جیغ زدم و به سمتش رفتم که آرمین بازوم و کشید و منو پشت خودش نگه داشت و داد زد
_گه خوردی اومدی دنبال زن من حرومزاده
میلاد به سختی بلند شد و گفت
_زنت؟کدوم زن؟هانا مجد مرد آرمین… اینی که میبینی هانا نیست.دوباره متولد شد. با کمک من…هانا رو تو کشتی الانم لیاقت اون دختر و نداری…
کارد میزدی خون آرمین در نمیومد.
خواست حمله کنه سمت میلاد که جلوش ایستادم و داد زدم
_بس کن دیگه… اون داره حقیقت و میگه هانا مرد…آرمین من یک سال توی بیمارستان روانی بستری بودم. به خاطر تو…نتونستم به دخترم شیر بدم نتونستم کنارش باشم. اون موقع میلاد بود،آیلا اونو بابای خودش میدونه من…
نگاهی به میلاد انداختم و گفتم
_من اونو شوهر خودم میدونم.آیلا تو رو به عنوان باباش قبول نمیکنه.منم هیچ وقت نمی بخشمت. پس بذار ما بریم…
با چشمای به خون نشسته ی ناباور نگاهم کرد.
همون لحظه ماشین مهرداد با سرعت پیچید توی کوچه و خودش پیاده شد.
به سمتمون اومد و با دیدن میلاد نگران پرسید
_خوبی؟
*************************************************
میلاد سر تکون داد که مهرداد عصبی یقه ی آرمین و گرفت و داد زد
_تو از جون خواهر من چی میخوای مرتیکه؟
آرمین همچنان به من زل زده بود…
مهرداد مشت محکمی توی صورتش کوبید که تکون شدیدی خوردم و دستم و روی قلبم گذاشتم.
با تهدید گفت
_هم هانا رو هم آیلا رو ازت میگیرم. نمیذارم با تهدید و قلدر بازی به زور نگهشون داری.از این به بعد منم میشم یکی لنگه ی خودت. اون بار داغ هانا رو به دلت گذاشتم، این بار دخترتم از دست میدی آرمین چون من بهت فرصت جبران اشتباهاتو دادم…. نفهمیدی.
بر خلاف تصورم آرمین هیچی نگفت.
مهرداد به میلاد نگاه کرد و گفت
_بریم.
_یعنی چی؟هانا و آیلا رو ول کنیم دست این بریم؟
مهرداد نگاه معنادار و طولانی بهش انداخت که میلاد چیزی نگفت. نگاه با اطمینانی بهم انداخت و همراه مهرداد رفت. مطمئن بودم که یه نقشه ای دارن.
به هر حال دوباره من موندم و آرمین.
با دلخوری نگاهم و ازش گرفتم و وارد خونه شدم.
هنوز چند قدم بیشتر نرفته بودم که بازوم و کشید و برم گردوند..
*********************************************************
با حرص گفتم
_ولم کن.
_چه بلایی سرت اومده بود؟
متحیر از حرفش نگاهش کردم و با پوزخند گفتم
_هه مهمه برات؟
کلافه گفت
_عصبیم نکن هانا پرسیدم چه بلایی سرت اومده بود؟
دستم و از دستش کشیدم. چرا ندونه؟ عصبی داد زدم
_افسردگی حاد… چون بچم به دنیا اومد و با دیدنش دیوونه شدم چون شبیه تو بود. دلم میخواست برگردم و بهت نشون بدم… بزنمت… اونقدر بزنمت تا عقده هام خالی بشه اما با یه اسم جعلی مونده بودم تو یه کشور دیگه… به خاطر تو آرمین. من به خاطر تو روانی شدم مشکل اعصاب پیدا کردم. به خاطر تو خندیدن یادم رفته یادم رفته که هنوز جوونم. تو منو نابود کردی آرمین و هنوز داری به کارت ادامه میدی .
بدون اینکه بخوام اشکام در اومد. دلم نمیخواست بیشتر از این جلوش خرد بشم. گفتن این حرفا الان که دیگه اون حسی بهم نداره فایده نداشت.
