رمان استاد خلافکار پارت 94 - رمان دونی

رمان استاد خلافکار پارت 94

 

پرستار از من پرسید
هپدرش کجاست؟ معمولاً پدرا از دیدن اولین بار غذا خوردن بچه هاشون خیلی لذت میبرن.

با این حرفش بغضم شکست دوباره شروع کردم به گریه کردن پرستار نمیدونست هیچ مردی اندازه امیر نمیتونه بچه شو دوست داشته باشه نمیتونه اندازه امیرلگاز اولین بار شیر خوردن بچه اس لذت ببره‌..

بیچاره شرمنده کنارم ایستاده بود حتی از من معذرت می خواست به خاطر این حرفی که زده اما مشکل من حرف اون نبود.
میدونستم مسئله خیلی جدیه که امیر منو پسرشو اینجا تنها گذاشته رفته روبه پرستار گفتم
کسی بیرون نیست ؟
لبخندی بهم زد و گفت
_چرا عزیزم دو نفر کنار در ایستادنو همسرتون انگار گفتن محافظ‌های شماهستن…
بادیگارد دارین؟

میدونستم بی گدار به آب نمیزنه و ما رو اینجا تنها نمیزاره رو بهش گفتم میشه یکیشون بکین بیاد داخل باید باهاشون حرف بزنم!

پرستار باشهاگ ای گفت از اتاق بیرون رفت وقتی یکی از این مرد وارد اتاق شد بهش گفتم
امیر کجا رفته چه اتفاقی افتاد؟
اما از هیچ چیزی خبر نداشت مثل چوب خشک بزرگی روبروم ایستاد و گفت
_من خبری ندارم خانم فقط گفتن مواظب شما باشیم…

حتی فردا وقتی داشتیم از بیمارستان مرخص میشدیم خبری از امیر نبود وقتی سوار ماشین شدیم با این دو نفر که میگفتن بادیگاردن و محافظ به سمت خونه می رفتیم باز اثری از امیر نبود.
پسرم محکم بغل کرده بودم باید خودمو برای هر چیزی آماده می کردم اما وقتی حواسم و به جاده دادم دیدم مسیری که داریم میریم قرار نیست به خونه و عمارت خودمون ختم بشه.

نگران پرسیدم
مگه نمیریم خونه؟
یکی از اون مردا به سمتم چرخید گفت
_ نه آقا خواستم ببریمتون یه جای دیگه.
ارو بهش گفتم
آقا که گوشیش خاموشه کی از شما خواستن ؟
د دوباره با همون صورت خشک و سردش از اینه به ما نگاهی انداخت و گفت
_ دیروز توی بیمارستان به مت گفتن وقتی مرخص شدین کجا ببریمتون.

نمیدونستم این آدم راست میگن یا نه!
هیچ چاره‌ای جز این که بهشون اعتماد کنم نداشتم ماشین و کناره یه عمارت خیلی بزرگ نگه داشتن در عمارت باز شد ماشین داخل حیاط رفت …
له اطراف نگاهی انداختم و از ماشین پیاده شدم.
اینجا کاملا برام غریبه بود امیر هیچ وقت از داشتن یه عمارت دیگه به من نگفته بود ….

تنها چیزی که امیدوارم میکرد این بود که باهام با احترام رفتار می‌کردن وقتی داخل عمارت شدیم حس خوبس به اینجا نداشتم.
وسط سالن بزرگش تک و تنها ایستادم و به اطراف نگاه کردم امیر از من چه انتظاری داشت که من اینجا تنها بمونم ؟
روی یکی از مبلهای که اونجا بود نشستم و پسرمو بغل کردم حتی براش اسم انتخاب نکرده بودیم.

همیشه می گفت اگه پسر باشه باید توانتخاب کنی و من هیچ وقت تا به حال به اسم فکر نکرده بودن.

