#پارت۱۴
#آشوب
همیشه با امدن به اینجا احساس قدرت میکند
کل شهر زیر پایش است
هرچه درطول هفته اتفاق افتاده است برای ایلین تعریف میکند .
بهترین همدم روزهای تنهایش بود
روزهای که فقط سنگ صبورش ایلین بود
خداروشکر میکرد برای داشتن ایلین
گارسون می آید ودیدنش میگوید:
-خوش اومدین؟!
همون همیشگی ها؟!!!
ایلین سری تکان میدهد وبرمیگردد.
به سمت چپ نگاه میکند به شهری که چراغ خانه هایشان روشن وهرکدام هزار مشکل دارند.
درر دلش میگوید :
« شهر از بالا زیباست و آدم ها از دور جذاب…»
-تابحال بهت گفتن نیم رخت خیلی جذابه؟!….
مخصوصا اون چال لپ موقعی که لبت رو غنچه میکنی .
اوعاشق چال گونه اش بود اگر چاره ای بود کاری میکرد دگر چال گونه نداشته باشد.
پوزخند میزند ومی گوید:
-اره زیاد شنیدم!…..
مگر میشود یادش برود.
هنوزم صدایش را به یاد دارد
-کاش،زمان می ایستاد.ومن ساعت ها مشغول تماشایی نیم رخ تو باشم!!!!….
…
#پارت۱۵
#آشوب
امشب از همان شب های بود که نه خودش حوصله داشت نه ایلین .
موقع خداحافظی که میشود روبه او میکند ومی گوید:
-آشوب ناراحت نباش عزیزم….یادت میاد روزی که باهم آشنا شدیم …بهت گفتم همه درد دارن ….ولی هرکس دردش متفاوته ..
امیدت به خدا باشه درست میشه …
با لبخند می گوید:
-زندگی درد قشنگیست که جریان دارد …..
اوهم ادامه میدهد:
-زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش …
آهی میکشد ومیگوید:
-که بدون او فقط خواب پریشان دارد!!!…..شب بخیر…
لباس هایش را عوض میکند روبه پنجره می ایستد.
هروقت که به یاد او می افتاد وحالش خراب میشد
قهوه اسپرسو در ماگی که اسم او وخودش روی ان نوشته شده بود می نوشید .
خان عمویش را را می بیند که روی تخت تکیه داده است وچشم هایش بسته اس …
سریع پایین میرود …
اوایل مهرماه بود وهوا خُنک بود .
هودی مشکی به تن داشت
خان عمویش همیشه قبل از خواب باید این اهنگ را گوش کند ،تا از غصه وغم دق نکند
همانقدر که بعداز رفتن او عذاب کشید دوبرابرش را عمویش تحمل کرد .
-عجب رسمیه رسم زمونه!! قصه ی برگ و باد خزونه… ♪♪
میرن آدما، از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه… ♪♪
کجاست اون کوچه؟ چی شد اون خونه؟ آدماش کجان خدا میدونه!!
عمویش زیر چشمی نگاهش میکند آشوب نزدیک میشود که خان عمویش میگوید:
-اومدی بابا جان ؟!بیا بشین پیشم ….
میرود وکنار خان عمویش مینشیند.
شانه اش را درآغوش میکشد و موهایش روبوسه باران میکند ومی گوید:
– گل سرخم چرا پژمرده حالی؟ بيا قسمت كنيم دردی كه داری بيا قسمت كنيم، بيشش به من ده كه تو کوچک دلی، طاقت نداری …..
دستی در موهایش میکشد .
عمویش میداند که برای چه موهای مشکی اش را کوتاه نمیکند .
آهی میکشد .
#پارت۱۶
#آشوب
با بعض میگوید:
-عمو دلم تنگشه!…
گاهی اوقات میزنه به سرم خودموبکشم ولی یادم به اونایی میان که دوسم دارن ..ودوسشون دارم …
هیچکس نمی تونه با یه جمله منو اروم کنه …اون لحظه اخرم از رفتن پشیمونم کنی جز تو عمو ….
با حرفات آرومم میکنی بهم آرامش میدی ….
عمویش میداند چه میگوید
حالش را درک میکند
با آهی میگوید:
-اگه خدا بهم دختر نداد واز این لطف بزرگ محرومم کرد به جاش تو فرشته رو به من داد ….
تو معجزه زندگیمون هستی ..
شادی خونمون …
وقتی حالت خوب نیست حال خانه باغم خوب نیست ….
حال اعضای خانه باغ هم خوب نیست….