پشتم و بهش کردم که دستاش با قدرت دور تنم پیچیده شد..
گر گرفتم.روی شکمم و نوازش کرد و کنار گوشم حریصانه گفت
_باید میومدی پیشم.
با گریه نالیدم
_قلبم و شکستی!
دستش و روی قلبم گذاشت و پچ زد
_درستش میکردم.
هق زدم
_نمیشد.تو باهام بدترین کار ممکن و کردی هنوزم بعد از چهار سال نبخشیدمت.. نمیتونم.
حلقه ی دستش دورم تنگ تر شد
_اوکی نبخش!
با مکث دستور داد
_اما باید عاشقم باشی هانا مجد.مث سگ باید عاشقم باشی.
هنوزم داشت زور می گفت..
با حرف بعدیش رسما خون توی رگهام یخ بست
_چون من مث سگ عاشقتم….
دوستان هر شب پارت گذاشتن برام سخته 3 در روز میون میزارم
🍁🍁🍁🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ازاده جان من اکسو رو نمی شناسم باور کن اصلا نفهمیدم اون چیزایی که بالا گفتین یعنی چی؟ اسم ادم بودن این حروف صامت و بدون فتحه و کسره؟ :))))
فک کنم روزا رو دوتا یکی میشماری ادمین جان :/
منم کایا هستم ( بنده دختر هستم ) ( اسمم مخفف شده و بسی ضایع اس اسمم چیه ) سنمم معلوم نیست از آشنایی با شما خوشبخت هستم مچرسی ( همون مخففمرسی و متشکرم )
یعنی همه دخترارفتن سر خونه زندگی من که ازتون بزرگتر بودم موندم واقعا باید درس زندگی رو ازتون یادگرفت
اشکال ندار جانم بگو از کی خوشت میاد بقیش با ما
تبریک میگم به عروس و داماد های عزیز فقط کیک ما یادتون نره بعد اینکه من عروسی گرم کن خیلی خوبی هم هستم ها حالا خود دانی دلتون اومد دعوت نکین🤣🤣🤣
از همین الان دعوتی عروسیم😂دقیقا دو هفته و سه روزه دیگس😍لامصب اینقد سرمون شلوغه یه روز درمیون میریم زیره سرم😐خدا واسه هیچکس نیاره😑منظورم زن گرفتن نیستاااا اتفاقا ازدواج خیلیم خوبه منظورم عروسی بود🙁
وووووووووووووووووااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی راست میگی من دعوتم باورکن شد مامانم دیگه خونه رام نده شد کارتون خواب شم میام عروسی راستی عروس کشونم دارین من عاشق قسمت عروس کشونم
اینقد حرص نخورین ادمین جون ماشاله ککشم نمیگزه😁مخلصیم ناراحت نشی یه وقت نزاری داداش☺
مرصاد اسم پسره؟؟؟
من تا حالا نشنیده بودم ولی خوب ببخشید
همه بهم میگن زودجوشی ببخشید دست خودم نیست شانس اوردی بهت فحش ندادم خخخ
بعدشم خالم جوون بود نباید میمرد درست عمر دست خداست ولی زود بود
عشقمم ای کاش میمرد.چون عکسای رابطه ی خودشو با دوستای صمیمو برام فرستاد ببخشید حتی توی اون شرایط فکر کردم فتو شاپ ولی نبود آقا مرصاد عشق افسانه است وجود نداره اگر هم داره من تهشم ولی جواب عشق هیچ وقت خیانت نیست بخاطر همین میگم شما پسر ها اینجورید
ببخشید فک کردم دخترید
اگرهم زود قضاوت کردم واقعا دست خودم نبود چون شما هم زود قضاوت کردی
تقصیر ادمین هم هست به جایی اینکه بشینه به ریش نداشته ی من بخنده قبول نمی کرد
ادمین عمو جون من بخون بعد قبول کن
واقعا متأسفم و خیلی ناراحت کنندس این عشقی که میگین
میشه سنتون رو بپرسم؟؟؟؟
چه جالب موضوع سایت از رمان به شوهر یابی تغییر کرد 😂
ادمین عمو نمیخوای پارت بزاری؟؟؟؟
فردا هم مدارس تعطیل شد و دمشون گرم شاد شدم
قادر داداش کجایی کم پیدا شدی نیستت
پریسا خانم من نفهمیدم شما میخوای زن امیر شی یازن من ایلینم که یازده سال ازمن کوچک تره نمیشه ایلین خانم برا داداشم خوبه پریساخانم راستی چندسالتونه
یه کاردیگه میخوای بکنیم شماوایلین خانم میگیرم دخترعموتون ودخترخاله ی آزاده خانم هم میگیرم یاخدا چهارتا دیگه زندم نمی ذارید توبه من زن نمیخوام خخخخخ شوخی میکنم البته ناراحت نشین یه موقع
نام برادرت چیست؟؟… خوش سیما و رعنا هست یا خیر؟!؟.. مرد خانه و خانواده چطور؟؟.. گفته باشم من صبحا بربری تازه میخوام!!… سه سال اختلاف سنیم خوبه… دیگه مشکلی نمیبینم… فقط اسمش چیه و چه شکلیه؟؟.. اینارم بگی دیگه با خانواده خدمتتونیم, تشریف بیارین, حالا نیومدینم عب نداره خودم میام!!..