دروغ چرا دلم براش خیلی تنگ شده بود خیلی خیلی تنگ شده بود آمده بود دوباره بلند شدم و به سمت اتاقاش رفتم.
همشون خالی بودن جز یکی که کاملا مرتب چیده شده بود تخت خواب بزرگ با یه تخت نوزادی…
لبخندی زدم حتی تک این شرایطی که میدونستم اوضاع درستی نداره باز به همه چیز فکر میکرد.
پسرمو روی تخت نوزادی گذاشتم و خودم روی تخت دراز کشیدم چشمامو بستم دعا کردم وقتی بیدار میشم برگشته باشه و اینجا کنارم خواب باشه.
با خیالتی که توی سرم قبل خواب داشتم به خواب رفتم و وقتی بیدار شدم به خیالاتم به واقعیت تبدیل نشد.
امیر هنوز برنگشته بود بی سر صدا آروم به طبقه پایین رفتم که دیدم اون دوتا مرد کلی برای اینجا خرید کردن و همشون رو جلوی آشپزخانه گذاشتن.

_ بفرمایید خانم هر چیزی که ممکن بود احتیاج داشته باشین گرفتیم اگه بخواین میتونیم یه نفر رو پیدا کنیم که کارای خونه رو انجام بده براتون غذا درست کنه و …

سرمو تکون دادمو گفتم
خودم انجامشون میدم.
نگاهیی به به پاکتا انداختم یه قوطی ابمیوه از بینشون برداشتم و به طبقه بالا برگشتم.
اشتهایس برای غذا خوردن نداشتم اما به خاطر پسرم باید کمی جون می‌گرفتم تا بتونم بهش شیر بدم.

کنار پنجره نشستم و به بیرون زل زد میدونم اگه همین الان اینجا بود حتی نمیذاشت روی تخت بشینم اما الان نبود و من باید صبر میکردم و انتظار میکشیدم…

دو روز از اومدنم به اینجا می گذشت و هیچ خبری از امیر نبود نگرانی داشت دیوونم میکرد شوق به دنیا اومدن پسرم با غیب شدن امیر کاملاً از یادم رفته بود.
درگیر عوض کردن لباس پسرم بودم که یکی از اون مردا سراسیمه در اتاق باز کرد و وارد اتاق شد

_ خانم جمع کنید باید زودتر از اینجا بریم.
سریع ازجام بلند شدم و گفتم

مگه چه اتفاقی افتاده چی شده؟

ساک بچه رو از روی تخت برداشت و رو به من کرد و گفت

_ زود باشید اقا هم قراره پشت سرمون بیاد…
خبر رسید که چند دقیقه دیگه همه میریزن اینجا .

ترسیده پشت سرش راه افتادم نمیدونستم چه خبره هیچ کسی به من چیزی نمی‌گفت که چی شده !
فقط باید به فکر پسرم می بودم برای همین همراهشون شدم از خونه بیرون زدیم.
توی ماشین به سمت ناکجا آبادی که ازش خبر نداشتم میرفتیم.

عصبی روبهشون گفتم
حرف بزنید ببینم چه خبره من یه زن معمولی نیستم که بترسم یاگریه زاری کنم .
از این چیزا من خیلی سرم میشه پس باهام رو راست باشین..
چخبر شده که اینطوری امیر داره مارو پنهون میکنه؟
من از همه ی کارای امیر باخبرم پس باهام روراست باشین

کسی که پشت فرمون بود گفت
_ آقا خبر دادند این خونه دیگه امن نیست و باید از این جا بریم
گفتن قرار و خیلی زود بیاد دیدنتون ماهم چیز زیادی نمیدونیم.
بذارین خودش براتون توضیح بدن.
ما نمیتونم حرفی بزنیم شما اقارو بهتر از ما می شناسید..

