" خدمتکار عمارت درد" پارت 25 - رمان دونی

” خدمتکار عمارت درد” پارت 25

 

 

” کوروش”

 

رفتم تو اتاقم هر چی بود شکوندم

حرصمو سر وسایل خونه در اوردم

 

خدایا اون دختر چشه

با اون مارال قبل خیلی فرق کرده

 

دیشب فیلمای دوربین مدار بسته رو چک کردم

 

مارال تو بغل فرهاد بود شالش رو شونه هاش بود

من فقط یه بار بغلش کردم

اونم تو بغلم فین فین کرد

 

دختره خنگ خوابش سنگینه اصن نمیفهمه اگه فرهاد یه کاریش می‌کرد چی؟!

 

کی بهش گفته فرهاد میخواد اونو با خودش ببرتش

 

فرهاد آخر کار خودشو کرد…

من نمیتونم جلوی رفتنشو بگیرم

رو میز عکس خونوادگیمون با خونواده مارال

چقدر دور هم خوش بودیم

مارال اون موقعه به کیانا حسودی می کرد

میگفت داداش کوروش مال منه

خدا من دیگه نمیکشم

دارم دیونه میشم

بابا برای چی وصیت کردی دفتر اوستا علی رو بخونم

چرا مارال گفتی امانتمه

چرا من اون راز لعنتی رو فهمیدم

آخ بابا من الان با این باری که رو دوشم گذاشتی چیکار کنم؟!

 

امانتت رفت

گفتی کسی نفهمه تا وقتی…

من داشتم گریه می کردم

من کوروش احتشام

من چی برا از دست داشتن داشتم

کیانا که نیست

مارالم که داره میره

من اینجا چیکار کنم

بابا تو چرا این راز لعنتی رو بهم گفتی

چرا؟!

من گناهم چی بود؟!

عاشق شدن بود؟!

میدونستی از بچگی خاطره خواهشم میدونستی بابا

میگفتی تو بچه ای دهنت بوی شیر میده

موقعه اش که شد میریم

میگفتی مارال باید دکتر بشه

 

دارم از درد میسوزم

تو قلبم آتیشه

من جلو رفتن مارال نمیتونم بگیرم

دیر یه زود خودش میفهمه این راز چیه…

 

” مارال”

 

+ روانی

هر چی میشه میاد رو من حرصشو خالی میکنه

یا میزنه کبود میکنه یا موهامو میکشه

 

همش دستور همش امر

مارال این کارو کن مارال اون کارو کن

 

مارال سکته کنه از دست همتون خلاص بشه

بی مارال بشین

مارال دهن تو جررر میدم

مارال گوه اضافی نخور

 

دقیقا من باید چیکار کنم؟!

 

این فرهادم یه کاری میکنه منو به جون این کوروش میندازه

بابا منو رسوندی چرا بغلم کردی آوردی تو اتاق

 

بیدارم کن تکونم بده

 

دست به کف سرم زدم

 

آخ چقدر درد می کرد چقدر میسوخت

آمازونی چقدر محکم کشیده

 

سرمو هی ماساژ میدادم تا دردش کمتر بشه

 

چشم خورد به میلو

دیدم کنارش کیفمه

رفتم گوشیمو ور داشتم

ببینم کوروش کی زنگ زده

 

نیم ساعت بعد اینکه خوابیدم زنگ زده…

 

شماره فرهادو از قبل داشتم

خودش شمارشو تو گوشیم سیو کرده بود

 

بعد چنتا بوق گوشیشو ور داشت

 

+ الو سلام منم مارال

 

فرهاد:‌ سلام شناختم شماره تو سیو داشتم

 

این کی سیو کرده خدایا من چقدر از همه چیز بی خبرم

 

+ کِی؟!

 

فرهاد: حالا بعداً میگم

چه خبر؟! خوبی؟!

 

+ خوبم شکر

میگم یه سوال؟!

 

فرهاد: بفرما؟!

 

+ اول بگم تو بيمارستانی

بیماری چیزی نداری؟!

