رمان آس کور پارت 184 - رمان دونی

 

 

درست همان لحظه ای که حامی سراب را قفل آغوشش کرده و لبهای شیرین تر از قندش را با جان و دل مزه میکرد، بردیا با برگه ای که میان انگشتانش در حال مچاله شدن بود، با ظاهری آشفته و فکری مشغول وارد خانه شد.

 

بدون سلام و احوال پرسی، حتی بی توجه به بحث جدی ای که بقیه در حال انجامش بودند، بی هوا حاج آقا را صدا زده و نگاه همه را متعجب و سوالی کرد.

 

_ اردوان، یه لحظه بیا!

 

نگاه هاج و واج بردیا قلب حاج آقا را روی دور تند انداخت.

چشمانش که روی کاغذ درون دستانش افتاد، آن قلب پر جنب و جوش به یکباره خاموش شد.

 

آنقدری عمر کرده بود که ندیده و نخوانده بفهمد چه چیزی درون آن برگه ی کوچک نوشته شده.

 

چهره ی بردیا همه چیز را فریاد میزد اما کمی خودش را دلداری داده و با خود گفت در حال حاضر، هزاران موضوع مختلف میتواند بردیا را به این حال و روز بیاندازد.

 

با گفتن اینکه شاید آن برگه اصلا آن چیزی که فکر میکرد نباشد، پاهای لرزانش را سمت بردیا کشاند.

 

بردیا زیر ذره بین نگاه بقیه، او را گوشه ی دیوار کشیده و بازویش را فشرد.

 

_ اون آزمایشی که ازم خواستی انجامش بدم، مال کی بود؟

 

زانوان حاج آقا سست شده و نامحسوس خودش را به دیوار چسباند.

 

همان چیزی که از اتفاق افتادنش میترسید، اتفاق افتاده بود.

درست در بدترین زمان ممکن…

 

_ منفیه مگه نه؟

 

با نا امیدترین حالت ممکن پرسیده بود. انگار که خودش هم از قبل جوابش را میدانست.

 

بردیا چشم گرد کرده و ضربه ی آرامی به سینه اش کوبید.

 

_ میگم واسه کیه این؟

 

اما گوش های حاج آقا انگار کیپ شده و چیزی نمیشنید. تمام تنش کوره ی آتش شده بود و فقط نیاز داشت منفی بودن آزمایش را بشنود که بردیا آب پاکی را روی دستش ریخت.

 

_ نمونه ها مال کی بود که مثبته اردوان؟ پدر و فرزندیشون تایید شده…

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 111

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تمنای وجودم

  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابی است که از روز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین جا تمامش کنیم…. بیا کشش ندهیم… بیا و تو کیش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بانو
بانو
3 ماه قبل

کلا پارت گذاری ها بی خود شده اینم که هیچ😐😐😐

علوی
علوی
3 ماه قبل

سراب دختر حاج آقا و حاج خانمه.
حامی پسر یاشاست. اما اگر پسر یاشا و حاج‌خانم باشه، باز با سراب خواهر و برادر ناتنی می‌شوند.
اگه اینجور باشه بقیه رمان تا انتهای دنیا می‌شه اَیییییییییییییییییییی

خواننده رمان
خواننده رمان
3 ماه قبل

چرا رمانا تا به جاهای حساس میرسن دیر به دیر پارت گذاری میشن
حالا باید چقدر منتظر بمونیم تا بفهمیم سراب دختر کدومشونه

زلال
زلال
3 ماه قبل

اصلا از این پارت آزار داشتن نویسنده معلومه درست تو پارت حساس دو خط نوشته واگرنه هرروز پارتا طولانی بودن یعنی چی

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x