میدونستم از امیر می ترسیدن که نمیتونستن حرف بزنن….
پس سکوت کردم نمیخواستم باعث بشم اینا هم توی دردسر بیفتن…
وقتی از خونه بیرون زدیم توی خیابونا فقط دور خودمون میچرخیدیم نمیدونستم منتظر چی هستن یا حتی اصلاً هدفمون از این چرخیدن ها چیه که بالاخره گوشی یکی از اون محافظا زنگ خورد و سریع جواب داد وقتی به کسی که پشت خط بود چشم گفت گوشی رو به سمت من گرفت گفت
_ آقا هستن
سراسیمه گوشی رو از دستش قاپیدم و کنار گوشم گذاشتم و با بغضی که نمیدونم یکهویی از کجا پیدا شده بود نالیدم
کجایی امیر؟
منو پسر تو ول کردی به امون خدا کجا رفتی؟
بدون تو باید چیکار کنیم ؟
نکنه همه این کارا برای اینکه منو اذیتم کنی!
می خوای تلافی کنی! از من هنوز کینه به دل داری امیر؟
پشت خط نفس های بلند عمیق می کشید اما وقتی به حرف اومد از صداش خشم نگرانی عصبانیت دلتنگی و حتی غم و خوب میشد فهمید
_ من از تو انتقام بگیرم لیلیه من؟
میفهمی داری چی میگی؟
همه دنیای من شما دو نفرین ملکه ی من.
اگهه از تو دورم اگه نمیام دیدنت اگه زنگ نمیزنم فقط به خاطر اینکه اونا نتونن شما رو پیدا کنن.
نمی خوام هیچ آسیبی به تو پسرم برسه.
لیلی تحمل کن هرچی که بهت گفتن انجامش بده باشه؟

با گریه نالیدم
کی برمیگردی کی برمیگردی امیر من دارم دیوونه میشم چرا نمیای خودت پیشمون؟
بیا باهم بریم …

عمیق نفس کشید و گفت
_ خیلی زود میام پیشت فقط یه مشکل کوچیک مونده اونم حل کنم دیگه برمیگردم پیش تو بهت قول دادم تو و پسرمو میبرم یه جای دور خیلی دور که دست هیچ کسی بهتون نرسه…
می خوام یه زندگی خوب کنار هم داشته باشیم هیچ وقت یادت نره که امیر با این همه دبدبه و کبکبه با این همه آدم که دورش جمع شدند با این اسم بدی که توی کل دنیا در کرده از خودش عاشق توئه به خاطر تو داره پشت پا میزنه به هر چیزی که این همه سال به دست آورده تا تو آرامش داشته باشی و کنارش احساس خوشبختی کنی منتظرم بمون لیلی جایی نرو برمیگردم باشه؟

بغضم طوری شکسته بود که اشکام بند نمیومد .

اینقدردلتنگش بودم که نمی‌خواستم حداقل این تماس هیچ وقت قطع بشه میخواستم همیشه صداشو بشنوم اما اون انگار عجله داشت که تماس قطع کرد و صدای بوق پشت سر هم بهم نیشخند زد که لیلی قطع کرد و رفت… و تو دلتنگیات موندی و پسرت گوشی که از دستم افتاد و پسرم بغل کردم و شروع کردم به گریه کردن چه روزای سختی داشتم میگذرونم هیچ وقت انتظار نداشتم یه روزی من این سردنیا انقد دلتنگ امیر بشم انقدر بی تابش بشم اما شده بود و من همین قدر دلتنگش بودم .

به مسیری که داشتیم میرفتیم نگاه کردم یه جایی بیرون شهر بود
انگار بیابون بود هیچ چیزی جز برهوت نبود.
بالاخره وقتی وسط اون بیابون به یه دهکده سبز رسیدیم تعجب کردم وسط این بیابوناین دهکده چطور می تونست اینقدر قشنگ باشه؟
ماشین و جلوی خونه نقلی نگه داشته بودیم وقتی یه پیرمرد با ریش سفید به سمت ماشین اومده درو برام باز کرد رو بهم گفت
خوش اومدین خانم چهافتخاری که آقاازمون خواستن اینجا مراقبتون باشیم آقا به گردن ما خیلی حق دارن.

از ماشین پیاده شدم ازش پرسیدم آقا قراره بیاد اینجا؟
لبخندی بهم زد و گفت

_ بله خانم به ما که گفتن میان اینجا دنبال شما.
خوشحال از این چیزی که شنیده بودم باهاش به سمت خونه رفتم دنج و نقلی بود برعکس اون عمارت بزرگ که هیچ توش احساس آرامش نداشتم اینجا آروم آروم بودم به اتاقی که برای من و پسرم آماده کرده بودن رفتم اونجا وسیله هامون رو گذاشتیم و پسرم روی زمین خوابوندم.

