رمان آس کور پارت 183 - رمان دونی

 

 

 

 

اما حامی گوشش بدهکار نبود و مدام از کار اشتباه پدرش میگفت. آنقدر که سراب را کلافه و صدایش را درآورد.

 

_ وای وای، مرد انقدر خاله زنک نوبره به خدا!

پاشو برو بیرون مغزمو خوردی حامی، برو بیرون تا یه بلایی سرت نیاوردم!

 

حامی تای ابرویی بالا داده و گوشه ی لبش طرح پوزخند گرفت.

بینی سراب را میان انگشتانش فشرد و او را وادار به تقلا کرد.

 

_ تویی که دماغتو بگیرم جونت درمیاد واسه من وحشی بازی درمیاری توله؟!

 

او را رها کرده و سراب با چند مشت و لگد حرصش را نشانش داد.

 

تنش را روی تن حامی کشیده و عمدا چانه اش را با فشار زیادی به سینه ی حامی چسباند.

 

_ تو چرا نگفتی مامان و بابات پلیس بودن؟

 

حامی در حالی که سعی میکرد درد قفسه ی سینه اش را به روی خود نیاورد، بیخیال سری تکان داد.

 

_ خودمم یادم نبود، انقدر اتفاقای مهم تر افتاد که این پیششون مهم نباشه.

 

سراب لب به دندان گرفته و ریز خندید.

 

_ هر کاری میکنم نمیتونم مامانو تو لباس پلیس تصور کنم، فکرشو کن!

 

حامی دهان کجی کرده و با چسباندن ابروهایش به هم غرید:

 

_ چشه مگه مامانم؟!

 

سراب چانه اش را بالا برده و محکم به سینه ی حامی کوبید. چشم غره ای رفته و گفت:

 

_ خبه خبه، مامان دوست شده واسه من!

انگار نه انگار تا دیروز التماس آقا رو میکردم با مامانش حرف بزنه.

آخه مامان خیلی گوگولی و مهربونه، واسه منی که کل زندگیم پلیسا واسم مثل هیولا بودن و باید ازشون میترسیدم تصورش سخته که یه پلیس بتونه مثل مامان باشه.

 

حامی اَه کشیده ای گفته و در همان حال دست دور تن سراب پیچید.

 

_ ول کن اینا رو دختر بد، یذره به شوهرت برس!

هر ور میریم حرف گذشته ی گوه این جماعته، خسته شدم بابا… یه بوس بده به شوهر جونت ببینم!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 104

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماهرخ
دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام

  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…! مرد نفس سنگینش را بیرون داد.. گفتنش کمی سخت بود

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی

    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان این من بی تو

    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه را برای پسر بزرگش خواستگاری و مراسم عقد آنها را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمستان ابدی به صورت pdf کامل از کوثر شاهینی فر

    خلاصه رمان:     با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می ِکشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x