ساشا واقعا که!!! تو فقط مال دخترخاله منی اینو بفهم میگن خدا یکی یار یکی
اگه میشه زودتر پارت 49 رو بزارین
آقا ادمین یعنی پارت 49 کی گذاشته میشه ؟؟؟
یعنی چی؟
چرا تدریس عاشقانه رو نمی ذارید؟؟
واقعا که 😡😡😡😡
ینی دم هواشناسی گرم
احمدی نژاد هی دهه ۷۰ ها رو تعطیل میکرد الان آقای روحانی نمیتونه هواشناسی تعطیل میکنه.دمشون گرم
سلام به همه
پریساخانم امیر کدوم امیر دکترامیرو میگی خخخخ شوهرت دکتر امیر ه اتفاقا امیرماشینش جنسیسه و اینکه یه دکتر مهردادداریم اون ماشینش مثل خودم اسپرتیجه خوبه اینجابراهمه همکارام زن پیدامیکنم خخخ
راستی من کحا نصف شدم کی کجاچه موقع که خودم خبرندارم
آزاده ابجیم روهم دادیم داداش سجاد بزار حداقل داداش سجادججواب خواستگاری رو بده بعدبدش
آیلین خانم رومیگیرم برا داداشم داره داروسازی میخونه بیست سالشم هست ۳سال تفاوت سنی دارن
دیگه کی میخواد شوهرکنه بیاد تاشوهرش بدم خخخخ
عکس منو براچی بزارید من عمرخودمو کردم کارم از زن گذشته عکس قادریاهمون ادمین و بزارین و سجاد ومیلادکه میلاد که زن داره هیچی
واینکه منو دادین به کی پریسا خانم که خودم خبر ندارم
پریسا خانم اینم جواب کامنت هاتون
تاجواب دیگر خدانگهدار خخخخ
ساشا اون دخترخالم الان خونمونه بگم رضا رو ول کنه بیاد باتو ؟خجالت نکش بگو
الان ادمین مگه قادر رنجبره ؟؟؟
ادمین اگه قادر رنجبر باشه که فکر نمی کنم باشع اونوقت چندتا سایتو اداره میکنی ادمین؟؟؟؟
عزیزم مگه فقط قادر رنجبر هس؟؟
ولی در کل نمیدونم همونه یا نه….
من وقتی واسشون عکس و فیلم فرستادم پروفایلش نوشته بود قادر
خب
امیر واسه من مهرداد هم وایسو یا میدمت به آیلین یا به این هوژانه
سجاد داداش که افتاد توش باید به آزاده بگه بله.ساشا داداش نصفت برای آیلین نصفت برای خودم نمیخواد سردرگم بشی داداشتم میدی به ستایش
۲۸ سال عمر داداش من دارم میگم پسرعمم ۳۹ سالشه هنوز میگه بزارید جوونیمو بکنم
ادمین این سه نقطه کیه!