دو روزی اونجا منتظر امیر بودم و انتظارم بی‌حاصل بود دیگه کم کم داشتم از اومدن امیر ناامید میشدم اما وقتی نیمه شب صدای ترمز یه ماشین توی حیاط خونه پیچید سراسیمه خودمو به پنجره کوچیک اتاقک رسوندم به بیرون نگاه کردم ماشین سیاه رنگی توی حیاط پارک شده بود کمی طول کشید تا راننده از ماشین پیاده بشه اما خوب قد بلند امیر ومی‌شناختم از همین جا لکه بزرگ قرمز رنگی که روی پیراهن سفید رنگش بود دیده می شد و عجیب خودنمایی میکرد اون رد خون قدماش بی جون بود دستش ستونه تنش کرده بود و به ماشین تکیه داده بود به سمت در اتاق دیویدم پام به فرش گیر کرد و روی زمین افتادم اما دوباره بلند شدم و خودم و سراسیمه به حیاط رسوندم با دیدن امیر که جون راه رفتن نداشت به سمتش دویدم و بی‌توجه به زخمی که داشت محکم بغلش کردم بغلش کردم و دستاش اون دور تنم پیچید
چقدر دلتنگ این آغوش بودم.

🍁🍁
🆔 @romanman_ir

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سر گشته
دانلود رمان سر گشته به صورت pdf کامل از عاطفه محمودی فرد

    خلاصه رمان سر گشته :   شیدا، برای ساختن زندگی که تلخی های آن کمتر به دلش نیش بزند، هفت سال می جنگد و تلاش می کند و درست زمانی که ناامیدی در دلش ریشه می دواند، یک تصادف، در عین تاریکی، دریچه ای برای تابیدن نور به زندگی اش می‌شود     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی مرزی pdf از مهسا زهیری

  خلاصه رمان:       بی مرزی درباره دختری به اسم شکوفه هستش که پس از ۵ سال تبعید توسط پدر ثروتمندش حالا به تهران بازگشته و عامل اصلی این‌تبعید را پسرخوانده پدر و خود پدر میدونه او در این‌بازگشت می‌خواهد انتقام دوران تبعیدش و عشق ممنوعه اش را بگیرد و مبارزه اش را از همون ابتدای ورود به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
112 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ayliin
ayliin
4 سال قبل

حاج آقا تدریس عاشقانه رو چند وقت یه بار میزاری؟؟

نیوشا
نیوشا
4 سال قبل

کاشکی امیر نمیره
اره واقعااا!!خسته شدیم از این همه درس و امتحان😭😐😐

maryam
maryam
4 سال قبل

ادمین سایت رمان برتر مال شماس

رمان ترنم هروز پارت میذارین؟

Bahar
Bahar
4 سال قبل
پاسخ به  admin

جدی امیرمیمیره؟؟

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Bahar

فعلا که مثل چی گلوله خورده، فک نکنم زنده بمونه…

mad💜
mad💜
4 سال قبل

حمید فدایی آخه😐⁦🤦🏿‍♀️⁩

لیلا
لیلا
4 سال قبل

شخصیت امیر هم که مرد تو رمان
امشب استاد خلافکار
امیر مرد
اه لعنتی اینقدر خورد تو ذوقم خیلی ناراحت شدم

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  لیلا

لیلیم بمیره من راحت شم!
اه…

Aida
Aida
4 سال قبل
پاسخ به  لیلا

وای ……..وای ………………نه نه نه تو دروغ میگی نه؟؟؟؟؟
ادمین بگو این دروغ میگه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭نویسنده روانی

لیلا
لیلا
4 سال قبل
پاسخ به  Aida

مال امشب رسوندنش بیمارستان شاید نمیره 😭

Mmmm
4 سال قبل

اگه امیربمیره دیگه یکبارکی بگم اسکلمون کردن

Mia
Mia
4 سال قبل

افکارمان برای خودمان باشد …
سکوت گویای آنها ست …

Mia
Mia
4 سال قبل

The remedy for my broken heart
Xxx😭😭😭😭😢😢😢😢😢😞😞😞😞😞😞

Mia
Mia
4 سال قبل

خوش بحالتون آروز به دلم مونده ازمون امتحان بگیرن

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

بخدا چه ارزوهای داری اجی کیمیا صبح ساعت یازده باید بلند شی اعلام حضور کنی داخل برنامه شاد بعدش بری وات ازت امتحان بگیرن اونم چه امتحانی اصلا نمیدونیم سوال هاش رو از کجا در اوردن هی خداااا

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

صبح ساعت یازده چیه؟؟؟
ساعت هشششششششت!

