رمان آرزوی عروسک پارت 115 - رمان دونی

 

باشنیدن حرفش قلبم و مغزم باهم ازکار افتادن…
حس کردم قلبم دیگه نمیزنه و تو هوام…
_چ.. چی؟
_دوستت دارم…

_تو… تو.. چی داری میگی؟
دستمو گرفت و روی قلبش گذاشت…
_دارم میگم این لعنتی فقط واسه تو میزنه! وقت عاشق شدنم نبود..

نمیخواستم عاشق بشم اما وقتی به خودم اومدم دیدم نه دلی واسم مونده نه عقلی.. همه رو ازم گرفته بودی.. اونقدر شیفته ات شدم که حتی خودتم نمیتونی بفهمی باهام چیکار کردی!

نمیدونم چرا با حرفاش داشتم گریه میکردم..
دلم یه جوری بود.. یه آشوب شیرین توی دلم به پا شده بود که بیا وببین…
_تو سه روز که ازت بیخبر بودم

با فکر اینکه نکنه راست گفته باشی وواقعا با اون باشی دیونه شدم.. اونقدر دیونه که به کشتن جفتتون فکرمیکردم..

اگه امروز گیسو رو با تهدید اخراج شدن مجبور نمیکردم بگه کجایی هنوزم فکرمیکردم پیش اونی ..
توی سکوت فقط نگاهش میکردم واشک میریختم…

دستاشو قاب صورتم کرد و گفت:
_چرا گریه میکنی؟
_من رو دوست داری و رژ لب نامزدت رو بابوسه پاک میکنی؟ انتظار داری باورکنم؟
_چیییییی؟؟؟؟

دست هاشو پس زدم و باحرص گفتم:
_ولم کن ببینم خرخودتی..! فکرمیکنی من گول حرف هاتو میخورم؟ فکر کردی رژ لب دلبر خانومت رو ندیدم؟

تک خنده ای کرد و بدون حرف فقط نگاهم کرد….
_چیه؟ چرااونجوری نگام میکنی؟ فکر نمیکردی دستت رو خونده باشم نه‌؟

باهمون نگاهش که تهش یه عشق شیرین موج میزد سرشو به نشونه ی نفی تکون داد وگفت؛
_نچ… فکر نمیکردم اینقدر حسود باشی.. پس واسه این موضوع قهر کرده بودی؟

باحرص گوشه ی چشمم رو چین دادم و گفتم:
_خوشم میاد انکارشم نمیکنی!
این دفعه تک خنده اش تبدیل به خنده شد و باخنده گفت؛

_همین کارهارو کردی عقل از سرم پروندی.. دیونه من شب قبلش چی بهت گفتم؟ نگفتم ازوقتی عاشق شدم حتی اونو لمسش هم نکردم؟

سرم روپایین انداختم که دوباره دستش رو زیرچونه ام برد ومجبورم کرد نگاهش کنم..
_به من نگاه کن… مگه نگفتم بهت خیانت نمیکنم؟ حرفامو جدی نگرفتی نه؟

_میخوای بگی رژلب پاک شده ی نسیم کار تو نبوده؟
_معلومه که نبوده! من بجز لب های تو هیچ لبی رو نمی بوسم…
باحرفش لپ هام گل انداخت و گوشام داغ شد…

ببینم تورو.. باز خاله قزی سرشو پایین انداخت که!

خجالت زده باصدایی که خودمم به زور شنیدم گفتم:
_اون همه آرایش بدون رژ….
دستاشو قالب صورتم کرد و گفت:

_نسیم باهوشه.. خیلی هم باهوش.. تموم کارهاش با برنامه اس و مطمئن اون هم جز برنامه هاش بوده.. شایدباورت نشه اما من اونقدر به فکر عکس العمل تو بودم

که اصلا متوجه آرایش نسیم نشده بودم!
_اگه دوستش نداری اگه همه ی اینهایی که میگی راسته پس چرا ازش جدا نمیشی و تمومش نمیکنی؟

_برعکس چیزی که نشون میده من اصلا اونجوری که شما فکر میکنید با نسیم نبودم سارا….
بازم یاد بوسه هاشون وعکس هاشون افتادم وپوزخندی روی لبم نشست…

_پرت وپلا نگو.. خودم چندبار درحال بوسیدن دیدمتون!
خندید و با خنده گفت:
_دیونه..! توهم کم کمین نکردی مچ مارو بگیری ها!

باجدیت توچشم هاش نگاه کردم که خنده اش محو شدوگفت:
_خیلی خب.. اونجوری نگام نکن.. من یه پسر آزادبودم وفقط یه پسر که متاهل وپایبند نباشه میتونه حرف من رو بفهمه…

_پسرا مثل دخترها نیستن که فقط درصورت عاشق شدن با کسی رابطه بندازن…
منم آزاد بودم و مهم تر ازاون عاشق کسی نبودم.. سینما باز بود ومنم….

دستمو به نشونه ی سکوت بالا آوردم و حرفشو قطع کردم…
_هیس… کافیه.. نمیخوام بشنوم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده

  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن , حالا بعد از هفت سال شرایطی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی

        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sanaz
sanaz
2 سال قبل

اعییی تف تو روحت سارایع عنتر😐😐😐😂

Cood Girl
2 سال قبل

همه پسرا لنگه ی هم هستن
سینما باز و آزاد و……..
دلم میخواد نسل این نوع پسرا منقرض شه
از بحث شیرین رمان خارج نشم 😂
خدایا این دوتا جوون خل و چل ما رو هدایت فرماااا و سارای دیوانه را خودت سر عقل گردان و نسیم گور به گور شده را ببر زیر تریلی آمیییین 🙂😂

Maaayaaa
Maaayaaa
2 سال قبل

هعی حالا که اعتراف کردن سارا خانم قهرش اومده

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Maaayaaa
Nahar
Nahar
2 سال قبل

چقدر سارا زود قضاوت میکنه؟؟

Heli
2 سال قبل

تا ی اتفاقی میوفته این سارا ی گور به گوری میرینه توش:)

Sahar Shoorechie
Sahar Shoorechie
2 سال قبل

درسته این اخلاق گوه پسراس
ولی اینا خیلی بهم میان🥲
من میخوام بهم برسن🥺

پ ا
پ ا
2 سال قبل

نماز شکر بجا میاورم بالاخره ی چیزی شد

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x