حدودا ساعت نزدیک به سه صبح بود که رسیدیم خونه و من که نای راه رفتن نداشتم با حال زاری پرسیدم :
کدوم اتاق منه ؟
– طبقه بالا رو به روی اتاق من .
واییییییییییی
خدایا بسه دیگه .
بهراد بی اهمیت بهم رفت بالا و منم به هر بدبختی بود خودمو رسوندم به اتاقم . اتاق مستر بود و توش حموم داشت . رفتم تو حموم و شیش ساعت گیر موهام بودم
تار موهام به شدت نازک بود و وقتی کارم تموم شد و گیره ها رو از تو سرم در آوردم ، چشمام به حدی از شدت اشک قرمز شده بود که دیگه تار میدیدم .
دمر افتادم رو تخت و بعدش نفهمیدم چی شد .
ـ……………. صبح روز بعد
چشمامو باز کردم ، از امروز زندگی من وارد بخش جدیدی شده بود
بهراد قول داده بود که هیچ کاری به کارم نداشته باشه و حتی اتاق هامون هم جدا بود .
از جام بلند شدم ، دیشب که اصن فرصت نشد اتاقو ببینم .
تخت ، دراور ، کمد لباسی ، کتابخونه و آینه ام سفید ، با عاج های سلطنتی و طلایی بود
کاغذ دیواری گل های سفید با نوار های پررنگ طلایی .
اتاق خیییییییییلی خوششششگلی بود . رفتم سر کمد و یه لباس آبی فیروزه ای آستین بلند و یقه دیپلمات پوشیدم و شلوار پاچه گشاد مشکیم رو هم بر داشتم .
نمیتونستم روسری بپوشم چون بهراد شرعا و قانونا همسر من بود .
موهام که تا زانو هام میرسید رو شونه کردم و از اتاق رفتم بیرون .
بهراد سر میز صبحانه نشسته بود ولی چیزی نمیخورد .
رفتم و رو به روش نشستم و سلام کردم ، نه تنها جوابمو نداد بلکه شروع کرد به اولتیماتوم دادن :
ببین تیدا عمارت من یه سری قوانین داره
یک : هردو باید سر میز تو یه تایم مشخص باشیم و غذامون رو با هم بخوریم و با هم از سر میز بلند میشیم
دو : حق نداری قبل از من به اتاق خوابت بری
سه : من از اینکه کسی تو خونم باشه بدم میاد بنابراین غذا درست کردن و باقی کار های خونه با خودته
چهار : بدون اجازه من از خونه بیرون نمیری .
– اوکی قوانینت رو فراموش نمیکنم
حالا چرا اول صبحی رفتی مو مصنوعی گذاشتی ؟ نکنه کچلی ؟
– ها ؟ موهای خودمه بابا
صدای خندش بلند شد :
شخی بامزه ای بود
– ای بابا ، بیا خودت نگاه کن .
یه لقمه گرفتم و گذاشتم تو دهنم که بهراد از جاش بلند شد و اومد بالاسرم . چند نخ از موهامو تو دستش گرفت و یهو کشید
از شدت درد لقمه پرید تو گلوم
به سرفه افتادم و ضربه هایی که بهراد به کمرم میزد بی فایده بود
دراز کشم کرد و چند قطره آب ریخت تو حلقم :
وای باورم نمیشه موهای خودته
– منم باورم نمیشد بخوای اینجوری موهامو از ریشه بکنی
نویسنده : ترنج
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چرا احساس میکنم این رمانو زدن دور تند😐، انگاری ک یه فیلمو سریع رد کنی، آدما تند تند حرف بزنن
شمام اینجوری فک میکنین یا من خل شدم؟ 😂
دقیقا منم این حسو دارم😂
ولی یکم تو رو خدا بیشتر بنویس
آخه این ربع پارت هم نیس
چه برسه یه پارت😒😕
😂😂😂😂
جونم مو بلند 😍😍