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

دلت خوشه خواهر مال ما تازگیا افتاده هفتتتتت
میفعمیییییییی

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

خوش بحالتون هفت خیلی ساعت خوبیه برای درس خوندن

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

مال ما ساعت دوازده ظهره که من متنفرم از این ساعت …😭

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

خخخخخخخخخ ایلین ماهشت صبح میخوابیم ساعت چهار عصر بلند میشیم ما تا ۱۲برامون صبح

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

نه بابا، من ۱۲ میخوابم هشت بیدار میشم…

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

خخخخ ایلین جون ما ۱۲سر شبمونه یعنی خانوداه خودمونا ولی مامانم ساعت ۱میخوابه اصن یه وعضیه اون روی قشنگت چیشد زدم داخل تتلو

Arsham
Arsham
4 سال قبل

یاسی ت چت روم گفتی تینا نی
تینا همع جا هس دختر باباش
اخ من فداش بشم
کامنت نمیده عشقم دختر خوبیهه😋❤😍😍

.Tina.
.Tina.
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

😲😳😒
چ گیری افتادیم بخدااا هووعف…

Nafas
Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

آرشام چی میزنی خدایی
دختر باباش خجالت میکشه نگو اینجوری
ولی اگه قصدت ازدواجه بگو بریم خواستگاری واست😂😂🖖

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

ن بابا شوخیه خودشم میدونه مگه ن عشقم؟؟
.
.
.
😅😂

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

دروغ که حناق نیس
شاخ و دمم نداره

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  Nafas

یاسی روزه گرفته بااز خبری نی ازش؟؟

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

خیر
یاسی گفت به آرشام بگو
خیلی بیشوره
آجغاله عبضیه
من ندفتمااااا اون یاسی خره دف
مرصاد چشمم زدی
منم مریض شدم🤣🤣🤣
ولی خو آنفولانزاست
برای بار دوم

Mia
Mia
4 سال قبل

من معمولا به کسی فحش نمی دم ولی این واقعا رو اعصابم بود . تینک ؟
میدونید اسپیکینگ الناز گلرخ شاید مزخرف باشه ولی ریدینگش 💨🌰 انصافا خوبه 💢💢💢

Aida
Aida
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

الان دقیقا با کی بودی ؟؟؟؟؟؟؟

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  Aida

مشخص نیست ؟

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

اجی کیمیا چرا پارت۱۰ رمانت سایت نیست؟؟؟

***
***
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

امشب پارت نداریم؟

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  ***

چرا عزیزم من پارت ده و یازده رو برای ادمین فرستادم البته یازده کامل نیست هنوز

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  admin

کیمیا، دکاروس، میا، xxx، همش خودتی کیمی؟

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

تنوع رو دوست دارم آیلین 😉

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

باش!
منم تورو دوست دارم!…

Mia
Mia
4 سال قبل

مغز من نمی تواند حرف های نفرت را درک کند …
خیلی زود رفتی ایکس 😢

ayliin
ayliin
4 سال قبل

آرام ان لاین امتحان میگیرن، بیچارمون کردن بیشوورا !
۳۰ تا سوال میدن ۲۰ دقیقه وقت، اه !

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ولااااااا چه خوب ما چهل تا سال ۱۰دقیقه سوال نوشتن ۵دقیقه جواب ولی بازم ما تغلبی میکنیم

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

مال ما دبیر فیزیک کلی سوال حل کردنی میده هم سوالی ک باید توضیح بدیم بعد لعنتی نیم ساعت وقت میده بنظر خودش میخواد از تقلبی جلو گیری کنه نمیدونه اگه ۶۰ ثانیه هم فرصت میداد باز هم ما مشورتی و کتاب باز حل میکنیم
ما فرزند ایرانیم😂😂😂😂

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

خخخخخ اجی فاطمه معلم ما گفت که سوال هارو میدم بیاین پی وی وویس بفرسین رفتم پی ویش گفتم خانم وویس گوشیم خرابه عکس سوال بگیرم بفرسم گفت اره نسترن من همجوره به تو اعتماد دارم بدبحت نمیدونست کتاب جلوم داره روش امتحان میدم

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

نسترن نمیدونم چرا انقد به ما اعتماد دارن!
ما از هیچ فرصتی برای تقلب دریغ نمیکنیم!

