"خدمتکار عمارت درد" پارت 44 - رمان دونی

“خدمتکار عمارت درد” پارت 44

 

 

عرفان همراه دکتر اومدن

دکتر همین طور داشت آزمایشامو چک می‌کرد…

 

دکتر: کوروش جان خوشحال شدم که میخوای درمان شی…

میخوای اینجا درمان ادامه بدیم یا جای دیگه؟!

 

+ دکتر میخوام قبل سه ماه راه برم نمیخوام تو این چرخ باشم

 

دکتر داشت شاخ در میورد که این همه پشتکار که میخوام قبل سه ماه بدست بیارم از کجا میاد

 

دکتر: چرا تو این دو سال نخواستی درمان بشی؟!

 

+ دکتر داستان داره…

بنظر خودتون برای درمان کجا برم فقط میخوام زود خوب بشم

 

دکتر: یه دوست خوب دارم تو شمال اونجا بهترین جا برا درمانت خوبه

 

+ دکتر میتونه قبل سه ماه کمکم کنه راه برم؟!

 

دکتر: پسرم تو این سه ماه چه خبره؟!

 

عرفان داشت میترکید از خنده

 

عرفان: استاد خبر امرخیره

 

دکتر: مبارکه کوروش جان

چرا زودتر به فکرش نیفتادی

 

+ دکتر چرا حرف اینو باور کردین؟!

دکتر: هر چی که هست خیره

من برم با اون مرکز هماهنگ کنم

که شب بتونی اونجا بری

 

از دکتر تشکر کردیم و اونم رفت که کارای ترخیص و هماهنگی های لازم رو انجام بده

 

عرفان: دکتر قبل سه ماه میتونم خوب شم

 

داشت ادای منو در میورد

+ گمشو از جلو چشمام

آبرومو جلو دکتر بردی

 

عرفان: بیا برو ببینم خودتو نمیبینی هی میگی قبل سه ماه قبل سه ماه

 

+ بنظرت میتونم خوب بشم؟!

 

عرفان: آره داداشم چرا نشه تو خودت بخوای سر دو ماه میتونی بدویی

+ دیگه نمیزارم مارال از دست فرار کنه…

 

عرفان: داداش بصبر چته بزار بیاد ببین شاید خودش اونجا کسی رو داشته باشه

یعنی چی نمیزاری فرار کنه؟!

 

+ عرفان وای به حالت بفهمم بهم آمار اشتباه دادی

 

یکم دست پاچه شده بود همین طور مِن مِن می کرد…

 

+ عرفان با توام اونجا چه خبره؟!

 

عرفان: بابا مارال یه دوست داره

 

+ خوب دختره یا پسره؟!

 

عرفان: چیزه…

لحن صدامو بردم بالاتر

 

+ چی عرفان؟!

 

عرفان: اَه پسره

باباش خارجی مامانش ایرانی

 

کوروش: وای مارال اینو کجای دلم بزارم…

 

عرفان: میگم مارال بهش رو نمیده این دانیاله که بهش دنی میگن دنبالشه

 

+ دارم دیونه میشم

 

محکم با دستام رو پاهام میزدم

 

+ طف به این زندگی زمین گیر شدم نمیتونم راه برم

ها ها دارم دیونه میشم

 

عرفان اومد جلومو بگیره

 

عرفان: کوروش نکن داداش من

رو پاهات نزن

بابا داری خودتو درمان میکنی نکن بدتر میشه

 

+ دیگه نمیکشم خستمه میدونی

دو ساله…

خودت که شاهدی

مگه به همه نگفتی رفتم آمریکا

دیدی که از رزا جدا شدم

 

عرفان: دیگه کم مونده بزار درمان بشی خوب بشی اون وقت خودتو برو دنبال خوشبختی

داداش من میدونم تو میتونی

 

عرفان منو بغل کرد از برادر بهم نزدیکر بهم بود

 

+ پاشو وسایل بیار باید بریم شمال

آدرس از دکتر بگیر بریم

به آنا هیچکی تو عمارته خبر نده

 

عرفان: جوون تو فقط امر کن

 

+ مزه پاشو ببینم دیر شده نمیخوام شب حرکت کنیم

 

چند ساعت بعد عرفان برگه ترخیص امضا کرده بود آماده رفتن شده بودیم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دودمان
دانلود رمان دودمان قو به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان دودمان قو :   #پیشنهاد ویژه داستان در مورد نوا بلاگر معروفی هست که زندگی عاشقانه ش با کسی که دوستش داشته به هم خورده و برای انتقام زن پدر اون آدم شده. در یک سفر کاری متوجه میشه که خانواده ی گمشده ای در یک روستا داره و در عین حال بطور اتفاقی با عشق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mehrima
Mehrima
2 سال قبل

هنوزم نذاشتی ک

My nazi
My nazi
2 سال قبل

مسخرمون کردی؟
۱ هفته اس دارم میام میبینم هنوز پارت ۴۴ هستی
اگه نمیتونی بزاری خب بگو
مردم رو علاف نکن

Mehrima
Mehrima
2 سال قبل

چرا تا الان پارت بعدی رو نذاشتی خسته شدم از ای همه انتڟار صد بار اومدم چک کردم

My nazi
My nazi
2 سال قبل

خیلی زود داره پیش میره🤔

عسل❤💜
عسل❤💜
2 سال قبل

عزیزم رمانت قشنگه اما لطفا یه نظمی رو توی پارت گذاری رعایت کن. چون من مثلا دو روز نمیام میبینم یهویی ۴ یا ۵ تا پارت پشت سر هم گذاشته هم ساعتای که میبینم، هر کدوم مال یه وقتیه

لیلی
لیلی
2 سال قبل
پاسخ به  عسل❤💜

اره دقیقا اصلا معلوم نیست کی میزاره مثلا امروز اصلا نزاشته از صبح ده بار اومدم دیدم نزاشته

فردخت
فردخت
2 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

تسلیت میگم

لیلی
لیلی
2 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

تسلیت میگم  💔 

علوی
علوی
2 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

تسلیت می‌گم. خدا به خانواده محترم، مخصوصاً خواهر مرحوم داییت صبر بده.

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x