تا نزدیکای ظهر درگیر کارای دانشگاه و ثبت نام آموزش زبان اونم هم انگلیسی هم آلمانی
خسته شده بودیم کلاً مشخص بود از چهره هامون
+ هنوز مونده؟!
فرهاد: نه دیگه فکر کنم از باید بری کلاس زبان
هفته بعدم کلاسای دانشگاه شروع میشه
دیگه حسابی سرت شلوغ میشه
+ نگو خودم خستمه میگی انگار بدنم هی سنگین تر میشه
بزار کو تا فردا
فرهاد: انگار داری کوه میکنی
+ کاش کوه بود
فرهاد به شوخی سرشو به معنی تاسف تکون داد
رسیدم خونه
دیگه نا نداشتم یه قدم تکون بخورم
خاله خزان: فرهاد دخترم چرا اینطوری شده؟!
فرهاد: چطوری شده؟!
مگه چیکارش کردم بد کردم رفتم ثبت نامش کردم
+ خاله همش خودم کارامو انجام میدادم
مثلاً زبانش خوبه
اصن هیچی کمکم نکرد
خاله ام انگار باورش شده بود گوش فرهادو محکم کشید
خاله خزان: مگه بهت نگفتم حواست به امانت خواهرم باشه
چند بار بهت گفتم
ها؟!
فرهاد: مامان چرا حرف اون جادوگر باور میکنی؟!
دستم بشکنه که نمک نداره
اشکال نداره مارال خانم بهم میرسیم
یه سیب رو میز بر داشتم گاز زدم داشتم با پوزخند نگاش می کردم
+ خاله ولش کن من همین که باهام اومد دستش دردنکنه
خاله گوششو محکم کشید
فرهاد: آخ مامان داره میخنده داره دورغ میگه
+ خاله بخاطر من ولش کن من بخشیدمش
خاله ام گوششو ول کرد خودشم داشت میخندید فهمید دارم فرهادو اذیت میکنم
فرهاد: میخوام نبخشی
تلافیشو سرت در میارم
ناهار خوردم هر کدوم رفتیم تو اتاقمون
گوشی رو بر داشتم زنگ سارا زدم
چقدر سریع گوشی رو برداشت
سارا: جانم مارال
+ چه سریعی جواب دادی
کجایی؟!
سارا: میخواستم زنگ میثم بزنم که تو زنگ زدی
+ اوه پس مزاحمتون شدم
سارا: مزاحم بودی از همون اول
+ برو گمشو دلتم بخواد
+ تو قلبت
میگم تو الان تو کدوم شهری؟!
مارال: اوم اسمش برلین
سارا: چجوری شهریه؟!
تو خودت حالت خوبه؟!
کجا میمونی میگم خدب نیست با یه پسر غریبه میمونی
+ شهر قشنگیه
خوبم
با خاله ام میمونم
سارا: چی خاله؟!
دیگه همه چی رو از اول تا آخر واسه سارا تعریف کردم
هر چی میگفتم گوشی رو بده به آنا میگفت رفته بیرون
بعد خدافزی با سارا گرفتم خوابیدم
دیگه موقع شاپ پاشدم رفتم تو سالن
همه جمع بودن
با همه سلام کردم
که سکینه خانم اومد میزو چید
بعد صرف شام فرصت خوبی بود تا خاله راز پشت اون نامه رو بگه
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
یه پارت دیگه هم بذار
ام چرا حس میکنم کافی نیس برام