رمان جرئت و شهامت پارت ۵

1
(1)

 

 

_منظورت چه راهی هست؟

 

دوباره نیشخندی زد و ادامه داد.

_خودت چی فکر می کنی؟

 

اخمی در بین ابرو هایم جا افتاد. از صندلی بلند شدم.و دستم را روی میز کوبیدم. و با لحن سنگین گفتم:

 

_تو ،هیچ غلطی نمی تونی بکنی!
میرم اونجا و جواب منفی میگم تو هم هر گورستونی دلت خواست برو.

 

و سریع به سمت خانه قدم زدم.
چه معنی داشت،که من با او هم صحبت شوم؟
انسان ابله حتی سخنش هم احمقانه هست.نیازی با هم کلام شدن با آن نیست‌.

 

وارد اتاق نشیمن شدم. همان موقع صدای دایی گوش هایم را سوزاند.

 

_چیشد،ترنم جان نظرت مثبته؟؟

 

نگاهی به چشمانش که غرق در شوق بود کردم.‌..همان موقع فرید هم جلوی در نمایان شد.

 

نگاهی به مادر و زن دایی کردم .
آنها فکر می کردند من جوابم مثبت است.
به خیال آنها پوزخند زدم.

 

وقتی دید من در سکوت هستم. فرنود گفت:

 

_ترنم چرا ساکتی، بگو دیگه داریم دق می کنیم.

 

_عروس رفته گل بچینه.

 

با صدای فرید دست هایم بر اثر حرص مشت شد.چه اشکالی داشت،برعکس تصوراتش لب میزدم؟

_دایی جان،زن دایی، مامان گلم من جوابم منفیه.

 

ناگهان دایی مانند بادکنکی که باد شده بادش خوابید. و دیگر از آن شوق و لبخند خبری نبود.

 

مادر چشم هایش گرد شد. شاید همچنین فکر نمی کرد که من همچنین جوابی به او بدهم.

 

_یعنی چی ترنم،چرا جوابت منفیه؟

 

نگاهی به فرید کردم دیدم او هم مانند مادر حیران شده به من زل می زند. لبخندی زدم و با تمسخر گفتم:

 

_خب من با فرید صحبت کردم.
دیدم به درد همدیگه نمیخوریم . و اخلاقامون با هم دیگه جور نیست.منم جواب منفی به شما اعلام کردم.

 

زن دایی که انگار معلوم است .خودش را نباخته به سمت من قدم برداشت و دست هایم را در دست سردش گرفت و گفت:

 

_دخترم،ترنم داری شوخی می کنی دیگه؟…آخه فرید هم گفت تو به اون علاقه داری .همه ی اونا تو تصوراتش بود؟

 

نگاهی به چشم های او کردم .که میتوان ناامیدی را در آن حس کرد .چرا همه متعجب زده هستن؟چرا حس آنها را درک نمی کنم؟

 

_چرا باید من شوخی کنم؟کاملا واقعی گفتم.
ما به درد همدیگه نمیخوریم.زن دایی جان ایشالله یه عروس بهتر از من پیدا کنی .

 

سریع به سمت اتاقم رفتم و در را بستم…

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.8 (9)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x