تو خوب باش عمو …
تو فقط بخند تا همه ما بخندیم تا حالمون خوب باشه …
به قران از بزرگ تا کوچیک حالمون به یکی یدونمون وصله ….
با بغص میخندد میگوید:
-عمو کاش تو بابام بودی …کاش بجای کار تو سینما شرکت رو یا فرش فروشی رو بر میداشت ….
عمو خسته شدم از محبت ندیدن …
عمو منو آشور برای هم پدر مادر بودیم…
عمو حسودیم میشه ..
دلم میخواد بدونم طمع آغوش مادرانه چیه ….
عمو زندگیمون تو دید مردمه من دلم میخواد راحت باشم آزاد باشم…
دلم عشق میخواد یه عشق واقعی …عشقی که تموم نشه ….
عمو هرچقدرم بگم من تنهایی می تونم زندگی کنم نمیشه …به قران نمیشه …..
زیر گریه میزند وعمویش بغض میکند .
ودرجواب همه حرف هایش میگوید:
-همه چی درست میشه !…
عشق اگر عشق است پایین ندارد……..
#پارت۱۷
#آشوب
***********
-قول دادی چشماتو وانکنیاا…..
بلند میخنددد ومیگوید:
-چشم ..چشم …
-اهاا خوشم میاد حرف گوش کنی …
وهردو باهم زیر خنده میزنند.
با یک دست دست هایش را دردست گرفته وبا دست دیگر کمرش را .
آرام آرام او را به سمت جایگاه میبرد.
-حالا باز کن !!!…
چشم هایش را باز میکند ..
نور چشم هایش را اذیت میکند …
چندبار پلک میزند که بهتر می بیند ..
با دیدن صحنه مقابلش با جیغ فریاد میزند:
-بهترینیییی توووو!…
زمین را برایش پراز بادکنک کرد بود وگلبرگ های رز قرمز وشمع های سکه ای …
وکیکی که روی آن نوشته بود …
-آشوبم ،آرامشم تویی…
ناباور به سمتش برمیگردد ومیگوید:
-خیلی قشنگه خیلی خیلی….
بغض دارد …
روبه او میکند ومیگوید:
-ولنتاینت مبارک زندگی!!!!
سریع به طرفش میزود وپیشانی اش را عمیق میبوسد ..
بوسه اش طعم عشق میدهد ..
گونه هایش از خجالت گل انداخته است .
همانجور که اورا در آغوش دارد میخواند :
-در میان اشکها، پرسیدمش: ـ «خوشترین لبخند چیست؟» شعلهای در چشم تاریکش شکفت، جوش خون در گونهاش آتش فشاند، گفت: ـ «لبخندی که عشق سربلند وقت مُردن بر لبِ مردان نشاند!»من زجا برخاستم، بوسیدمش.
ودوباره پیشانی اش را میبوسد .
اوهم لبخند میزند ودرجوابش میگوید:
-دوست دارم!!!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
عااااالی بود نسی قشنگم
خوشحالم که خوشت اومده دلبر
آیلین دختره دیگه!
من اینجا هویجم؟!
نه تو موزی!!
صاحب خونه کجایی ؟ نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه سوت وکوره….
یالله یالله ..
خوش اومدی بفرما هستیم هستیم ..
خودش اومدی عزیزوم..
اره صدا به صدا میره سه ..
اوییییووووووو شیریننننن صدام داره میرسه بهت!!
اها آیلین دختره پ
اره گلممم دختره
بچها کومتون تایید می کنید من حوصلم از تنهایی سر رفته
یکی بیاد حرف بزنیم اه چه سوت و کوره صدام های می پیچه تو سایت
آهای خدا صدا مو داری به احترامت هیچ وقت حتی نگاموننداخت ام جایی آرمین2afm یادش بخیر دوران خریتم😬🙄😒😒🙄😬🙄😒
من الان اومدم!!
جونم عزیزم ..
خوبی چخبرا!؟
حال بابات بهتر شده؟!
یادش بخیر منو مارال هم یه مدت که میگفتیم عشق همیم اینو براش می خوندم برو که دیگه قیدتو زدم !
اره یادش بخیر منم الان اومدم عشقم ممنونم از احوالپرسی گرمت بابای گلم امروز داره میاد
وایییی خیلییییی خوشحال شدمممم چشم دلتتت روشنننننن!،!
خوش اومدی شیرینم عشق منننن!!
اقا ترخدا یکی خلاصه وار بگه این رمان چطوریه آشوب کیه آشور کیه آیلین کیه کی دختره کی پسر ؟😭
ببین ما خودمونم گیج میشیم ولی ادامه بده بالاخره یه روز میفهمی چی به چیه ام جان
لطفا اصل میدی خوشگل؟؟…
ببین هرجاشو نمی فهمید بگید براتون بگم!!