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

دقیقا نمیدونم برای چی اعتماد دارن من برای یه درسمون که معلمش دوست دارم تغلبی نمیکنم دوست ندارم از اعتمادش سو استفاده کنم ولی بقیه معلم هامون کتاب جلوم باز ویه دورغ های سرهم میکنم که خودم هنگ میکنم

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ایلین ابجی میگن به ما اعتماد دارن که ما عذاب وجدان بگیرمون تقلبی نکنیم….😂😋

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل

نمیدونم با نظره من موافقین یا نه
ولی دیگه این آخرای رمان خیلی چرت شده
بنظرم بهترین رمانی که نوشته شده همین نویسنده فقط عروس استاد بود چون یه رمان متمایز تر از استاد مغرور من و استاد خلافکار بودش
مگه تا همین چند پارت پیش لیلی عذاب وجدان ندااشت که چرا به آرش حقیقتو نگفته ؟؟؟و الان عاشقه امیر شده ؟؟؟
مگه همین امیر نمیخواست که لیلیو عذابش بده ؟؟!!!
مگه دنیل لیلی رو واسه نجات دادن پروانه نفرستاده بود؟؟؟
چرا الان چیزی درباره آرمین و هانا نمینویسه ؟؟؟
بنظرم خیلی از این اتفاقا باید حذف میشد از رمان چون خیلی از صحنه ها تکراری و کیفیت رمانو آورده پایین
رمان داشت خوب پیشرفت تا جایی که تهدیدات امیر واسه هانا و آرمین شروع شد که سبب قربانی شدن لیلی شد
و اینکه چطور لیلی به راحتی از آرش دست کشید
و درآخر ساناز و پسرش الان دقیقا کجان ؟؟؟؟

صبا
صبا
4 سال قبل
پاسخ به  AAzadeh

لیلی به راحتی دست نکشید درسته کلا چند پارت گذشته ولی بازه زمانی نه ماهه است که لیلی پیش امیره و صبح تا شب مورد توجهشه و از خیلی قبلش هم از امیر بدش نمیومد….، امیر هم به مراتب از ارمین تا همین الانشم عاشق بهتری بوده. توی رمان عروس استاد هم ارمین تا چندتا پارت اخر خیانت کرد و هانا رو معتاد کرد درهرحال اگه با ارش تموم میشد وضع بدتر بود چون ارش نقش ادمیو داشت که متعصب و خیانت‌کار و ترسوعه. ارش سرچهارتا عکس همون اول رمان با نامردی تمام لیلی رو طلاق داد و از کار بیکارش کرد و رفت خواهر امیر رو گرفت و ازش بچه‌دار شد فقط تنها مسئله الان همون دنیل و پروانس که انگار کلا نویسنده یادش رفته. ://///

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل
پاسخ به  صبا

اوهوم صبا اینم درسته
ولی نمیدونم چراا از امیر خوشم نمیاد 😢😢😢
بیخیال
چطوری صبا جوووون ؟؟

صبا
صبا
4 سال قبل
پاسخ به  AAzadeh

مرسی عزیزم❤️
تو خوبی؟

فاطمه
4 سال قبل
پاسخ به  AAzadeh

ساناز کی بود؟؟؟

Pardis
Pardis
4 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

خواهر امیر بود

Farnoosh
Farnoosh
4 سال قبل

مزخرف

mhds
mhds
4 سال قبل

سلام.. اسم این آقایی ک عکسشون رو واسه رمان گذاشتن چیه؟

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  mhds

حمید فدایی

mhds
mhds
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

مچکرم 💕💕

لی لی
لی لی
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

حالم از خودشو اون دوس دختر چندشش بهم می خوره تر زدن تو خوانندگی

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  mhds

دی رودم بلاخره پارت جدید اومهههه

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

دی رودش بلاخره پارت جدید اومد ابجی نسترن…

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

هانا دی رودم ترجمه کو بینم از کجا فهمیدی

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

دی رودم ..مامانا میگن به پسراشون …مثلا مامان قربونتون بره اینجوری…دی رودم …نمیدونم چجوری بگم متوجه بشید