پسری یا دختر
این مرصاده پسر یا دختر؟؟؟؟؟؟؟
این سورنه هم نمیگه چندسالشه بدمش بره
خب آفرین داداش جواب دادی
جواب اون گریه تو دادم بدونی از تو هم بدبخت تر هم هستن خودت باید بلند شی
ادمین عمو پارت بزار جا نیست
من حتما باید بگم؟😅بزور میخواین زنم بدینا 😐 ۲۴ سالمع جهته اطلاع نامزد دارم😎
ساشا تمام و کمال مال دخترخاله های منه تتتمممااااممم دیگه واسه خودتون تورش نکنیید😂😂😂
من ۲۴ سالمه ولی نامزد دارماا چند وقت دیگم عروسیمه😉
منو جا انداختین که
چرا از ادمین میپرسی خب، اون بیچاره هم که منو نمیشناسه…
بعدشم اون چهار تا نقطه هس 😉
عزیزم دخترم اسمم حنا هس.
منم تقریبا هم سن شمام
یعنی دیگه کارم از شوهر کردن گذشته؟؟!!😔😔😔
خب عزیزم گریه نکن
مهرداد برا تو
یا داداش ساشا
هر کدوم و دوست داری بگو
ساشا الان برات جور میکنه
نترس نمیترشی
منظورم داداش ساشا
نه خود ساشا
هرکی به داداش ساشا ی ما نزدیک شه سر تا پاشو تیکه تیکه میکنم😡😡😡
بابا چرا انقدر نا امیدین پسر دایی من ۴۰یا ۴۳ هنوز ازدواج نکرده با اینکه همه چیش اوکی تازه دختر داییم هم ۵۰ هنوز ازدواج نکرد
داروساز خوبه دوس دارررم…
بله ابجی پریسا منظورت کدوم کامنت ها رومیگی اخه ماشالله این قدرکامنت زیاده نمی دونم کدوم ومیگی اگه میشه یه باردیگه سوالتون بپرسین تاجواب بدم
اقا ساشا ببخشید اگه گفتم نیازی به داداش ندارم برای اینکه خاطر خوبی از داداش ندارم .واینکه جوابتون درباره رل شما درست میگین اما چرا خودمون و اذیت کنیم برای مردی که تو زندگیمون قرار بیاد اگه نیاد چی بعدم بیاد شک نکنید که اونم رل داشته و بدونه تجربه نیس بعدم یک درصد من دختر رل نزدم اون مردی که رل زد لیاقت منو داره ؟ یا من لیاقت اون و دارم ؟من خودمم تا الان رل نداشتم و ندارم اما فکر نمیکنم به جایی رسید باشم و خواهم رسید مثلا همین خواهر خودم انقدر مزخرف فکر میکرد تا اخر ی ازدواج ناموفق داشت انقدر که ی دختری بود که تاموقعی که مهرم شدن خواهرم دست به صورتش نزد بود اولین اصلاح بود براش مامان و بابام انقدر که اون سخت میگرف نبود اما اون خیلی سخت میگرفت خلاصه ی دختری بشدت اسکل بود که چوب همین سادگیش و خورد
من ازاون داداش ها نیستم کع بعدن ادعای دوستی بکنم هشتک خانم من خودم خواهرندارم خودمو یه برادر کوچک تر شماها جای خواهرنداشته هستید
نه اشتباه برداشت نکنین اصلا بحث دوستی نیس راستش من هم بازی بچگی خودم و مثل داداشم دوس داشتم اما بی خی خاطر خوبی ازش ندارم دیگه حتی از اسم داداش بدم میاد برای همین گفتم شما لیاقت اسم داداش و ندارین اگه ناراحت تون کردم منو ببخشید
ادمین میشه ساعت ۱۲ شب نزاری مثلا ساعت ۸ و ۹ بزاری
من ساعت ۱۲ میخوام درس بخونم نمیتونم بشینم بخونم تا فردا که اونم خوابم میاد نمیتونم بخونم
پارت ها رو میگم خواهش میکنم
🥺🥺🥺🥺
ادمین اینجوری که تو میگی خوب اگه واقعا راست باشه که پس توام مثل چند تا از دخترای فامیل ما دیگه ترشی نیستی که تو دبه باشی کلا جات بادبه عوض شده داداش ..