 

فرهاد: نگاه ساعت کنی میفهمی الان وقت ناهاره

 

یعنی من این همه ساعت خوابیدم…

 

+ خوبه

مزاحمت نمیشم ناهارتو بخور

 

فرهاد: نه بابا مراحمی

ناهار خوردم یکم دارم استراحت میکنم

تازه خودم میخواستم بهت زنگ بزنم

 

+ ها پس خوبه خسته نباشی

میگم کوروش بهم زنگ زد تو گوشی رو ور داشتی؟!

 

فرهاد: آره چطور مگه؟!

بهش گفتم خواب بودی منم گفتم از خواب بیدار نشی من ور داشتم

کار زشت بود باید ازت اجاره میگرفتم

بگم چون گوشیمو ور داشتی منو باز خواست کرد

 

+ نه بابا اشکال نداره

خوب چرا میخواستی بهم زنگ بزنی؟!

 

فرهاد: خوابت سنگین بود بیدارت کردم بیدار نشدی منم گفتم بغلت کنم بیارمت تو اتاق

بدون اجازه بهت دست زدم

بابت اینم ازت عذر میخواد

 

بابل مارال خاک تو سرت دختر

آبروم رفت

من چقدر خنگم منو بیدارم کرده بازم خوابیدم

 

+ تقصیر منه ببخشید من بیدار نشدم

 

فرهاد: خسته بودی اشکال نداره

حال من یه چیز بگم

کاراتو انجام دادم تا فردا حل میشه اومدم بگم چمدونتو ببند

منم اینجا کارامو کردم

دوتا بلیط گرفتم واسه فردا شب

 

فرهاد چقدر زود کارارو انجام داد خدا میدونه چقدر پول داده تا زودتر بریم

 

هم خوشحال شدم هم دلم گرفت که از اینجا میرم

 

فرهاد: مارال کوجایی دختر؟!

مارال صدامو می‌شنویی؟!

مارال؟!

مارال هستی؟!

 

+ ها آره هستم

 

فرهاد: خوشحال نشدی؟!

 

+ نه بابا خوشحال شدم

چقدر زود کارامو انجام دادی

مرسی ازت

 

فرهاد: دیگه من اینم

حالا برو چمدونتو جمع کن

 

+ باشه بازم مرسی

 

فرهاد: کاری نکردم

من دیگه برم

کاری نداری؟!

 

+ نه دیگه مراقب خودت باش

 

فرهاد: توام مراقب خودت باش

خدافز

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکاران ابدی جلد اول به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه رمان :   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان توهم واقعیت به صورت pdf کامل از عطیه شکوهی

        خلاصه رمان:   رها دختری از یک خانواده سنتی که تحت تاثیر تفکرات قدیمی و پوسیده خانواده اش مجبور به زندگی با مردی بی اخلاق و روانی می‌شود اما طی اتفاقاتی که میفتد تصمیم می گیرد روی پای خودش بایستد و از ادامه زندگی اشتباهش دست بکشد… اما حین طی کردن مسیر ناهمواری که پیش رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Masoomeh
Masoomeh
2 سال قبل

سلام من تازه رمانتون رو دارم میخونم خیلی عالیه 😍 
میشه بگید کی پارت میزارید؟؟

Masoomeh
Masoomeh
2 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

خیلی ممنون ❤

Asal_m
2 سال قبل

رمانت عالیهههه فقط همه چی داره خیلی سریع پیش میره🥲🤌🏼

آرا
آرا
2 سال قبل
پاسخ به  Asal_m

ببخشیداااا
ولی از رمان شما که سر و ته نداشت خیلی بهتره

(کانون حمایت از نویسندگانِ قلم قوی_آرا)

sanaz
sanaz
2 سال قبل

خیلی رمانت قشنگه ناموسن❤🤌

آرا
آرا
2 سال قبل

نویسنده جون
غلط املایی داریااا
کوجایی نه کجایی درسته

هم غلمت عالیه و هم رمانت🌈

آرا
آرا
2 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

🤣 🤣
ازبس رمان خونم دارم گیج میشم

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x