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

هانا من خودم فهمیدم چی شد میخواستم بفهمم تو چطور متوجه شدی

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

خب عمم خونشون دیلم…بعد خودمم میتونم بفهمم متوجه میشم تقریبا شبیه زبون خودمون ابجی فاطمه…

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

بوییییی دی بوش هانا تو خو همش میفهمی زون بوشهری خوه

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

اره متوجه میشم زبون بوشهری کم بیش

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

افرانن هاناااااااا یه جایزه خوبی وروم داری

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

😂😂ابجی کنجکاو شدم جایزم چی زود بگو زوددد…

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

برات پستش میکنممممممم یه چی قشنگیه ولی ادرس ته نداروم پستش کنم خخخخخ

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

هانا دده ام می مال کجی که زون بوشهریله میفهمیی

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

ابجی من خوزستانیم گفتم بهتون..

Sky Fall
Sky Fall
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

دی رود چیه 😶

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Sky Fall

دی رود داخل کامنت ها هست برو میدونی چی هست حوصله توضیح ندارم وگرنه میگفتم

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

کلی چی نظر شازاوریم کردم تا اومه ور خت چ فک کردیه دده
.
.
راسی شازاوریمم میری
شازاوریم = شازده ابی 😎

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

خخخخخ فاطی ما می گیم شازاده بریم همو شازاده ابراهیم خمونااا

ghazal
ghazal
4 سال قبل
پاسخ به  mhds

واقعا از بین این همه عکس
عکس حمید فدایی رو باید بزارید که آهنگ جدیدش ترکونده همه جا هارو
لطفا عکس بعدی الناز رو بزارید 😂😂

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  ghazal

الناز کیه؟

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

الناز گلرخ زنه حمید فدایی هس

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

من اصلا اینا رو نمیشناسم،
به نفس گفتم مدل پیشنهاد بده، اینو گفت!
خوانندست مگه؟

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

الناز گلرخ زن این مردک صدا نکره ی پر ادعاس
( شرمنده لجم گرفته بود )

Aida
Aida
4 سال قبل
پاسخ به  ghazal

خاک بر سرش با این اهنگ مسخره ینی از وقتی گوش دادم پشیمانم این چی بود گندش بزنن ینی ، حال بهم زن ترین آهنگی بود که توی عمرم شنیدم من باید بابت شنیدن این اهنگ از گوشام عذرخواهی کنم تف تو روحشون
بگو تو که بلد نیستی واسه چی میخونی. …ینی اگر یه خارجی این اهنگ رو گوش کنه خیلی مسخره میکنه ما رو اه اه اه اه اه میگه تینک این تینک نیست که این ثینکه اول مدتی باید یه دور بره آمریکا یکم رو لهجه کار کنه
.
.
.
.غزال جان میشه بگی دقیقا چجوری ترکونده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  Aida

کن بهت میگم آیدا جان اینجوری 💨💨💨💨💨💨💨💨💨💨💨

آوا
آوا
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

کن بهت میگم اینجوری؟!

Mia
Mia
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

من بهت میگم اشتباه تایپی بود بابا شرمنده اون ایموجی هم منظور دار بود
ولی خب مثل اینکه سوتفاهم شد …در هر حال عذر خواهی می کنم از این اشتباه منظور

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Mia

خخخخخخخ
منکه نفهمیدم چی گفتی بالاخره!..

لی لی
لی لی
4 سال قبل
پاسخ به  Aida

این ابلها مثلا آمریکا زندگی می کنن خیر سرشون نمی دونم این الناز مدل کدوم خراب شده ای که نمی تونه انگلیس حرف بزنه

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  لی لی

خخخخخخ!

ghazal
ghazal
4 سال قبل
پاسخ به  Aida

منظورم این بود از بس همه مسخره کردن شوخی کردن همه جا پر شده از آهنگشون
کلا ایرانی ها فقط دنبال یه سوژن 😂😂اسمم غزلِ 👐

ریحانه
ریحانه
4 سال قبل
پاسخ به  ghazal

کی پارت جدید میزارید؟؟؟

Sahar
Sahar
4 سال قبل

کاش نمیره فقط😞

Hana
Hana
4 سال قبل

ابجی ایلین پر انرژیم چرا خستس؟!!

