رمان آوای نیاز تو پارت 244 - رمان دونی

 

 

بی توجه به این که کیه دوباره سرم و تو دفتر دستک جلو روم بردم

 

_سلام!

خودکار تو دستم با شنیدن این صدا خشک شد! صدایی که اصلا انتظارش رو نداشتم… سرمو بالا آوردم و با دیدن قیافش متعجب تر هم شدم

چند روزی میشد نیومده بود و به خیالم دیگه‌ هم بعد اون حرفایی که زده بودم نمی‌یومد اما الان با ظاهری که زیاد مرتب نبود و صورتی که نشون میداد این چند روز بهش خوب نگذشته مواجه شدم!

سوال این جا بود چرا مستقیم اومده دفتر من!؟ زوم سر و وضعش بودم که نزدیک میز اومد و تو چشمام خیره گفت:

_جاوید… بهم گفتی لایق مادر شدن نیستم شاید درست باشه!

گفتی آدم عوضیم خب شاید اینم درست باشه!

من ادعا خوب بودن ندارم همون قدر که تو مقصر بودی منم بودم تو رابطه قبلیمون

 

فقط نگاهش می‌کردم داشت چی می‌گفت!؟

ادامه داد

_هی مدام در‌ گوشم میگی هیچی بین من و تو نیست حتی برای دشمنیم بهم نمی‌تونیم وصل شیم منم این حرفارو قبول دارم!

منو تو دیگه رابطمون درست نمیشه

دیگه قلبامون مثل گذشته برای هم نمیتپه دیگه هیچ پلی نیست اما…‌ اما یه امید سردی هنوز هست چون سرنوشت مثل اینکه این طوری بازی رو قبول نداره!

 

 

گیج نگاهش میکردم… حرفاش برام معنی نداشت!

حتی گیج بودم که چرا یهویی اومده تو دفترم و این حرفارو میزنه!

نکنه مسته حالت طبیعی نداره!

فقط خیره نگاهش میکردم که سرش و انداخت پایین و لباش و تر کرد و با صدای خش دار ادامه داد

_من حاملم!

 

نیم نگاهی به شکم برامدش کردم و آروم لب زدم

_مبارک باشه… چیکار کنم؟

 

نگاهش و به چشمام داد و با بغض لب زد:

_از تو حاملم!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور

  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
30 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
1 سال قبل

میشه لطفاً خواهش میکنم تا ساعت نه بزارید
زودتر از نه بزار ادمین جون خواهش میکنم
بزار که راحت بریم سر امتحان لطفاااااااا🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

Butterfly
Butterfly
1 سال قبل

نویسنده جون میشه یکم پارت ها رو طولانی کنی؟؟

mahi
mahi
1 سال قبل

شعت چقدر زیاد بود😐🗿

همتا
همتا
1 سال قبل

ای واااای ی کم دیگه لاقل مینوشتی یا حداقل جمعه رو هم پارت بذار لطفا

سارا
سارا
1 سال قبل

وای نویسنده جون نمیدونم چطوری ازت تشکرکنم اخه میدونی پارت خیلی طولانی بود چشمام واقعا”اذیت شدن خوندمش ایوای خدا پ چرا تمومی نداره این پارت 😂😂🤣

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل
پاسخ به  🙃...یاس

بخدا یاس اگه دستم بهت برسه انقد اون هشتک رو تو سرت بزنم کلا آلزایمر بگیری اسمتم یاد نیاد چه برسه به اینکه حمایت کنی 🤣 🤣
میاماون عینکای رو که با غرور زدی از وسط نصفش میکنم 😡
نمی بینی بخاطر فردا پارت نداریم اعصاب ندارم
توام بیا برین تو اعصابم کفاثت 🤨😒😒😒😒

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل
پاسخ به  Ebrahim Talbi

بسم الله الرحمن الرحیم 😱😱😱😱 خواهر به عصاب خودت مثلث باشششش غلط خوردم🤣🤣🤣🤣🤣 خب فدات شممممم منکه همه ی رمانارو نمیخونم میام فقط رمامای خاله فاطی رو هشتک میزنم میرم😎 حالااا منو نژن بچه ژدن نداره🥺🥺💔💔💔😂😂😂😂

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل
پاسخ به  🙃...یاس

🤣 🤣 🤣 🤣 🤣
نزد نصیحت کردم
🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣
مظلومی اصلاااا بهت نمیاد عینک بزن خواهر عینک 😂😂😂 😂

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل
پاسخ به  Ebrahim Talbi

😎😎😎😎😎😎😂😂😂

yegan
yegan
1 سال قبل

واکنش جاوید خیلی برام جالبهه احتمالا مث یابو بگه تو دروغ میگی و اینا شایدم الان آوا داره خیال میکنه قبل اینکه بره تو دفترش!🙂😑😶

yegan
yegan
1 سال قبل

ای بابااااا خب الان ک باید تا پس فردا منتظر باشیممم باززز هوف..نویسنده میدونه چه پارتی رو کی بده ک ما بدبختارو تو خماری بذاره!!
توروخداا یا امروز یه پارت دیگه‌ بدهه یا فردام بذارر

یاسی
یاسی
1 سال قبل

چچچررااااا ععععععذذذذذااااببببببب میدی منو با این پارتات بخدا که ازت نمیگذرم🍃🐢

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل

فاطی جون عزیزت امروز دوتا پارت باشه 🤗

neda
عضو
1 سال قبل

چطوری ؟چخبر؟

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل
پاسخ به  neda

سلام خوبی ؟
مرسی خبر سلامتی وجودت عزیزم

neda
عضو
1 سال قبل

کجا اومدی رفتی ؟؟؟
مام سلامتی..
برات پیام گذاشتم اون روز دیگ نبودی

neda
عضو
1 سال قبل

عه خداروشکر چشات سالمن پس..
الانم اومدم برات گذاشتم برم پاک کنم دیگ 😂

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل

💔 قلبم

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل

وااااای توروووو بخدا آدرسی از نویسنده بدید
میخوام با ۱۸ چرخ روش رد بشم
واقعاااا مارو اسکل کرده برا خودش
خودت چی فاطی جون چرا همچین میکنی با ما ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فردا هم که پارت نداریم

...
...
1 سال قبل

بابا جاوید الان باور نمیکنه کهههههه
خدایاااا فردا جمعسسسس پارت نیست کی تا شنبه بمونهههههه ادمیننننننننننن توروخداااااا

آرتا
آرتا
1 سال قبل
پاسخ به  ...

با شخصیتی که از جاوید سراغ داریم، احتمال نود به صد باور نمیکنه و اوضاع شیر تو شیر میشه.🥲
بعدش لابد میره تو فاز آزمایش دی ان ای…وااای اَی خدااا من چه میکشم از دست این رمان🤦‍♀️🙃

صدیقه
صدیقه
1 سال قبل

خدایی باید این پارت اینقدر کم باشه چرا اخه چرا😐😐

ریحان
ریحان
1 سال قبل

الان وقت خلاص شدن بود فردا هم پارت نداریم
😐 😐 😐

بی اعصاب
بی اعصاب
1 سال قبل

الان باز جاوید قبول نمیکنه حتما کاش بیشتر میزاشتی نویسنده

زلال
زلال
1 سال قبل

واییییی و اینگونه طلسم شکسته شد اگه توهم نباشه به حق پنج تن.توروخدا فاطی ی پارته دیگه هم بده تا شنبه من میمیرم

دسته‌ها
30
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x