نه توی این دور و زمونه پسر دیگه آخرش ۳۵
پسر خاله های مامانت من ۵۰ سالشونه زن ندارن
پسر عمه ی خودم ۳۹ سالشه زن نمیخواد هنوز داره دختر بازی میکنه
داداشش که ۳۶ سالشه اونم زن نمیخواد
ادمین پیش این ها پادشاهه
ساشا داداش جواب کامنت های قبلی مون و بده
میخوام ببینم چی میگی؟
جوابت چیه
این پارت دیر خوندم
چقدر عقد و عروسی داشتین 😂😂
خوبی کاکام کجا بودی دلم واست تنگ شده بود
ساشا همش حرف میزد میگفتم چرا سجاد نیس
دگه نبودی لقمه گرفتنت واسه آزاده جون منم چیزی نگفتم دیدم لیاقتشو داره ابجیم حالا ریشه و قیچی دست خودت،علف باس به دهن بزی شیرین بیاد💝💞
قربونت تو خوبی مرجان جان
خیلی وقته نبودی
ممنون مهربونم
اره حال دلم خوب نبود
ولی سعی میکنم بیشتر بیام
پارت قبل و خوندین ؟
اره عزیزم خوندم
اوه چه مهربون انتظارش و نداشتم اوکی
خودت هم جز اون هایی آقا سجاد تو اول از همه دادیم رفت
بدون بله گرفتن از داماد 😂
اوهوم
شمارو هم دادیم رفت
من گفتم جون تو بردار برو
نرفتی حالا باید پاش وایسی
کیه اون عروس خوش بخت 😌
سلام داداش بااجازه ات می خوام بیام خواستگاریت برا آزاده خانم خواهرم ایا وکیلم شمارودوماد خودمون کنم ؟
مگه ایشون منو دیدن!!!😐
ک پسندیدن 😂
جوابموبده سجادداداش جواب چیشد بله یانه خواهرمو میخوای یانه منظورم ازاده خانمه
استاد سجاد نبودی دادیمت به آزاده… بعله رو بده ملت منتظرن!….
شما کی منو دادید من خودم سجاد آقامونو انتخاب کردم 😋😋😋😌😌😌
آزاده جون در جریانی اقاتون ی خواهر داره؟؟ ینی خواهرشوهریم من ها جواب بله از کاکام میخایی باس منو بوس کنی چون رگ خوابش دست منه:):)
من که هنو بله رو نگفتم دادینم 😂
آره نمیدونم دانشجویی به اسم امین داری یا نه یه روز با اون و خواهرش اومدم دانشگاتون و شمارو دیدم یعنی امین نشون داد شمارو که به دلم نشستین
چه سیمای زیبایی دارید آقایم !!!!!
چه بعله رو بگی چه نگی رفتی
شیرینی یادت نره
آزاده لباس عروس گرون بردار
سرتاپاتم طلا کن تو این دور و زمونه طلاها رو بفروش بده من برات نگه میدارم
میبینم که استاد سجاد هم رفت قاطی مرغا:|
ازاده جون هم که زیر لفظی میخوان مث اینکه ، چون دیگه چیزی نمیگن :))))
و اما برگردیم سر داستان خودمون
تو پارت قبلی هانا جایی اعلام میکنه که یکسال بیمارستان بستری بوده و میلاد مراقب ایلا بوده!!!
صبر کردم شاید نویسنده خودش این موضوع رو مطرح کنه ولی چون نکرد منم ایرادی که به ذهنم میرسه رو میگم
یادتون هست چند وقت پیش “باران کوثری” گفته بود دو سال کار نکردم و خرج من رو “حامدبهداد” می داد؟؟
باران کوثری یکی از بازیگران پرکاره سینماست که مادرشون رخشان بنی اعتماد(نوسنده و کارگردان مطرح) و پدرشون جهانگیر کوثری (تهیه کننده مطرح تر) سینما هستن تک فرزند خانواده و تا دلتون بخواد مایه دار
من میگم ایا الان نباید یکی به این دختره بگه تو که پدر و مادرت از پولسازترین ادمهای سینما هستن چرا دو سال شما باید خرجتو از بهداد بگیری؟؟!!