مطهر 19 تهران
خوشبختم
سلام عزیزم …
آشوب که الان باید فهمیده باشی دختر!!
وآشور برادرش!!
ایلین هم دوست آشوبه!
الان فهمیدی گلم!!
اها آیلین دختره پ
اره دختره گلم
نسبی جونم ✨😍خسته نباشی ❣️❣️
.
.
.
.
دلش هم مثل اسمش آشوبه 🥺
قربونت تیر!!
اره دلش اشوبه!!
خوشحالم خوشت اومده جان دل فنچولی من!!
فدات عزیزم 😍❣️ رمانتم مثل خودت تو دل بروعه 🤩✨❣️😍
تو عشقمیاااااااااااا فداییی تووو بشمممممن عزیز دللل من فداتممممم !!
خدا نکنه نسبی جونم 🤭😍😍✨✨❣️
خوشگل مهربونم ✨😍😍❣️❣️✨
فدای تو قشنگممممم!!
تو پارت اول اون آشوب بود که اون حالتی شد؟
عزیزممم من اگه بگم کی بود جذابیتش از بین میره !!
آخی فنچ کوچولوی خودمی اینجا شعر گفتن نداره که شعر نمیگی فنچ جونم
سلام خوبی خوشگله؟ دلم براتون تنگه چرا چت رومنمیزنید دیگه پاقدمم منحوس که تا میام همتون میرین…؟..
آخ قلبم یعنی من انقدر بدم 💔💔💔💔💔💔🖤🖤 آخ قلبم دوباره صدای شکستنش اومد آخ قلبم دردش اومد
وایییی شیرین جان اینجوری نگو گلم بچه هاا میان …
نه اینکه تو میایی میریم عزیزم!!
چت روم ردم دیسب که!!
وای من ندیدم یعنی خوابم برد
نه بابا داغشتم سر به سرتون میذاشتم
بوس رو لپای نازت
منم امروز باقلوا خوردم به دندون دردی گرفتم که نگوو ونپرسس!!
بوس رو همه جات گلممم!!
خانم خوش خواب!!
عالی بود نویسنده دمت گرم خیلی قشنگ بود!]😍😍
من داخل سایت فقط رمان شما وگرگها رو میخونم عالی هستین 👌👌👌
نویسنده من عاشق رمان های مبهم ولی داخل پارت اول با کی تماس گرفت؟!
شهر از بالا زیباست و آدم ها از دور جذاب…
۱عالی بود وزیبا
۲
کاش،زمان می ایستاد.ومن ساعت ها مشغول تماشایی نیم رخ تو باشم!!!!…
این محشر بود
نسترن خانوم از کلمات وجمله ها،شعرها که استفاده کردی وافعا زیبا بود
من عشق این هستم
-آشوبم،آرامشم تویی
من اگه سالها نویسنده بودم به مغزم نمیرسید اسم کارکترم آشوب وشعرش آشوبم آرامشم تویی
ولی افرین محشر بود
نسترن خانوم چند سالتونه واهل کجاین؟!
فدای تو قشنگمم
تو به من لف داری جانان
عزیزی گلم😍😍
شما بیشتر گلم
عزیزم من اسمم نسترنه!
۱۶سالمه!
بوشهر!
خوشبختم پس همسن هستیم
منم مریم ۱۶ اهواز☺
خوشبختم گلم ..
اره همسنیم ،میخواهی بری چه رشته ای؟!
عزیزمم راحت باش بگو نسترن ..نسترن خانوم احساس میکنم خیلی بزرگم!!
از این به بعد میگم نسترن جون😍😍😍😍
فدای تو مریمی عزیزمی
چه اسم قشنگی من عاشق آهنگشم آه یادش بخیر نابرده رنج بود فکر کنم برم قسمتا شا دان کنم دوباره ببینم واقعا چه تلخ است در اوج جوانی احساس پیر بودن کردن …..برام هیچ شبیه تو نیست کنار تو در گیر حس آرامشم عاه
اره واقعا اسمش قشنگه منم حال کردم باهاش
منم با همگیتون حال میکنم عزیزم
من بیشتر گلم خاطر همتون عزیزه جیگرر!!
مرسی گلم منم عاشق اهنگه هستم❤❤
رمان مهرنازی واقعا قشنگهههه
رمان الی هم عالیه سکوت قلب بخونش حتما!!
ببین پارت اول اینده هست اگه من بگم کی بود دیگه قشنگ نیست که!!
فدای شما
رمان سکوت قلب هم خیلی قشنگه!
