رمان آوای نیاز تو پارت 210 - رمان دونی

 

×

 

آوا*

 

_فرزان

 

نگاهش رو بهم داد که ادامه دادم

_خوبی؟

 

سری به تایید تکون داد و بدون هیچ حرفی از ماشینش که تو محله قدیمی ولی سر سبزی پارک بود پیاده شد!… پشت سرش پیاده شدم‌ و گفتم:

_کدوم خونست خب پلاکش؟!

 

خیره به در سفید روبه رومون موند که باز پرسشی ادامه دادم

_اینه؟

_آره

 

صداش آروم‌ و گرفته بود و این نشون دهنده حال بدش بود!… ماشین و دور زدم و دستش و تو دستم گرفتم سمت خونه کشیدمش و گفتم:

_بیا بریم

 

سمت خونه روبه روم‌ قدم برداشتم اما فرزان بعد چند قدم سر جاش ثابت موند… انگار که میخکوبش کرده بودن به زمین کلافه شدم

_فرزان بچه شدی؟!

 

نگاهش و با مکث ار خونه روبه روش گرفت

_جاوید؟!… بزار اونم بیاد!

 

ابروهام پرید بالا

_شما دوتا که آبتون تو یه جوب نمیره

 

_ربطی نداره… الانــــ…

 

مکث کرد که سری به چپ و راست تکون دادم‌ و سوالی گفتم:

_الان چی؟

 

_الان اون خونه… خونه ی مادرمونه!

 

حس میکردم این حرفا الکیه فقط استرس داره که خب عادی بود!

با قدمای بلند خودم و به در خونه رسوندم و زنگ‌ در و بی‌توجه به فرزان فشردم که اسمم و اخطار گونه صدا زد اما اهمیت ندادم و سره جام ایستادم‌!

با پام روی زمین ضرب گرفتم و بعد چند ثانیه صدای زن شایدم دختر جوونی از آیفون به گوشم‌ رسید

_بله؟

 

با تعجب به فرزان‌ که خیره به من بود نگاهی کردم چون‌ توقع داشتم الان صدای یه زن‌ میانسال و بشنوم نه همچین صدایی رو

 

_سلام…. منزل خانم معصومه ایزدی؟

 

_بله بفرمایین؟

 

نگاهم و به فرزان دادم و لب زدم

_بهشون بگید جابان آریانمهر یا فرزان عظیمی اومدن!

 

با پایان جملم در کمال تعجب صدای تیک در بدون هیچ مکثی بلند شد!

متعجب نگاهم و دادم به فرزان… اونم خیره بود به دری که باز شده بود و چند بار پشت سر هم عصبی پلک زد و بعد اطراف و نگاه کرد… سمتش رفتم‌ و گفتم:

_فرزان نمیای

 

_نمیتونم

 

_اون مادرت!

 

یهو عصبی توپید:

_مادری که نزدیک بیست سال ندیدمش

 

جا خورده هیچی نگفتم و فقط نگاهم بهش بود که آروم تر ادامه داد

_اگه بخوایم تو قصه ای که داریم‌‌ دنبال مقصر بگردیم اون مقصر میشه!… تو کل این سالا دنبال مقصر میگشتم و همرم از دم مقصر می‌دونستم جز اونو!

 

سری به چپ و راست تکون دادم

_تو دنبال مقصری الان؟

 

سکوت کرد که ادامه دادم

_تا این جا اومدی الان نمیخوای بری داخل؟

 

نگاهش و به در ورودی داد و لبش و تر کرد و با مکث سمت در قدم برداشت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام آبی pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان :   «جلد دوم » «جلد اول زندگی سیگاری»   این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
yegan
yegan
1 سال قبل

دختر نیستم اگه تا هفته دیگه بیام تو سایت رمانت..گندت بزنن آخه اون اولا ک تا یه مدت طولانی هر روز پارت میدادی طومار هم بود ولی الان تا میای بخونی یه چیزی بفهمی میبینی تموم شده اصن فک کنم آب بستی رمانو نع؟؟
همون هفته دیگع میام ک حداقل دو کلوم چیز بفهمم یه نیمچه اتفاقی افتاده باشه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط yegan
سارا
سارا
1 سال قبل
پاسخ به  yegan

👌 حرف دل همه مخاطبان این حرفت بنظرم عزیزم اولا برا جذب مخاطب روزی دوپارت وطولانی بود کم کم شد روزی یه پارت الان که اون پارتم شده چندخط این یعنی بی احترامی به مخاطب که وقت میزاره برا خوندن رمان

همتا
همتا
1 سال قبل

کم بودن و بی محتوا بودن پارتا ی طرف، آوای رو مخه رمان هم ی طرف

Yas
Yas
1 سال قبل

خیلی کمه واقعا . دو تا پارت بذار حداقل . یکم ارزش بذار واسه مخاطب

Zahra Ghanbari
Zahra Ghanbari
1 سال قبل

هروز بدتر از روز قبل اینقدر کم اخه فقط در زدند که

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x