسوخت تابان بود.:

 

 

_ای خدااااا دارم میسوزم …دارم میسوزم از این دلتنگی حسرتش مونده تو دلم که بغلش کنم.

 

 

همه ی حرف هایش با فریاد بود،فریادی بلند که باعث شد حنجره اش را زخمی کند.کل فامیل آنجا داشتند در گوش هم پچ پچ می کردند که چطور ترنم آتیش گرفته ؟

 

اصلا مگر عقد بهم نخورد …چطور ترنم فرار کرد.هیچ کدومشان حقایق را نمی‌دانستند و قضاوت می کردند.

 

 

فرنود همانطور که پیراهن مشکی به تن داشت نزدیک عمه اش شد و دستان سردش را گرفت او هم بغض داشت..دوست داشت یکبار به ترنم اعتراف کند که دوسش دارد.

 

 

حیف که او از اول نشان کرده ی فرید بود.و لیوان آب قند را نزدیک کرد اما تابان دهانش را بسته بود و محکم به سینه اش می کوبید و فریاد می‌زد. و نمی‌خورد.

 

 

_میحوام بــــمـیرم …میخوام برم تو گور ..لیــــــــــاقت من مرگه

 

و به آن خاک که جسد دخترش بود خیره شد دیگر کلام آخر صدایش گرفته بود، فرنود دوست داشت بلند بگوید عمه تقصیر توست اما با این حالش پشیمان شد.

 

 

به قبری خیره شد که فقط یک چوب گذاشتند با چند عدد گل که نوشته شده” ترنم مرادی ” خاک را مشت مشت به سرش می ریخت .

 

 

و فرنود سعی کرد تا او را آرام کند …در صورتی که خودش آرامش نداشت چهار زانو کنار عمه اش نشسته بود..او مرد بود با کلی غرور …نمیخواست گریه کند ..چون ضعف بود.

 

 

فرید ایستاده به سنگ قبر نگاه می کرد و تابان خاک را به صورتش می مالید ،دیوانه شده یود و میگفت:

 

 

_من و چال کنید لیاقتم مرگه ..دخترم پدر نداشت..مقـــــصرش من بودم.!

 

 

_الان سکته می کنه بخدا.

 

فیروزه خانم این را گفته بود اما حریفش نمیشدند.کسی نزدیک تابان نمیشد..

 

تابان به سینه اش محکم می کوبید که دردش را فرنود تصور می کرد فرید حسش ترحم بود نسبت به ترنم ..او یک غمی داشت نه به اندازه ی فرنود.

 

 

با دستی که شانه اش را لمس کرد ، برگشت و هراسان نگاهی انداخت با دیدن رونیکا اخمی کرد ..با لباس قرمز و آرایش کرده به دیدنش آمده بود..اما واسه چی؟

 

 

_سلام عزیزم.

 

با حرف زدن او یک عده از فامیل هم اخم کرده نگاهشان کردند..و فرید دست او را گرفت و خواست از آنجا دور شوند. که دخترک پا کوبان نگاهی به فرید کرد و گفت:

 

_واسه چی اینجا اومدی؟

 

_عزیزم …من اومدم خاکسپاری ترنم

 

فرنود دستبندی را در دستش مشت کرد اسمش ترنم بود که پدر واقعی اش برایش گرفته بود …برای هدیه ای سه سالگی اش که آخرین هدیه بود. که در آتش سوزی پیدا شد.

 

 

فرید سکوت کرد تا رونیکا خنده کنان لبش را کنار گوش فرید برد و گفت:

 

 

_عزیزم یه خبر بهت بدم ذوق مرگ میشی …..من حامله ام

 

با این حرف چشمان فرید گشاد شد،این ته بی حیایی بود که این دخترک داشت،فرنود انگار این صحبت را شنید که سرش را برگردانند و به هر دوی آنها خیره شد.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۰۲۹۰۳۹

دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی…
Screenshot 20220925 090711 scaled

دانلود رمان شوگار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         مَــــن “داریوشَم “…خانزاده ای که برای پیدا کردن یه دُختر نقابدار ، وجب به وجب خاک شَهر رو به توبره کشیدم… دختری که نزدیک بود با سُم های اسبم زیرش بگیرم و اون حالا با چشمهای سیاه بی صاحبش ، خواب…
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۹ ۲۱۱۶۴۸ scaled

دانلود رمان قصه مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
IMG 20230123 230208 386

دانلود رمان آبان سرد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام…
IMG 20231031 193649 282

دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو 1 (1)

9 دیدگاه
    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان…
IMG 20210725 110243

دانلود رمان دلشوره 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۷ ۱۰۲۷۲۵۰۲۱

دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۵۴۸۵۵

دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار 0 (0)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در…
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
7 ماه قبل

عالی ها خیلی ولی حیف پارت گذاریش نامنظم

خواننده رمان
خواننده رمان
7 ماه قبل

کاش یه جوری فرنود پیداش میکرد

مریم
مریم
7 ماه قبل

عالی عالی عالی

Tina&Nika
Tina&Nika
7 ماه قبل

خاک تو سر فرید و رونیکا هرزه جنس این جور هرزه ها بلا نسبت عزیزن تو ایران خیلی زیاده
ممنون حدیث جون🥰🥰🥰

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x