بگذریم که چه کامنتهای بد و دور از شانی ملت براش گذاشته بودن که البته حقش بود
حالا در مورد هانا هم باید بگم خب دختر خوب تو مگه بی کس و کار و بی پول و پله بودی که تو کشور غریب باید این میلاد خان!!! بچت رو نگه میداشت و به جای پدر قالبش میکردی به ایلای بیچاره !! مگه برادرت مهرداد و زن برادرت ترانه نبودن که میلاد شده بود همه کارت؟ اصلا میتونستی بی صدا برگردی ایران ی گوشه ای بستری بشی و فامیل نزدیکت مراقبت باشن تا الان میلاد ادعای شوهری نکنه برات!
چیزی که تو قصه ها و خصوصا تو این داستان برام جا نمی افته اینه که طرف بعد از ازدواجش به تنها کسی که تعهد نداره زن و بچش هستن،با همه میپره هرکاری بخواد میکنه،نمونش ارش که با ساناز متارکه کرده چرا چون از فکر لیلی نمیتونه بیرون بیاد ولی به خاطر همون لیلی با ساناز ازدواج کرده،گریه خنده داری است! و همین میلاد که قطعا نویسنده برای توجیهش سر زن این بدبخت ی بلایی اورده!! ببینید کی گفتم
کاری ندارم که زن و بچه خود میلاد کجان و چجوری با هانا هر دو سر از کانادا دراوردن !!ولی کاملا به ارمین حق میدم ک به هانا شک داشت و داره
این یارو خواستگار و عاشق هانا بود ولی ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد به نام هانا!الان یهو چرا دوباره جلوی این سبز شد؟ باز میگفتین سام برام قابل قبولتر بود تا میلاد
حداقل اون زن و بچه نداشت و بعد از میلاد وارد زندگی هانا شده بود،ساکن کانادا هم بود و مورد پذیرش تر هم بود
تو رو خدا برای پوشش این موضوع و موجه کردن کار هانا نیای بگی میلاد از زنش جدا شده و یهویی با هانا تو کانادا روبرو شده و از این دست صحبتها….
زیاد حرف زدم ولی حرف اخرو بگم تا خفه نشدم من جای ارمین باشم عطای هانا رو به لقاش میبخشم و ایلا رو میگیرم و بهش میگم خوش گلدیی
برو همونجایی که همین چهار سال بودی،خیلی خشن بود ببخشید ،ولی این زن ارزش وقت گذاشتن نداره
من این رمان رو دارم میخونم و خیلی انتقاد های زیادی
از نویسنده کردم و از نظرم اصلا هیچ جای رمان منطقی نیست
ولی رمانی نیست که بعد اینکه پارت تموم شد ذهنت درگیرش بشه
شاید اصلا ارزش خواندن نداره دوست عزیزم ولی برای اوقات فراغت خوبه
البته الان همه رمانایی که پارتی گذاشته میشن و در اینطور سایت ها هستن همین طوری هستن
ایول داری واقعن.یه نکته واقعا با توجه به حرفاتون خیلی جالبه اونم اینه که نه تنها تو این رمان بلکه توی بیشتر رمانا طرف بی کسو کاره.آقا میگیم اصن بابای هانا آدم بده مامانشم که دیگه اینهه سال بزرگش کرده اصن اگه بچه هفت پشتم غریبه بوده باشه باز مهرش به دل آدم میفته.تو این رمان مامانشم آدم بده.این یه عمویی دایی کسو کاری نداره پاشه بیاد دنبالش؟داداششم که تریپ غیرت میاد با کارای میلاد هیچ مشکلی نداره فقط با آرمین که شوهرشه مشکل داره فک کنم این مهرداده یه مشکل عقلی چیزی داره
آره خیلی خشن بود ولی من باهات موافقم 👍👍👍👍
چقدر تحلیلی رمان میخونی؟!!؟؟… من زیستو اینطوری بخونم دیگ غمی ندارم…