بخونش
اره گفتم عاایه سکوت قلب!!
عهه کجا گفتی ندیدم!
حالا اشکال نداره این شد دوبار!😄
اره داخل کامنتا گفتم رمان الی هم عالیه بخونش سکوت قلب!!
زندگی درد قشنگی ست که جریان دارد
زندگی درد قشنگی ست که به غیر از شبهایش….
بابای عزیزم هواتو کردم
عالی بود خسته نباشی نویسنده ی جذاب بمونی برام
قربونت شیرینممم…
انشالله زودتر بابات برمیگرده پیشتون!
ممنونم عشقی دمت گرم
فدای تو شیرینممم!!
اقا چرا من حس میکنم مبهمه😶 اشور و آشوب نسبتشون چیه؟؟؟
خدایی هرچی مبهم باشه ،اینکه آشور داداش آشوبه مبهم نیس دیگه!🙄😅
اره هرچی مبهم باشه این مبهم نیست 😂😂😂
پخخخ!!
😂😂😂😂
گوشیم استیکر نداره بوس قلب!!
ابان پخخخ !
بهت امیدوار شدم!»
من نمیدونم شماها چرا منو همش دست کم میگیرید😒😂
الان من ندونسته تا حدودی از سناریویی که واسه این رمان چیدیو میتونم بگم!
ولی خو میدونی چیه نمیگم بهت😛😂
اره تو که مخی اصلا همه پیشت کم میارن تو توی کانال تلگرامش میخونی الان جایی که آشوب ازدواج کرده پخخخ!!
عجبببب!😒😂
اره بابا تو داخل کانال vipمیخونی که!!
تو رد دادی!
ناه ناه من رد نمیدم پرپر میدم!!
واییی واقعا تلگرام کانال داری؟!
نه عزیزمم شوخی میکنمم!!
واییی آشوب ازدواج میکنه؟!
نمیدونممم !!
واااا معلومه که آشور چیکارشه که😂😂😂
نکنه فک کردی شوهرشه ..
اگه دقت کنی پارت های قبل گفت آشوب وآشور خواهر برادرن
اره اشاره شد
ن نسی
چت روم نزدی!
شایدم زدی واسه ما نیومده!
چرا زدم !!
اسمشم زدم چت روم
چت رو چیکار میکنین؟!
بچه هاا چت میکنن
عزیزم کجاشو متوجه نشدی وبرات گنگه بگو تا برات بگم ..
آشور وآشوب خواهر برادرن!
خدایی نفهمیدی 🤯
یعنی در این حد برات مبهم بود
.
.
.
.
.
.
من حتی فهمیدم عشق آشوب کی بوده 😏
کی بوده عشق آشوب؟!
بیخیال نسبی خودت میدونی من دیگه نمیگم 😏😏😈
نه نمیدونم برام بگو کیهه؟!
از نظر من علی عشقشه
پخخخخ علییی!!
عاه خیلی خوب بود که!
خیلی چیزا داره روشن میشه!
پر قدرت ادامه بده آجی♡
اره داره کم کم معلوم میشه !!
فدای تو ابانم!!
نسی جونی خسته نباشی💖
فقط من حس خنگی میکنم ک نمیفهمشش زیاد~
سلام عزیزمم کجاشو متوجه نشدی بگو تا برات بگم!!
فدای تو!!
مرمر قشنگمم
بشو نسی جون من مشکلی ندارم😁🙌
مبهمه ولی دوس دارم خودم بخونم ببینم چی میشه تو نگو😄
خیلی مبهمه هیچی نفهمیدم 🤔☹️
سلام بیتا جان کم کم مشخص میشه همه چی ..
الان کجاشو نفهمیدی تا من توضیح بدم!!
آره میدونم
کلا مبهمه منظورم یه جاش نبود اون فوضول دون خودمه که نمیتونه دووم بیاره تا پارت های بعدی
اره من مبهم مینویسم مرض دارم!!
اشناها تا پارت ۳۰فک میکردن اشوب پسره!!
مرض که دور از جون ولی آره خیلی مبهمه
ولی نه اینقدر که نفهمی آشوب دختره یا پسر 🤧
خوب آشوب واقعا هم اسم پسره هم دختر بخاطر همینه گیج میشن!!
هرکجاشو نفهمیدی بگو برات بگم شفاف سازی شه!
الان که مبهمه نه بهتره دوست داری بدونی چرا اینجوری شده اشوب چرا اشوبه!ولی اگه حدس میزدی اخرش چی بود وچی میشه مزه نداره!!
آره
مرسی هر جا نفهمیدم میگم 🌹❤️
باش گلم من در خدمتم!!