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

نمیدونم !
پری راست میگه انقد امتحان گرفتن ازمون دارم دیوونه میشم…

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

وای ابجی نگو دیونمون کردن…میرفتیم مدرسه بهتر بود بخدا..من واقعا خسته شدم روزی چهار تا امتحان و کلاس … اصلا وقت نمیکنم بقران ماه رمضون هم هست اصلا حوصله ندارم بخدا…

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

لامصب سوالا جوری نیست که بشه از کتاب نگاه کرده!
ولی خوبه امتحانا حضوری نیست…

Hana
Hana
4 سال قبل

ممنون داداش ادمین از پارت گذاریتون…

Fムイεოεみ
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

نمیره فقط 😭😭😭😭😭😭
چرا من هر رمانی می خونم همه یا زخمی ان یا می می رن

Aida
Aida
4 سال قبل
پاسخ به  Fムイεოεみ

اره راست میگی انگار این نویسنده ها خیلی دوست دارن شخصیتی که خودشون درست کردن رو نابود کنن
من چند روز پیش یه رمان خوندم 500 صفحه با فونت ریز 100 صفحه اول با یه یارویی تریپ عشق برداشتن
بعد عشق قدیمیه اومد تا صفحه 450 هم با همون بود بعد یارو تیر خورد مرد اخرشم دختره عاشق قاتل عشقش شد و با مصوب بدبختی هاش ازدواج کرد و به خوبی و خوشی باهم زندگی کردن
.
.
.
یکی نیست به اینا بگه …لا اله الاالله 😲😲😲

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Aida

خخخخخ آیدا منم ازین رمانا زیاد خوندم…

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

هاناجون رمانتو خوندم عزیزم 😘😘😘
موفق باشی عزیزم

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  maryam

ممنون عزیزم..مچکرم

ayliin
ayliin
4 سال قبل

اوووووووف
خستم…

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

چرا ایلینی چت شده چی شده

پریسا
پریسا
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

بخاطر امتحاناش
ما …. شدیم
تا سحر امتحان و کلاس داریم
صبح ها هم داریم
ظهر ها هم داریم
تا سحر درکشون نمیکنم

آرام
آرام
4 سال قبل
پاسخ به  پریسا

مگه ازتون دارن امتحان میگیرن ؟چه جوری؟

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  آرام

اره ابجی امتحان میگیرن ۴۰ سوال میدن ۲۰دیقه زمان اخی اینو کجای دلم بزاررررم من…

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

خوب میتونی کتاب بازکنی 😂
امسال که واسه دوازدهمیاهم از 80درصد کتاب امتحان میگرین تازه توکنکورشونم حذف میشه
پارسال مااز اردیبهشت ماه ازمون شبه نهایی ازمون میگرفتن مثل اسکولاهم میرفتیم بعضی ازدانش اموزاهم نرفتن میگفتن نمره کم میکنن اخرم نکردن
خلاصه خیلی بد بود 😣😣بعدم خرداد امتحان نهایی بعدم کنکور
شماهم برنامه امتحانی خردادتون از چندم شروع میشه برنامه دادن یاهنوز معلوم نیست؟ واسه شما که نهایی نیستین؟نهایی هاکه دادن

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

هاناجون کتاب باز کن 😂😂😂
والا اگه پارسال جای مابودی چی
امتحان شبه نهایی اردیبهشت بعدم امتحان نهایی خردادبعدم کنکورخیلی بدبود بخدا.
تازه مال دوازدهمیای امسالم که میگن از 80درصدکتاب امتحان میگیرن ازشون
توکنکورم ازهمین 80درصد بازازشون میگیرن

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  maryam

ابجی بازم کتاب بخوام باز کنم باید درس رو بخونم ببینم سوال کجاست چی به چی که بخوام رو کتاب بنویسم ابجی ..پس بهتره بخونم که کار خودمو ده کاره نکنم برا خودمم بهتره…

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

هیچی دیگه، دارم میمیرم!

Mmmm
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

اگه امیربمیره دیگه یکبارکی بگم اسکلمون کردن

دسته‌ها
112
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x