“خدمتکار عمارت درد” پارت 34

3
(2)

 

 

حس کردم دست و پام بی حسه

یه بوی الکل رو حس میکردم

چشمام خیره میدید

کم کم دیدمو بدست اوردم

حس کردم یه چیزی تو دستمه

سرُم تو دستم بود

یکم خودمو بالا کشیدم

فرهاد تا منو دید اومد طرفم

 

فرهاد: مارال خوبی؟!

میتونی صدامو بشنویی؟!

با چشمات دستمو دنبال کن

آفرین

حالا میتونی بگی کجا هستیم؟!

 

بزور آب دهنمو دادم پایین

 

+ بیمارستان

 

فرهاد:انگشتای پاتو میتونی تکون بدی؟!

 

یکم انگشتای پامو تکون دادم

 

+ میشه یکم آب بهم بدی؟!

 

بعد اینکه فرهاد یه لیوان آب بهم داد بازم مشغول کارش شد به پرستار که کنارش بود یه چیزایی به زبون خودشون میگفت

 

فرهاد: فشارت اومده پایین

نبض ات نرماله

حالت خوب شده خداروشکر

تا چند ساعت دیگه مرخصی

 

تو اون چند ساعتم چشمامو بستم خوابیدم

 

اومدیم خونه فرهاد

 

در رو که فرهاد زد منتظر بودیم تا باز کنن

حواسمو دادم به کف پوش

درو که باز کردن

 

+ فرهاد من دارم اشتباه میبینم این مامانمه

نه نه امکان نداره مامانم تو تصادف…

 

سرم گیج رفت حس میکردم دنیا داره دور سرم میچرخه

دیگه هنگ کرده بودم

 

فرهاد: مامان کی اومدی؟!کو سکینه خانم؟!

 

مامان فرهاد: فرهاد این همون دختره که میگفتی؟!

 

فرهاد: مامان وقت پرسیدن این سوال نیست مگه نمیبینی حالش خوب نیست…

 

مامان فرهاد اومد جلو

اومدم رو به روی من وایستاد

همین طور نگام می‌کرد

 

مامان فرهاد: نکنه تو یادگار بهار خواهرمی

قربونت برم چقدر شکل بهاری

 

دیگه گریه اش گرفته بود منو محکم بغل کرد

 

هیچ حرکتی نمیتونستم انجام بدم

 

این خانم کی بود؟! چرا اسم مامانمو میدونه؟!

 

از بغلم اومد بیرون با دستاش صورتمو قاب کرد

 

مامان فرهاد: فرهاد میگفت یکی مثل منو پیدا کرده نگو یادگار خواهرمو پیدا کرده

 

پیشونی مو بوسید از دستام گرفته منو کشوند تو خونه

نشستیم تو پذیرایی

 

فرهاد: مامان مارال حالش خوب نیست

آرامبخش زده باید استراحت کنه

الان اون هیچی نمیفهمه

 

همین طور داشتیم نگاه مامان فرهاد میکردم

 

هی سرمو نوازش می‌کرد

من کلی سوال داشتم تو ذهنم ولی نمیتونستم حرف بزنم

 

مامان فرهاد: سکینه خانوم برا دخترم سوپ بیار

 

فرهاد: مامان الان باید بخوابه!!!!

 

مامان فرهاد: برو کنار ببینم کی با شکم گرسنه خوابیده

نمیبینی رنگ به رخ نداره

 

فرهاد: فکر کنم من باید مدرک دکتری مو بدم به شما مامان

 

مامان فرهاد: دکتری که دکتری

من بهتر میفهمم یا تو؟!

 

داشتم به حرفای مادر پسری فرهاد و مامانش گوش میکردم

باز حس کردم قلبم درد گرفته

نمیتونستم نفس بکشم

دستمو رو قلبم گذاشتم

چند بار نفس عمیق کشیدم

بلند شدم برم سمت سرویس

که سرم گیج رفت و سیاهی مطلق

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
hasii
hasii
1 سال قبل

مارال چشه؟🥲

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x