رمان آرزوی عروسک پارت 121 - رمان دونی

 

باحرف سارگل خیالم راحت شدو نفس ‌آسوده ای کشیدم…
_آهان آره راست میگی.. خودمم نمیدونم چی دارم میگم..
انگار هنوز کامل بیدارنشدم.. گیج میزنم..

مامان_ برو یه کم آب به سر و روت بزن منم ناهارت رو واست گرم کنم..
باشنیدن کلمه ی ناهار مغزم جرقه زد.. قرار بود ناهار رو با آرش بخوریم..

_من.. من دیرم شده مامان.. دستت دردنکنه.. فکرنمیکنم برسم ناهار بخورم!
_دیر واسه چی؟ کجا میخوای بری مگه؟
نگاهی به سارگل انداختم

انتظار داشتم یه چیزی بگه و به دادم برسه اما انگار اونم مثل من حرفاش ته کشیده بود!
یه کم فکرکردم چیزی به ذهنم نرسید.. توی همون چند ثانیه تصمیم گرفتم با بهونه ی دستشویی رفتن

یه کم زمان بخرم تا بتونم فکری کنم و بهونه ای سرهم کنم..
_میگم بهت قربونت برم صبرکن برم دستشویی میام بهت میگم مثانه ام داره میترکه!

منتظر هیچ حرفی نشدم فورا پریدم توی سرویس بهداشتی..
حالا چیکار کنم؟ بهشون چی بگم؟ هنوز چهار روز نشده

که گفتم دیگه نمیخوام اونجا کارکنم و دنبال کار جدید میگردم!
الان چطوری بگم میخوام برگردم توی همون خونه؟؟؟!!!

ازاونجایی که خودمم به ثابت موندن تصمیمم مطمئن نبودم
به مامان اینا گفته بودم با استعفام موافقت نکردن

اما نه.. فکرنمیکنم این دلیل موجهی واسه برگشتم باشه!
میترسیدم بگم قبول نکردن و مجبورم برگردم بابا عصبی بشه خودش بره باهاشون طرف بشه!

میدونستم بابا به اینکه کسی بچه هاشو مجبور به کاری کنه خیلی حساسه و ممکنه این حرفم به ضررخودم تموم بشه!
ای خدا حالا چیکار کنم؟ چه خاکی توسرم کنم؟

یکی نیست بگه دختره ی احمق تو که ثبات اخلاقی و شخصیتی نداری غلط میکنی این چرت و پرت هارو میگی! میمردی اگه همون میگفتی اومدم مرخصی؟

داشتم توی توالت باخودم کلنجار میرفتم ونمیدونم چقدر طول کشیده بود که پیگیرم شده بودن‌!
سارگل تقه ای به در زد و گفت:
_آجی؟ زنده ای؟

_مرگ بدتراز مردن توی دستشویی سراغ نداشتی؟
خندید وگفت:
_چه بدونم دیدم خبری ازت نیست گفتم شاید اون تو خفه شدی!

صورتم رو شستم واومدم بیرون..
روبه سارگل کردم و با حرص ساختگی گفتم:
_تو دستشویی هم ازدست تو آرامش ندارم من؟
_هیچ کجا از ‌دست سارگل درامان نیستی هیچ جا…

بابا_ به به.. ببین کی بیدارشده! ساعت خواب دختربابا!
_سلام باباجونم.. حالا یه روز دیربیدارشدما.. هی به روم بیارین..!

باباخندید و درحالی که به طرف آشپزخونه میرفت گفت:
_اشکال نداره که بابا.. من حرفی ندارم اصلا تو ساعت چهار بیدارشو خوبه؟

_عالیییی!
_چایی میخوری واست بریزم؟
_مرسی قربونت.. خودم میام میریزم…
سارگل با تشر وصدای بلند گفت:

_چی چی رو میام میریزم؟ ساعت رونگاه کردی؟ میخوای چایی هم بخوری؟
باگیجی به سارگل نگاه کردم و نامحسوس سری به نشونه ی نفهمیدن تکون دادم…

دوباره بدون اینکه بذاره من حرف بزنم ادامه داد:
_واقعا میخوای زن بیچاره رو با اون حالش توی بیمارستان تنها بذاری؟ خوبه خودت میگی کسی رو نداره ها…

حالا نوبت بابا بود که مثل من گیج بشه و به سارگل نگاه کنه!
مامان_ توکاریت نباشه سارگل خودش تصمیم میگیره دخالت نکن..
بابا_ چی شده؟ زن کیه؟ تصمیم چی؟

سارگل_ وای بابا دخترت دلش از سنگ شده بخدا من شک دارم این همون سارای خودمون باشه!
مگه نمیدونی آمنه، زن پندار بیمارستانه؟

_خب آره میدونم! خداشفاش بده چه ربطی به سارا داره؟
_ربط داره قربونت برم سارا پرستار اون خانومه و تو شرایط بدی تصمیم به استعفا گرفته

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی

  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره و با سامیار معتمدی پسره مغرور و پر از شیطنت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه صنم pdf از شیرین نور نژاد

    خلاصه رمان :       شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی که کمکش میکنه،مردشروریه که ازش کینه داره ومنتظرلحظه ای برای تلافیه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پ ا
پ ا
2 سال قبل

من که نخوندم ولی خوب بدش با شما

Nahar
Nahar
2 سال قبل

چ خانواده گرمی😃😍
حالا اگه خانواده ما بودااا و تا این ساعت میخوابیدیم با توپ و تانک میومدن بیدارمون میکردن😂😂😂

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

سلام افسون جون چطوری خوشگلم ؟ چرا نمیای چت روم ؟🙃❤️

Nahar
Nahar
2 سال قبل

سلام ممنون ت خوبی؟
حوصله ندارم فقط میام پارتارو میخونم و میرم😂♥️

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

قربونت منم خوبم❤️
اما هر وقت حوصلت شد یه سری به چت روم بزن مطمئنم اگر بیای چت روم عادت کنی ، دیگه معتادش میشی ولش نمیکنی😂 بچه های اونجا که یکیش خودم باشم خیلی خون گرمن🤣🙃

Nahar
Nahar
2 سال قبل

عزیزمی♥️
چشششم حتما میام و گل سر سبد جمعتون میشم😂😂😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Nahar
𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

حتما بیا نفسم❤️😘

sanaz
sanaz
2 سال قبل

دوباره پارت کمهههههههههه💔😑

Zahra...
Zahra...
2 سال قبل

درخواست داشتن خواهری مثه سارگل دارم

sanaz
sanaz
2 سال قبل
پاسخ به  Zahra...

باهات موافقم 😂🤦‍♀️

🫠anisa
🫠anisa
2 سال قبل
پاسخ به  Zahra...

من خواهرم بدتریم یکی میخواد با نامزدش بره بیرون من میگم قلبم درد میکنه بابام میگه برین دکتر بعد ماهم میزنیم ب چاک
یا میگم ک دارم میرم جزوه بگیریم😂

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x