“خدمتکار عمارت درد” پارت 53

5
(1)

اوم اینجا کجاست؟!
چه قشنگه
وای چقدر اینجا آشناس…

مارال ، کجایی ؟!
+ من خوبم
های من خوبم…

مارال نرو اونجا
مارال میفتی
چرا صدامو نمیشنوه

ندو مارال میفتی

_ نمیفتم کوروچ حواسم هست

میفتی مارال میدونم دست پا چلفتی

اون من و کوروش ایم
آره بچگی مون …

_ کوروچ بیا بریم اونور

مارال اونجا خطر داره مامان و بابا نگران میشن
کیانا تنهاست بیا پیشم

_ نه بیا

بچه لج نکن بیا

رفتم نزدیک کوروش

+کوروش منم
مارال
کوروش…

بی تفاوت از کنارم رد شد

_ آخ پام

دیدی گفتم ندو پاتو ببین اوففف
لباساتو
دختر کی از درخت میره بالا جز میمون
مگه میمونی

_کوروچ من…

هیچی نگو مارال تا نزدم اون پاتو بشکنم

صدای داد دختره بچه بلند شد…

_ میخواستم برات سیب بدم

رفتم بالا سرشون بهشون نزدیک شدم

_ پام درد میکنه …

گریه نکن مارال
حقته بهت گفتم نرووو

_ نمیدونستم… پام…

باشه فهمیدم فین فین نکن
بیا کولت کنم معلومه اینجوری راه بری

_ کمرت درد میگیره

نکه خیلی سنگینی

_ مامانم میگه بزرگ شدم خانم شدم

مشخصه خیلی…

_ حالا ببین
خم شد کولش کرد…

_ باز هم موی مرا مادرم مرا شانه زد

مارال گوشم …

_ روی پیراهن من نقش پروانه زد

صدای خنده هام تو کل فضا میپیچید

مارال جان من نخون لاقل فکر گوش منم باش

_ دلت بخواد چه قشنگ میخونم

همین طور داشتم نگاشون می کردم

از خواب پریدم

+ کیه یه دقه وایسا درو وا میکنم

خاله خزان : دخترم پاشو هر چقدر در میزنم پا نمیشی

+ اوفففف خاله
چه خبره اول صبحی؟!
خوابمه ، خستمه

رفتم سرجام پتو رو سرم کشیدم خوابیدم
خاله ام رفت پرده ها رو کشید کنار
خاله خزان: دختر پاشو ببینم نگاه ساعت کن
پاشو ببینم مهمون داری

+ خاله من الان اومدم مهمون چیه
بهش بگو نمیشناسم‌.‌..

یه صدای جیغ بلندی اومد خیلی آشنا بود

سر جام صاف نشستم

سارا: ها تو منو نمیشناسی…

قشنگ داشتم هنگ می کردم
الانه که رد بدم

سارا: آره رفتی با خارجیا گشتی مثل اونا شدی

+ پناه بر خدا
سارا: آره منو بگو نمیشناسی
هی صبر کردم نیومدی
خودم اومدم بالا
اشتباه کردم اومد

داشت میرفت که از دستش گرفتم…

خواب کلاً از سرم پرید

+ سارا وایسا نرو
وای من نمیدونستم خبر داری اومدم
خودن میخواستم سوپرایزت کنم

سارا: ولم کن تو که منو نمیشناسی

+ وا مگه میشه خواهرمو نشناسم

محکم بغلش کردم دلم براش تنگ شده بود

خاله خزان: الهی
بهت گفتم مهمون داری
پیش پای تو رزام دخترم اومدو رفت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رویا
رویا
1 سال قبل

واو خدا پارت جدید
مرسی که گذاشتی
عالیه
قلم تو دوست دارم

seviiin
seviiin
1 سال قبل

باید چند تا رمان خونده باشی و بلد باشی چطور بنویسی قدم اول: از ذهن و خیالت استفاده کن هرچی به نظرت جالب اومد یادداشت کن
قدم دوم: موضوع قشنگی پیدا کن (همون که تو قدم اول گفتم خودت تصور کن) و سعی کن تکراری نباشع
قدم سوم….اسم واسه شخصیت هات انتخاب کن و سعی کن اسم ها در یک رده باشن مثلا (محمد و یسنا در یه ردن…..آدرین و ماریا در یه رده)
قدم چهارم…..منظور رمان و شخصیت هارو به درستی برسون تا وقتی خواننده میخونه گیج نشه
قدم پنجم….اگهـ میخوای رمانت جذاب بشه یا از زبون خوده شخصیت ها بنویس یا از زبون راوی
قدم ششم…..سعی کن زاید از الفاظ رکیک استفاده نکنی و زیاد از صحنه های باز استفاده نکن
قدم ششم…..شخصیت ها زود عاشق هم نشن تا داستان قشنگ بشه
قدم هفتم…..رمانت رو تو دفترچه یادداشت یا یادداشت بنویس و چند بار بخونش و اشکالاتش رو برطرف کن
قدم هشتم…همون طور که گفتم تو انتخاب اسم شخصیت ها بیشتر دقت کن مثلا یه اسمی انتخاب نکن که در یک رده نباشن مثلا اسم دختر خیلی امروزی (رایا) اسم پسر خیلی قدیمی(علی) من توهین نمیکنماا فقط بریا جذابیت رمانت میگم
قدم آخر…..رمانت رو تو سایت بارگذاری کن و یا تویه کانال تو هر پیام رسانی و یا فایلش کن
ببخشید زیاد شد و هر سوالی باشه جواب میدم

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  seviiin
1 سال قبل

ب ادمین سایت (فاطمه) بگو
اگه قبول کردرمانت رو بزاری ادمینت میکنه

seviiin
seviiin
پاسخ به  seviiin
1 سال قبل

خواهش میکنم💛
تلگرام داری؟ اگه داری به فاطمه پیام بده تو تلگرام و اگه نداری یه زیر یکی از رمانا کامنت بزار و بهش بگو
راستی اینو یادم رفت بالا بهت بگم
یه اسم مناسب هم برای رمانت انتخاب کن

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x