رمان آرزوی عروسک پارت 165 - رمان دونی

 

 

باهمون لبخند بانمک روی لب هاش سری به نشونه ی منفی تکون داد و منم دیگه چیزی نگفتم! خودمو سپردم به سرنوشت.. البته تکیه گاه بودن و آغوش امن آرش هم بی تاثیر نبود!

 

چندثانیه بعد نسیم بیخیال صدا زدن من و تکون دادن دستگیره ی در شد و خداروشکر صداش دور شد و حداقل خیالم راحت شد از پشت در اتاق من گورش رو گم کرده!

 

از آرش جدا شدم و آهسته گفتم:

_کاش اصلا نمیومدی تو اتاقم.. الان چطوری میخوای بری بیرون وقتی اون عفریته همین دور وبراست؟

_حاضری باهم بریم بیرون و همه چی رو خراب کنیم؟

 

_زده به سرت؟ دیونه شدی؟ آره تو دیونه شدی! اما من هنوز یه ذره عقل تو کله ام هست که این کارو نکنم.. مگه خودت نگفتی که زیردست نسیم آتو داری؟ مگه نگفتی اگه باهات در بیوفته واست گرون تموم میشه؟

 

_چرا گفتم.. هنوزم میگم.. اما داشتن تو به همه ی این ها می ارزه!

_نمیخوام.. من نمیخوام به دردسر بندازمت.. من صبرمیکنم آرش.. ازت خواهش میکنم هیچ کار اشتباهی نکن که واست شر درست بشه!

 

اومد چیزی بگه که صدای ویبره ی گوشیش که روی تختم افتاده بود به صدا در اومد و اسم نسیم روی گوشی افتاد..

باعجله گوشی روبرداشتم و دکمه ی بیصدای کاملش رو زدم!

 

 

_نسیم داره زنگ میزنه.. میخوای چیکار کنی؟

_هیچی.. میشه اینقدر نترسی سارا؟ این ترسیدن های تو بدتر منو جری میکنه ها..

_نمیترسم آرش… فقط بگو میخوای چیکار کنی؟

 

_گفتم که هیچی! گوشی روبنداز کنار و بی محلش کن! تمام!

اومد نشست روی تختم و دست منم گرفت کنار خودش نشوند وگفت:

 

_میدونی چه عذاب وجدانی انداختی به جونم؟

بابغض و بیصدا فقط نگاهش کردم..

_ازاینکه میدونم باعث وبانی این حالت من هستم ازخودم بدم میاد!

 

سرم روبه شونه اش تکیه دادم و آروم تر خودش گفتم:

_من فقط میترسم ازدستت بدم.. ترس طرد شدن و ازدست دادن من رو ازپا درمیاره آرش!

_هیچکی نمیتونه تورو ازمن و من رو ازتو بگیره عشقم!

 

_خودت گفتی که نسیم خیلی قدرتش….

حرفمو قطع کرد و با کلمات هجی شده گفت:

_من از اون احمق نمیترسم.. اون دربدترین حالت ممکنه به بابا آسیب برسونه و باعث ورشکشت شدن اون بشه..

 

پس هیچ خطری من رو تهدید نمیکنه و نیازی نیست تو این همه بترسی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.6 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل

غافلگیر شدم 🙃

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل
پاسخ به  Ebrahim Talbi

باورم نمیشه هنوزم پارت میزارن

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x